
سلام شب شد من تا سحر بیدارم
شیماری:خب من مسئولیت داشتم خاندانم رو پا برجا نگه دارم😇و با وجود هیولای دم دار نمیتونستم اینکار رو بکنم!😑ناروتو:حالا که حرف خاندانت شد یکم دربارش میگی!😉البته فضولی نباشه😁در مغز شیماری :فقط اسم مادر و پرقدر و برادر هام رو میگم نه کمتر نه بیشتر 😐شیماری :فضولی که نیست خب اسم پرقدر من ساتو هیوچیماکی و مادرم کاشیما هیوگا هست و برادر هام تاتورو هیوچیماکی و تسوکه هیوچیماکی اند!😇ناروتو:واقعا مادرت از خاندان هیوگا هست!
شیماری:بله البته😄ناروتو:که اینطور از خاندان اصلی با فرعی😁شیماری:اصلی😉ناروتو:تو بیاکوگان به ارث نبردی!؟😮شیماری :نه 😐ناروتو:چطور ممکنه؟شیماری :خب...ناروتو:وای دیرم شد من باید برم !😨در مغز شیماری:آخیش از جواب دادن راحت شدم!ناروتو:ببخشید مزاحمت شدم !😁شیماری:نه عبدا خوش هم گذشت😃😄 بازم به من سر بزن فقط از در😑😑ناروتو:باشه باشه😁😁😸شیماری:به امید دیدار!😻ناروتو:شک نکن بازم میبینمت!🙆شیماری زمزمه میکند :ای احمق😫
شیماری در رو میبندد!به سراغ یخچال میره ولی وقتی در رو باز میکنه!...شیماری:اه این تو هم که خالیه🙍 باید برم یک خرید جانانه کنم😎پس حاضر میشه و میره بیرون !دم فروشگاه :شیماری:آقا لطفا از این و این و این بدید😋فروشنده :باشه ولی اینا برای یک دختر زیاد نی😵و همه خریدار ها میزنن زیر خنده !شیماری:آقا لطفا کارتون رو بکنین😒فروشنده :باشه خانم عصبانی نشو😑شیماری از فروشگاه میاد بیرون شیماری زمزمه میکند:
اه اه این فروشنده ها چقدر بی نزاکت هستن !یکم شعور ندارن 😬آخه به اون فضول چه که من چقدر میخورم😠شیماری در حین عصبانیت پاش به سنگی گیر میکنه و میوفته رو یک نفر اونم میندازه😢در مغز شیماری:وای من که مردم اوف فک کنم ناخن پام کنده شد😣شیماری؛ببخشید آقا من اصلا حواسم به جلو نبود !😐اع این که تویی ساسکه !😍اینجا چه میکنی😒نکنه زاغ سیاه من رو چوب میزدی!ساسکه:تو افتادی رو من بعد من شدم تعقیب کننده اونم تعقیب کردن کی تو؟😑
شیماری:از تو بعید نیست😕راستی نگفتی اینجا چکار میکردی؟😎ساسکه:تو چکار میکردی منم همونکار رو رو میکردم !😝شیماری:که اینطور :ببخشید بازم افتادم روت!😏ساسکه:عیب نداره حالا میخوای برسونمت هوا تاریکه!😔شیماری :البته!ولی قبلش میای بریم دور بزنیم !🙆ساسکه :بامن ؟😶شیماری:پس با کی؟ساسکه با غرور:عمرا😒شیماری:توروخدا درخواست من رو رد نکن😩🙏 در نغز ساسکه:این فرت خوبیه برا اطلاعات بدست آوردن ساسکه:حالا که اینقدر اصرار میکنی باشه😌شیماری:آره🙌🙋ساسکه :حالا کجا بریم ؟😏
شیماری:اونجا رو نگاه کن ببین اونیگیری میفروشن بیا بریم اونجا بخریم 😋😜ساسکه:باشه هرچی تو بگی ولی بعد میریم محل مورد علاقه ی من!😳شیماری :هر چی تو بخوای !😍ساسکه:آقا دوتا از این اونیگیری ها لطفا!😋فروشنده :برچه روی چشم!شیماری:غذای مورد علاقه ی تو چیه ساسکه!ساسکه:من اونیگیری دوست دارم!تو چی؟شیماری:خودت چی فک میکنی!ساسکه اونیگیری😁شیماری:درسته 😂😂هر دو میزنن زیر خنده!ساسکه :باید اعتراف کنم خیلی وقت بود نخندیده بودم!فروشنده :بفرمایید آقا ....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود 👍
ممنونم
عالی بود من برسیش کردم
اع ممنونم