
سلاممممم😜😜😜😜برید به حالید😁کپی ممنوع
.... چند دقیقه بعد.... ❤️: آدرین من آماده شدم بیا برو لباست رو بپوش منم میرم پایین پیش بچه ها 🖤: باشه برو منم میام الان ..... چند دقیقه بعد....... 🖤: منم آمادم بزنید بریم 🧡: بریم راننده هم دم دره 🖤: میگم برو به راننده بگو بره 🧡: وا چرا ❤️:آدرین راست میگه 🧡: وا آخه چرا😮 🖤: به نظرم پیاده بریم یکم هوا بخوریم 🙂 ❤️: نظر منم همینه 🧡: آره راس میگید خب شما این کلیدو بگیرید بیاید بیرون منم میرم بیرون تا به راننده بگم که بره 💜: باشه برو ما میایم .... چند ثانیه بعد.... 💜: خب ما اومدیم🧡: راننده هم رفت ماشینو پارک کنه و بره ❤️: خب دیگه راه بیوفتیم 🖤 : داشتیم قدم میزدیم واقعا هوا عالی بود 😍❤️: میگم بریم بستنی بخریم 💜: آره هستم 🖤🧡: باشه بریم ❤️: هرکدوم یه بستنی گرفتیم و رفتیم نشستیم بعد از خوردن رفتیم به یه پاساژ بزرگ که یه سری چیز بخریم همین جوری داشتیم میگشتیم که

یه پیرهن خیلی خوشگل چشممو گرفت😍😍 دویدم سمت مغازه 🖤🧡💜: هی مرینت وایستا کجا میری؟ 🖤: مرینت چرا اومدی اینجا ❤️: وایی این پیرهنو ببینید چه نازه 🤗 💜: آره خیلی قشنگه به نظرم بخرش منم اون پیرهنه رو میخرم 😍 🧡: خب شما ها برید خریداتون رو بکنید ماهم میریم مغازه بغلی خرید کنیم 😄 💜❤️: باشه فعلا 🖤: با آدریا رفتیم مغازه کت شلواریه مرینت اینا هم رفتن تو اون مغازهه آدریا یه کت شلوار قهوه ایی تیره دیده بود گیر داده بود بهش تا آدریا تو اتاق پرو بود داشتم کت شلوارارو میدیدم که چشمم به مرینت افتاد تو اون مغازه پیرهنه رو پوشیده بود و از اتاق پرو اومد بیرون وایی خیلی قشنگ بودش ☺️ که آدریا از اتاق اومد بیرون وایی پسر چقدر دختر کش شدی 😎 🧡:مااینیم دیگه 😎 🖤: خب منم کت شلوار نمیخوام من میرم بیرون تو بیا 🧡: باشه برو الان میام ❤️💜: ما اومدیم 🧡: منم اومدم 🖤: خب دیگه مبارکتون باشه بزنید بریم ❤️: وا چرا تو چیزی نخریدی ؟ 🖤: خب من نیاز نداشتم بزنید بریم 😅 ❤️: باش بریم 😕...... تو خونه....(عکس این صفحه پیرهن مرینت )

(عکس این صفحه پیرهن ماریتا)🧡: خب برو بچ چی میخورید سفارش بدم ❤️: من استیک میخوام 💜🖤: ماهم همین جور 🧡: پس همه استیک میخوریم ... خب من سفارش دادم تا بیارن برامون بیاید یه کاری بکنیم ❤️: من یه ایده دارم 💜: چی؟ ❤️: خب یخچال خالیه من میگم بیاید یکم با لبتاپ یکم خرتو پرت بخریم 🖤: آره موافقم 🧡: من میرم لبتاپ رو بیارم .. خب لبتاپ رو آوردم ❤️: یکم ماکارون و شیر کاکائو و خرتو پرت سفارش دادیم قرار بود فردا صبح به دستمون برسه بعدش صدای زنگ در اومد 🖤: من میرم درو واز کنم ❤️: چی شد آدرین کی بود ؟ 🖤: غذا رو آورده بودن 💜: ایول بیاید بشینید سر میز ❤️: ام خیلی خوشمزه شده 😋 🧡: نوش جون 💜: دستت درد نکنه 🧡: خواهش میکنم😄 ❤️: خب دیگه دیر وقته بریم بخوابیم
🧡: خب ما رفتیم تو اتاق شب بخیر ❤️🖤: شب خوش 💜: با آدریا رفتیم تو اتاق دراز کشیدیم روی تخت شب بخیر آدریا 🧡: شب بخیر ماریتا و کنار هم روی تخت خوابیدیم 🖤: خب مرینت من روی کناپه میخوابم شب بخیر مرینت 🙂❤️: چی چیو شب بخیر 🖤: چی منظورت چیه آخ ( مرینت دست آدرینو کشید انداختش روی تخت و روبه روش وایستاد ) ❤️: آدرین گوش کن {با کمی داد} من از تو متنفر نیستم فکر های الکی هم نکن تو هم همینجا روی تخت میخوابی فهمیدی 😤 🖤: آ..ره ❤️: آفرین 😄 خب حالا دراز بکش روی تخت 🖤: با..شه ❤️: خب منم اومدم دستت رو واز کن 🖤: واسه چی ❤️: گفتم دستات رو واز کن 🖤: ب..ا شه ❤️: آفرین خب منم اومدم بغلت حالا دستاتو ببند 🖤: با..شه ❤️: خب شب بخیر آدرین 🖤: شش..ب بخیر م..رینت 😳
