
آنچه گذشت 😁: اااااااه .... خوب شد فهمیدیم ..... اسمش اجرال هک عه ..... ناگهان .... برو پایین رو بخون به عنوان ادامه😝
صدا:( بیا اینجا تسلیم شو تسلیم شو ) من :( ولم کن ، نه ،ولم کن ، ولم کن ، نههههههه) ناگهان .................................................................. کوشیناااا. از خواب پریدم . نفس نفس میزدم شوتو با نگرانی بالا سرم بود :( کوشینا آروم باش همش خوابه ) تکونی به خودم دادم و نشستم . قیافه ترسناکش یادم اومد و ترس رو تو بدنم حس میکردم. نتونستم جلو اشکام رو بگیرم . گریه ام گرفت و مثل ابر بهار شروع کردم به گریه کردن. شوتو بغلم کرد و آروم موهام رو ناز میکرد .( منحرف من دوازده سالمهههههه😂) وقتی آروم شدم بهم گفت :( چه خوابی دیدی؟) همشو بهش توضیح دادم و بعد آخرش یه لبخند با نمک و نازی زد :( فقط خوابه کوشینا نگران نباش چیزی نمیشه) نفس عمیقی کشیدم و سرم رو به علامت تایید تکون دادم . سرمو رو شونه شوتو گذاشتم و شوتو منو به بغلش آورد. تو بغلش آروم چشمام رو بسته بودم که نفهمیدم چطور خوابم برد ( دی دی دی، دین دین دی، دی دی دیییین 😂 پیام بازرگانی 🤣)
نور داره مستقیم میخوره تو چشمام😑 ااااااااااه نمیخوام بیدارشم😑 _نرجس پاشو ببینم لنگه ظهره ............ معلومه مامانمه 😑 چشمام رو با زور باز کردم بلند شدم . یااااااا اکثر امام زاده هاااااا 😐 ساعت یک ظهره 🙊 کلاسم دیر شدددددددد 😳 بدو بدو پایین رفتم تا سریع ناهار بخورم برم . مامانم:( امروز کلاس نداری که تعطیله) ااااااه یادم رفته بود 😑 چند هفته ای هست تموم شده ✌🏻😐 رفتم اتاق . قیافه شوتو:(😳) من :( چی شده؟) شوتو :( چرا اینجوری رفتی پایین؟) من :( ها؟! فکر کردم کلاس دارم😅) شوتو با زور جلو خندش رو گرفت 😐😂 . یه لحظه به گوشیم نگاه کردم . 😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐 چیییییییییییییی؟!؟!؟ شوتو دو متر پرید هوا « پ.ن. خود گوشی هم پرید هوا 😂»:( چته؟) من:( همه چی حذف شدههههههههههههههههه 😫 ) شوتو یه نگاهی انداخت گفت :( خب به نوبو نشون بده شاید بتونه درستش کنه) هوم فکر بدی هم نیست من:( بعد از ظهر میرم کارگاه ببینم چه خاکی بریزم سرم😢) شوتو :(.......)
& بعد از ظهر& با شوتو داریم میریم به طرف کارگاه که یهو یاد خواب دیشب افتادم 😨 من:( شوتو ) شوتو :( چیه؟) من :( از کجا فهمیدی دارم خواب ترسناکی میبینم؟) شوتو :( چون داشتی تو خواب داد میزدی) من :(😐) شوتو:( چرا اینطوری نگاه میکنی ؟) من :(هیچی ولش کن) داد میزدم ؟ مننننننن ؟!؟ رسیدیم به کارگاه وقتی داخل رفتیم همه بودن 😐 هینا:( کوشینااااااا گوشیت سالمه؟) من :( همه چی از توش حذف شده) همه :( برا ما هممممممم😫) ای داد 😨 نوبو :( یعنی چه اتفاقی افتاده ؟ گوشی منم اینطوری شده ) من:( از وقتی اون دختره لیزا رو دیدیم همه چی به هم ریخت—) یهو کامپیوتر ترکید 😐 همه شش متر پریدیم تو هوا 😐✌🏻😂 شوتو:( چرا احساس میکنم اینا بهم ربط دارن😐) نوبو :( کامپیوترمممممممممممممممم😫) خداوکیل کامپیوتر گرون شده نگین برو بخر😐✌🏻 یهو به همه ما پیام اومد . ایرانسل نبود خدارو شکر😂✌🏻 یه فیلم بود همه بازش کردیم . اجرال هک بود 😨 فیلم :( سلام اعضایی که میخاید انیمه رو نجات بدین من شما رو به یه مسابقه دعوت میکنم بیاین بجنگیم البته فقط خودتون نه با پلیس بیاید و نه بزرگ تر هاتون میخوام ببینم چیکار میخواید بکنید . اگه باختم بهتون رمز سرور رو میدم تا انیمه رو نجات بدین اگه بردم انیمه رو نابود میکنم . خدا نگهدار ) هینا :( برو بمیرررررررررررر💢) آکی :( لعنت بهتتتتتتتت💢) ماری :( روووو مخخخخخخخخخخخخ💢) نوبو :( خفه شین یه دیقه) * سکو. ت * نوبو :( چه غلتی کنیم 😐) همه:(🤷🏻♀🤷🏻♂) نوبو :( شت 😑)
