
سلام ببخشید سفر بودم نتونستم زود بزارم واقعا معذرت میخوام
تهیونگ(دوص داری مثه دیشب بیوفتم دنبالت؟پاشو غذا درس کننن😕)ا.ت(هههه اسکلت کردم غذا رو اجاقِ)تهیونگ(با من از این شوخیا نکن)ا.ت(قول نمیدم شوهریی)تهیونگ(راستی چرا جلو پسرا گفتی بایست کوکه؟)ا.ت(حسودیت شد؟)تهیونگ(نه بابا)ا.ت(حسودیت شده)تهیونگ(میگم نشده من گشنمه میرم غذا بخورم)رفت آشپز خونه غذام تموم شده بود منم پشت سرش رفتم تا ظرفا رو بزارم تو سینک تهیونگ(ا.ت این چیه؟)ا.ت(جاست قرمه سبزی)تهیونگ(گوشیمو بیار ازش عکس بگیرم بفرسم واسه جین هیونگ)ا.ت(خدا رو شکر دست داری پا داری فلجم نیستی)چشم غرهای بهم کرد و رفت گوشیشو آورد واس جین عکس فرستاد در کسری از ثانیه دیدم در زده شد درو باز کردم و همزمان با صورت هندسام جین روبه رو شدم جین(ای پدر هندسام قرمه سبزی درست کردی؟)ا.ت(ما پشمز چه زود اومدی)جین(هیچ وقت سرعت یه پرنسس و دست کم نگیر)ا.ت(پرنس بهتر نبود ننه؟)ا.ت(نع نمیخوای بزاری بیا تو؟)ا.ت(بیا تو)اومد نشست رو میز ناهار خوری جین(ا.ت ننه بکش بخوریم)تهیونگ(یه سلامی یه علیکی همین طوری خشک خشک)جین(ن.علت بهت پدر هندسام من که نیومدم دیدن تو اومدم قرمه سبزی بخورم)ا.ت(مشالا انکار هم نمی کنی)میز و چیدم داشتم به جین یاد می دادم چجوری غذا رو بخوره که داد تهیونگ بلند شد تهیونگ(یااااا این ش.ر.ا.ب برنج چرا این مزه.ایه)ا.ت(اسکل اون دوغه)جین(دوغ؟)ا.ت(آره دوغ آلیس)تهیونگ(هلو شو بدم لیمو شو بدم که همش میخونی؟)ا.ت(آره همون)جین غذاشو خورد و زود پاشد که بره ا.ت(کجا؟)جین(میخوام برم خوابگاه خدافس)ا.ت(بودی حالا)جین(اومده بود قرمه سبزی بخورم خوردم خدافس)فاری گفتم ا.ت(ای تو ن.ن.گ.ت)جین(تو هم خیلی خوشگلی)
تهیونگ(هیونگ بمون زنگ میزنم اعضا هم بیان)جین(التماس نکن نمی مونم)ا.ت(جین بمون دیگه)جین(باشه فرزندم حالا که تو گفتی باشه)این چند روز فهمیده بودم تهیونگ به کوک حسودی میکنه واسه اینکه متمعن بشم گفتم ا.ت(تهیونگ بگو کوکیم بیاد)دوباره اخم کرد تهیونگ(اونم میاد)ا.ت(پس من برم چند تا چیز آماده کنم) حالا دیگه فهمیدم نقطه ضعفش چیه دهنتو سرویس میکنم کیم تهیونگ رفتم واسه کوک یه عالمه شیرموز درست کردم گذاشتم یخچال بعدم چند تا چیز دیگه پسرا اومدن تو این هیری ویری یادم رفت خومد معرفی کنم من گیمم عالییه در ادامه با من آشنا میشین رفتم از تو اتاقم دستگاه گییمم رو برداشتم وصلش کردم هرچی بازی داشتم هم آوردم از خونه پسته آورده بودم یه کاسه بزرگ گذاشتم رو میز میوه و کیک و... روهم آوردم پسرا اومدن رفتم درو بازم کردم سلام کردم اومدن نشستن کوک به دستگاه نگاه کرد کوک(تهیونگ که خیلی گیم دوس نداره جین هم که نمیدونه چیه اصلا کی داشته بازی میکرده؟)ا.ت(من)کوک(گیمری!؟)ا.ت(اره بهم نمیاد؟)کوک(نه)رفتم واسه همه قهوه آوردم واس کوک هم شیرموز تهیونگ(واسه من چی؟)ا.ا(تو شیر موز دوص داری؟)تهیونگ(نه مگه نمیدونی من اات چاکلت دوص دارم چرا واسه من درست نکردی؟)ا.ت(نمی دونستم پاشو خودت درس کن)صورتش فلفلی شد کوک(ا.ت یه دست با هم بازی کنیم)ا.ت(خبرای بد کوک قراره ببازه)کوک(عه؟نه بابا)یکی از بازیا رو انتخاب کرد و گذاشت رو دستگاه ا.ت(خواهیم دید)[کمی بعد]ا.ت(گفتم خبرای بدی برات دارم بار هفتما بازی میکنیم بسه)کوک(نه یه دسته دیگه هم بزنیم)ا.