سلام ببخشید دیر شد.
از زبان مرینت : من و آلیا ونینو داشتیم می رفتیم که از آندره بستنی بگیریم که دیدم آدرین با یک دختر از ماشین پیاده شد داشتم عصبانی می شدم 😠😠که یهو شنیدم آندره گفت: وای چه دوستای خوبی !این بستنی وانیلی برای شما خانم ........ 💞امیلی هستم. آندره : بفرمائید خانم امیلی و این بستنی با طعم بلوبری و توت فرنگی🍓برای شما آقای آگراست جوان .
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
عالی
عالی بود اجی
من تازه دارم میخونمش و تنها داستانی هست که بدون خستگی میخونم واقعا باید طرفداراش باید اندازه رمانا ی معروف شن
خیلی قشنگ بود 💖💖💖💖