هممون زانو غم بغل گرفتیم . نکنه که تو بازی ببازیم 😢 اما اگه برنده شیم انیمه ها نجات پیدا میکنن. پس چیکار باید کرد 😣 شخصیت ها هم نمیدونستن چیکار کنن . نومو:( ای کاش کامپیوترم کار میکرد تا میتونستم هکش کنم😔) ماری نتونست بغضش رو نگه داره دستاش رو جلو چشماش گذاشت و آروم گریه کرد😭 همه ماتمون برد 😶 آکی هم احساساتش جریه دار شد و شروع کرد گریه کردن 😭 هینا :( برا چی دارین گریه میکنین؟) آکی :( ا...اگه...ب...بباز..ببازیم... چی کار کنیم؟😭) ماری :( من نمیخوام انیمه ها نابود شن😭) هینا بغض کرد و نتونست نگهش داره . گریه ش گرفت و گریه کرد 😭. از شدت ترس نمیدونستم چیکار کنم . راست میگفتن نکنه ... چی؟ اشک !! چقد زیادن!! دارم ... دارم گریه میکنم !؟ کم کم صدای گریه کردنم به گوش میرسید 😢 شوتو آروم کنارم اومد و بغلم کرد . دست خودم نبود داشتم میلرزیدم . ترسیدم ؟ یا سردمه؟ نمیدونم . شوتو آروم کنار گوشم گفت :( وحشت کردی ؟) من سرم رو به علامت تایید تکون دادم . شوتو:( من اینجام وحشت نکن چیزی نیست ) گریه کردنم بیشت شد . نمیخوام بمیره 😭🤧 نه شوتو نه هیچ کس دیگه . یه نگاهی به بقیه کردم . ناروتو و ساساکه سنسه داشتن ماری رو آروم میکردن ؛ کانکی و دازای داشتن آکی رو آروم میکردن؛ گوجو هم پیش نوبو نشسته بود و نوبو سرش رو گذاشته بود روی شونه گوجو ؛ با اینکه عجیب بود ولی باکوگو دستای هینا رو گرفته بود و داشت اشکای هینا رو پاک میکرد بهش میگفت گریه نکن . میکاسا هم شونه های هینا رو ماساژ میداد . اخم کردم . اصبی شدم . دندونام رو به هم میمالیدم. دیگه نتونستم طاقت بیارم . بلند شدم و با دادو فریاد گفتم :( خودتون رو جمع کنینننننن . ما باید انیمه ها رو نجات بدیم هر طور که بشهههههه . پس بیاید بدون گریه و زاری فکر کنیم و همه چی رو درست کنیممممممم) لیوای نیش خند زد و آروم گفت :( خرمگس معرکه.)معلومه با منه😐 بعد بلند ادامه داد:( به جای خالی بازی هاتون پاشین یه کار درست انجام بدیم . بیاین ریسک کنیم چه ببازیم چه ببریم . فقط به بردن فکر کنین اسکلا) باکوگو:( به خودت بگو اسکل پوکر 💢) بعد شروع کردن فوش دادن به همدیگه 😐😂 ما هم حالمون بهتر شد شروع کردیم خندیدم🤭( ر**دم تو احساساتتون 😂✌🏻 مگه میشه نر**نم 🤣)
رفتیم خونه و جلسه رو برا بعد گذاشتیم . فردا مامانم خونه نیست چون اون آبجی های اسکلم رو میبره برون شهر برا چیدن آلوچه 😉 بهترین زمان برا جلسه توی خونه ما بود 😜 خیلی سو استفاده گر هستم😂 بعد شام نشستم برا خوندن رمان مورد علاقم از تو لپتاپ ❤ خمیازه کشیدم . خوابم میومد چشمام درد میکرد . داشتم چشمام رو میمالیدم که شوتو اومد دستام رو گرفت :( کور میشی نکن ) من:( آخه چشام درد میکنه ) شوتو:(😑) بعد دست راستش رو گذاشت رو چشمام . ععععععع چقدر خنک بود 😍💙 دستش درد نکن خداوکیل بهتر شدم . حالا هی میگن چایی نبات 😑😂 . برو بعدی کارت دارم .
چالش : ۱_ لایک کن ۲_ با دماغت بنویس من اوتاکو دات بدبخت (😂) ۳_ قراره چه اتفاقی بیوفته ؟ مرسی لطفاااااا انجام بده و تو کامنت ها جواب بدین ملسی 😘 جانه کاوایی من ✌🏻💙
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
پارت بعدی ام بزاررر😁
راستی آجی میشی ؟ 😙
چرا که نه😉
😚🍓
چقدر شوتو بغلت کرد😑
۱_ لایک کردم
۲_من اوتاکو دات بدبخت
۳_ نمیدونم😂👐 حتما شوتو دوباره بغلت میکنه😑یا نازت میکنه😑 یا دستاش رو میزنه به صورتت😐 یا اصن ولش بابا الان تا کجا پیش میرممم😜👐
😂
دیگه به عنوان یه برادر بزرگتر😜
😅😂
من اوتاکو دات بد بخت
کوشینا(نرجس) مرسی عشقم
واییی جر خوردم با این پاتر راستی من از اول داستانت دنبالت کردم ولی به دلایلی نمیتونستم کامنت بدم🙁
1لایک کردم
2من اوتاکو دات بدبخت
3 به جان خودم حدسم نمیاد😂
پارت بعد و زود بزار😁✌
پس باید منتظر باشین✌🏻
عالی بود آجیییی
۱-خب لایک کردم
۲-من اوتاکو دات بدبخت
چرا انقد سخت بوددد ؟؟؟؟ 😂😂😂😂😂💔💔💔💔
۳- خدایی نمی دونم 😂😂💔💔
منتظر میمونی دیگه آجی جونم ^-^
البته آجی 😄❤ من همیشه منتظر پارتای بعد داستانتم 😄
راستی آجی معرفی داستان منم منتشر شد ^^❤