سلام سلام دوباره امدم امیدوارم نظر بزارید
از زبان لیا ) تو سالن بودیم که یهو کوییرل امد گفت غول و از هوش رفت مامان بزرگ گفت برید به خوابگاه هاتون من با نگرانی گفتم : هرمیون اون تو دستشویی هست . هری : میریم پیداش میکنیم . سریع رفتیم دستشویی دیدیم غول اونجا بود هرمیون پناه گرفته بود چماغ غول افتاده بود سوروس سرش و گرم کرد هری هم کمکش میکرد با ورد بلند کننده چماغ برداشتم و کوبوندم تو کله غول غول بیهوش شد من سریع هرمیون بغل کردم یهو مادربزرگ و اسنیپ امدن مادربزرگ تا مارو دید بغلمون کرد گفت : نگرانتون بودم تو خوابگاه نبودین ارشد ها هم چیزی نگفتن دوستاتون میگفتن هرمیون دستشویی بوده و لیا میگفته هرمیون میترسیدم خاطره اتیش سوزی دوباره زنده بشه اه . بعد گفت : ۵۰ امتیاز کم میشه تا درس عبرت بشه و ۲۵ امتیاز برای هر کدومتون ما ها که داشتیم میرفتم گفتیم : دوست .وخندیددیم
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عالی بود ❤️❤️❤️❤️❤️❤️
ممنون عزیزم نظر لطفته😍
عالی💜
مرسیی رمانمو معرفی کردیی