
GENERE: SAD END-DRAMA-ROMANCE COUPLE: NAMJIN WRITER: IC.7 WEBSITE: FAZAYIHA.BLOG.IR Part 4

دوباره رو مو به سوهیون دادم : _ببخشید بیبی . جین بود . این روزا خیلی بهم گیر میده *اشکال نداره مهم نیس و با یه مکث کوتاه ادامه داد: نظرت چیه امشب بریم کلاب؟ _هرچی تو بخای بیبی... »جین« بغض گلومو گرفته بود. دلم نمیخواست گریه کنم و حساسیتمو به رخم بکشم ولی خب چیکار میکردم؟ یه قطره اشک از چشمام چکید... شد دوتا... سه تا... و یه رودخونه تحمل این همه بی توجهی رو از جانب نامجون نداشتم. سعی کردم خودم رو سرگرم کنم. پس تی وی رو روشن کردم و شروع به دیدن کردم

چهل دقیقه گذشت ولی اشکام بند نمیومد. احساس یه پسر کوچولوی بی پناه رو داشتم. بین اشکام صدای زنگ خوردن گوشیمو شنیدم. وصلش کردم : ؟؟: اگه میخای نامجونو ببینی بیا به کالب.... +تو کی هستی؟ ؟؟: االن این مهم نیست تو سریعن بیا اینجا و خ.ی.ا.ن.ت کردن شوهرتو به چشم خودت ببین. با شنیدن اون کلمه گوشی از دستم افتاد. خ.ی.ا.ن.ت.... دوباره سعی داشتم خودمو اروم کنم ولی وقتم کم بود. برای همین سریعن لباس پوشیدم و زدم بیرون. کالبی ک بهم گفته فاصله ی چندانی با خونمون نداشت پس تا اونجا فقط دویدم. بعد از رسیدن در سنگین و شیشه ای رو هل دادم و رفتم تو. بین اون جمعیت سخت بود پیدا کردن نامجون. چشمامو بینشون چرخوندم که روی یه فیگور اشنا توقف کردم. امکان نداشت اون نامجون باشه. به همراه یه پسر در حال ر.ق.ص.ی.د.ن بود.

نمیتونستم باور کنم اون نامجون باشه. اصن شاید یکی از دوستاش بود. آره این منطقی تره. اما با دیدن کاری که کرد امید واهیم هم از بین رفت. نامجون داشت پسر رو م.ی. ب.و.س.ی.د. احساس کردم ی تیغ تا انتهای قلبم فرو رفته. به هر زحمتی شده رفتم جلو تر و دستم گذاشتم رو شونش . برگشت به طرفم و من تونستم اول تعجب و بعدش تمسخر رو از چشاش بخونم. _سلام جین دستشو دور کمر پسر حلقه کرد: _این سوهیونه . د.و.س.ت پ.س.ر و البته عشقم. _به زودی باید خودت میفهمیدی چون من قصد داشتم طلاقت بدم. حرفاش دونه دونه قلبم رو میشکستن . با احساس کردن اشک تو چشمام از کافه دویدم بیرون. نم بارون می زد . قطرات بارون اروم اروم رو بدن زخم خوردم میچکیدن . پیچیدم توی یه کوچه ی خلوت .

زانوهام دیگ دووم نیاوردن و خم شدن. با افتادنم رو زمین سرد بغضمم با صدا ترکید. من بدون اون هیچ بودم. یه هیچ مطلق. نمیتونستم از جام پاشم . حتی وقتی با یه دستمال جلوی دهنم رو گرفتن هم هیچ تالشی برای رهایی نکردم. همینطور وقتی که منو توی اون ون سیاه رنگ انداختن و دیگ هیچی نفهمیدم... _________________ با احساس نوری که به چشمام می خورد چشمام رو باز کردم. دست و پام رو به صندلی بسته بودن و نمیتونستم تکون بخورم. بعد از عادت کردن چشمام به نور دیگ میتونستم کامل ببینم. توی ی اتاق کوچیک با دیوارای نم خورده بودم. اون پسره سوهیون رو هم کنار من به ی صندلی دیگ بسته بودن. با یاد اوری اتفاقی که برام افتاده بود هجوم ناراحتی رو روی قبلم حس کردم. با شنیدن صدای باز شدن در نگاهمو به اونور اتاق دوختم. یه مرد اتو کشیده و مرتب با کت شلوار بود.

علاوه بر اون ی لبخند کریه و زشت رو لباش خودنمایی می کرد. با یه صدای خش دار گفت: ^منتظر باشین الان میرسه. هیچکدوممون نمیدونستیم کی رو میگه اما بعد از چند دقیقه با باز شدن در فهمیدیم که اون فرد نامجونه... یه مرد چهارشونه نامجونو هل داد داخل و درو قفل کرد. مرد کت شلواری یه هفت تیر از جیب شلوار اورد بیرون و گفت: ^خب نامجون خودت انتخاب کن . د.و.س پ.س.ر.ت یا همسر جذابت ؟ _سیوو ازت خواهش میکنم بهشون کاری نداشته باش مرد که سیوو خطاب شده بود پوزخندی زد و گفت: ^چطور می خوای کاری نداشته باشم؟ وقتی که همه چیز شرکتمو ازم گرفتی و شهرتمو نابود کردی باید به فکر این روزا می بودی. ^حاال بگو سوهیون یا جین؟ سوهیون داشت گریه می کرد و داد میزد: نامجون لطفن منو انتخاب کن . تو میگفتی دوسم داری. اما من نه حرفی میزدم و نه گریه میکردم . هیچی... نامجون با صدایی که ترس توش مشهود بود گفت: ........

.......... منتظر پارت های بعدی باشید ❤❤
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
گایز منتظر پارت 5 { پارت آخر } باشید :)
عالی بود👌