
خوب اولین چیزی که باید بگم اینه که واقعا ببخشید که دیر شد و اینکه برید اسلاید بعد داستانو بخونید😊💕
که یهو رئیسشون اومد و رفت سمت صندلی دختره و گفت : سلام خانم رزان ، حالا از دست من فرار میکنی ؟ میخوای خانوادتو به کشتن بدی ؟ با این حرفش میتونستم بغض رو تو صورت دختر بیچاره ببینم . اونا دختره رو از صندلی باز کردن و دو تا از ادماشون دست دختر رو گرفت و مثل پر گرفتنش بالا . رئیسشون آروم آروم نزدیکش شد . دلم میخواست داد بزنم ولش کنین . همینجوری که تو خواب و خیال خودم بودم و اون پسره که به حساب رئیسشون بود همش سر دختر بیچاره داد میزد اونم گریه میکرد. حالم خوب نبود که یهو دیدم محکم زدش😢.
صورتش قرمز شده بود و منم حالم خوب نبود که یه دستمال رو روی صورتم گرفتن(بیهوشش کردن)همه اینا رو مرور کردم . حالا وقت بیدار شدنه تا بتونم بقیه داستانمو ببینم . (بچه ها من اول پارت 1 گفتم که داستان رو لیسا داره از گذشته تعریف میکنه ولی از اینجا به بعد زمان حال هست) از زبان نویسنده : لیسا چشماشو باز کرد و دید همونجا رو صندلی ولی اونا دختره رزان رو برده بودن . اون ها بقیه هم بی هوش کرده بودن و اون ها هنوز بیهوشن . ذهن لیسا : خدا چیکار کنم. دلم خیلی براش میسوزه ، یعنی باهاش چیکار داره؟😰
نویسنده:بقیه دخترا هم به هوش اومدن . لیسا حالش اصلا خوب نبود چون عادت نداشت بیشتر از یک ساعت یه گوشه بی حرکت باشه . جنی حوصلش دیگه داشت سر میرفت که یه چیز براق رو زمین دید و دقت که کرد دید یه تیکه شیشه تیزه . به سختی خودشو به شیشه رسوند و سعی کرد برش داره و طناب رو ببره که موفق شد.دستاشو باز کرد . رفت دست جیسو و لیسا رو هم باز کرد اما حالا چجوری میخواستن از اون خراب شده برن بیرون . جنی : ما خودمون رو معرفی کردیم اما تو نه . اسمت چیه ؟ لیسا : آره ببخشید یادم رفت😅 اسمم لیسا هست
جیسو و جنی : خوشبختیم جنی : باید از دو تا نگهبان پشت در رد بشیم دیگه فکر بقیشم میکنیم جیسو : اوکی حالا چطوری جنی : خوب گوش کنید . پشت در قائم بشید و یه چیزی بگیرید دستتون . مم داد میزنم و یه چیزی میگم تا در رو باز کنن و بیان تو بعد شما هم یه جوری بزنیدشون که بی هوش شن . نقشه جنی خوب پیش رفت و اون ها از اتاق خارج شدن ولی به محض اینکه از اتاق رفتن بیرون چند نفر به اضافه رئسشون جلومون ظاهر شدن و ........
شرمنده اگه کم نوشتم ولی واقعا دیگه دستام جون نداره مخمم سوت کشید البته این پارت چیز جالبی نداشت😅
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چرا پارت بعدو نمیزارییییییییییی؟😐😐آجی منتظر داستانم ولی هر دفعه میام نوشته پارت 2😐😐
اتفاقا میخوام بزارم اجی ولی خیلی تنبلم😐💔
ولی چون تو گفتی الان میرم مینویسم میزارم برسی شه😁💛
تو تنها نیستی آجی منم تنبلم✌️😐
مممنوننننن💜
همین الان گذاشتم برسی😊
ممنون آجی
عالی اجییییییییی
چرا میگی خوب نبود چیره خاصی نداشت 😒 آنقدر منو حرص نده
عالی بود😍😍😍😍😍
میسی عخشم💖😁
چشم دیگه حرصت نپصم💛😂
حرصت نمیدم😐💔
لعنت بر کیبورد من😐💔
هرچی دلش بخواد حذف میکنم و تغییر میده😐💔
آجی خوشگلم پارت اول رو خوندم و عالی بود💖این پارت هم عالیه🥺👍💖داستان هایی که مینویسی مثل خودت خیلی قشنگن😊😘منتظر پارت بعدی هستم😊😊😊🥺💖
مرسی نفس اجی🥺💛
عالی بود منتظر پارت بعد هستمم
مرسی 💛💛💛
فوقالعاده و مهشر عالی اجی
میسی عاجی قشنگم💛💕
وای بالاخره آمد 😃😃😃😃😆برم بخونم
قربونت برم اجی جونم💛