💜: بیدار شدم دیدم ساعت ۵ صبحه دیدم آدریا خوابه ولی پتو از روش افتاده و داره میپیچه به خودش پتو رو کشیدم روش بعد نشستم روی تخت گوشیم رو ورداشتم دیدم همه ی بچه ها واسه عکس مرینت و آدرین که تو هواپیما بودن زوق کردن😂😂 چه بشه اگه روزی اینا به هم برسن هیچی دیگه 🤣🤣 یکم با بچه ها چت کردم خیلی هاشون آنلاین بودن که صدای زنگ در اومد از توی آیفون دیدم سفارشامون رو آوردن تحویل گرفتم چیدمشون و رفتم دوباره تو اتاق بعد خوابیدم باید ساعت ۱۰ میرفتیم شروع میکردیم به گشتن 🖤: بیدار شدم دیدم مرینت آروم خوابیده شبیه یه همستر شده بود😂☺️ که آروم گذاشتمش روی تخت رفتم دستو صورتم رو شستم رفتم در اتاق آدریا و ماریتا رو زدم ولی جواب ندادن یه چند بار دیگه زدم که ماریتا درو واز کرد
💜: بله آدرین 🖤: زود باشید ساعت ۹ونیمه باید زود حرکت کنیم 💜: وایی ساعت ۹و نیمه الان آدریا رو بیدار میکنم 🖤: باشه بعد بیاید پایین تا صبحونه بخوریم منم میرم مرینت رو بیدار کنم 💜: مگه مرینت خوابه 🖤: آره من میرم شما هم زود بیاید 💜: باشه 🖤: رفتم تو اتاق بالا سر مرینت ..... مرینت مرینت بیدار شو بانوی من ❤️: بیدار شدم دیدم آدرین بالا سرمه 🖤: صبح بخیر ☺️ ❤️: صبح بخیر آدرین 😊 🖤: زود باش باید بریم صبحونه بخوریم و راه بیوفتیم ❤️: مگه ساعت چنده ؟ 🖤: ۹ و ۴۰ دقیقه ❤️: پس بدو بریم پایین 🖤: آره بریم 💜: صبح بخیر زود باشید بیاید صبحونتون رو بخورید تا بریم 🧡: صبح بخیر بچه ها ❤️🖤: صبح بخیر ..... ساعت ۱۰......
🧡: خب موقشه زود باشید تبدیل بشید 🧡: پالگو آماده ی ساختن شو ❤️: تیکی اس پانس ان 🖤: پلگ کلوزات 💜: فنی بیا برپا بشیم ❤️: خب زود باشید بریم 🖤: میگم از اینجا شما هم اون کوهه رو میبینید؟ 🧡: آره 🖤: میگم نظرتون چیه از اونجا شروع کنیم 💜 : آره موافقم ❤️: خب بزنید بریم .... نیم ساعت بعد....... ❤️: آههه خسته شدم 😫 🖤: وایی بالاخره رسیدیم 😩💜🧡: چقدر شما دوتا قُر میزنید باید یه قاری رو پیدا کنیم 🧡: به نظرم یکم دیگه بریم بالا 💜: آره بریم شما هم پاشید❤️🖤: باشه بریم 🧡: خیلی اومدیم بالا همین جاها رو یکم بگردید 💜🖤❤️: باشه ❤️: هی هی بچه ها اینجا یه قار هست 💜🧡🖤: بریم تو ❤️: آره بدوئید 💜: وایستید❤️: چی شده 💜: اول از همه این چراغ قوه هارو بگیرید ❤️🧡🖤: مرسی ❤️: و بزارید منم یه چیزی بگم ما باید خیلی با دقت حرکت کنیم چون ممکنه تله ای اینجا باشه مثلا به این علامت اینجا دقت کنید روش نوشته وقتی میری جلو اول به پشتت نگاه کن این یعنی یه معماست
💜🧡🖤: حق باتوعه 💜: خب بریم داخل 🖤: داشتم میرفتم که یه صدای تق اومد ❤️: آدرینننننن مراقب باشششش
اینم پارت ۱۷ 😉😉😉
باییییی 👋👋💞💞💞این پارت ۱۵ تا لایک نبود ولی به خاطر شما گذاشتم پارت بعد با ۱۰ لایک😁😁
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
۱۰ لایک شد ترو خدا بزار دیگه
گذاشتم تو صف برسیه🤗
عالیییییی
مررسی😊
عالی بود عزیزم
ممنونم☺
عالی بود گلم بعدی 🧁
مرسی😄🍓
وایییییی ادرینو مرینت رو ی تخت 🥴
آره انداختم😆