ت(نمییییخااام ولم کوو)کوک(می گرفتمت)ا.ت(شوگااا برات یه چیزی درست کردم)شوگا(چی؟)رفتم تارت نارگی رو از فریزر برداشتم آوردم ا.ت(فقط نصف نصف منم نارنگی دوص دارم)شوگا(باشه)با حالتی که تهیونگ بهم زل زده بود فاتحه مو خوندم بعد با هوسوک کلی رقصیدیم جین(خوب دیگه فرزندام بیاید این دو کرکس عاشق...که نه غاز عاشق معذرت میخوام کفتر عاشق رو تنها بزاریم)کوک(ولی من میخوام با ا.ت گیم بازی کنم)جین(فرار نکره ا.ت پاشوو)کوک(باشه)پسرا رفتن کنار در وایساده بودم تهیونگم کنارم بود
برو ویسگون چیزی نداره ولی بهتره اینجا نباشه
ا.ت(چه کنیم دیگه)تهیونگ(..)ا.ت(تهیونگ)تهیونگ(هوم)ا.ت(یونتان کجاست؟)تهیونگ(دنبال پرستار بودم واسش ننجون و پدر بزرگم که ازدواج کردن ننجون گفت بده من ازش مراقبت میکنم اصلا به ننجونت نرفتی اون خیلی خوش اخلاقه)ا.ت(تهیونگ میشه بریم یونتانو بیاریم؟)تهیونگ(تو که نمی تونی شوهر داری کنی چطوری میخوای حیون داری کنی بدبخت یونتان بیاد اینجا تلف میشه)ا.ت(لللطططفاا)تهیونگ(باید برام هات چاکلت درس کنی)ا.ت(چشم)رفتم زودی براش درست کردم یه لیوانم برا خودم همون اول مال منو گرفت مال خودشو که خورد مال منم خورد ا.ت(گودزیلا)تهیونگ(چیزی گفتی؟)ا.ت(نع حال بریم؟)تهیونگ(باشه بریم برو آماده شو)رفتم لباسامو پوشدم رفتیم خونهی ننجون[یه نکته مادر پدر تهیونگ با ننجون اینا تو یه خونه زندگی میکنن]ننجون مثل همیشه گرفت منو کلی تف مالیم کرد یکم که نشستیم تهیونگ گفت تهیونگ(ننجون ما دیگه کم کم بریم ا.ت گفت دوست داره خودش از یونتان مراقبت کنه)ننجون(آفرین ا.ت ننه این بچه خیلی گله ولی اذیت میکنه ببر خودت ازش نگهداری کن)مامان تهیونگ(ا.ت حلقهات کو؟)ا.ت(قبل اومدن داشتم ظرف میشستم حتما یادم رفته دستم کنم)مامان تهیونگ(اها تهیونگ تو چرا حلقت دستت نیست؟)تهیونگ(منم حموم بودم)افییش یادم رفته بود حلقه رو دستم کنم به خیر گذشت ننجون رفت یونتانو آورد بچم چه قده از نزدیک نازه ولی یکم عجیبه خودش اومد سمتم بغلش کردم چقده پشمالو بود
از ننجون اینا خدافظی کردیم دیگه شب شده بود رسیدیم خونه وسایلای یونتانو براش چیدم بهش غذا دادم که لیسا زنگ زد[لیسا بلک پینکه به خدا نمی خوام شیپ کنم اصلا با اعضا آشنا نمی شن]لیسا(الو ا.ت خوبی؟)ا.ت(هوم خوبم تو چی؟)لیسا(منم خوبم امشب میای با دخترا بریم بیرون؟)ا.ت(آره چرا که نه ساعت چن کجا؟)لیسا(ساعت۹همون رستورانی که همیشه میریم)ا.ت(باشه میبینمت اونی)لیسا(بای)شام درست کرده بود زیرشو خاموش کردم رفتم لباسامو عوض کردم از اتاق اومدم بیرون که تهیونگ جبوم سبز شد ا.ت(درد عجل معلق ترسیدم)تهیونگ(کجا؟)ا.ت(بیرون)تهیونگ(با کی؟)ا.ت(دوستام)تهیونگ(چرا؟)ا.ت(هرچی فک میکنم ربطشو به تو نمی فهمم)تهیونگ(زنمی جواب منو بده)ا.ت(قراداد و یادت رفت تو هیچ کاری تهیونگ شی فعلا) رفت درو قفل کرد تهیونگ(نمری)ا.ت(ر.و.انی درو باز کن)تهیونگ(گفتم نمیری)ا.ت(خاک تو سرت)رفتم به لیسا اس ام اس داد گفتم نمیام باید تلافی کنم رفتم آشپز خونه غذا نودل بود غذای خودمو کشیدم توی غذای تهیونگ هر ادویهای اومد دم دستم ریختم صداش زدم بیاد غذا بخوره اولین لقمه رو که گذاشت دهنش اشک تو چشاش جم شد ا.ت(وای شوهری یعنی انقد خوشمزست که اشک تو چشات جم شد؟)تهیونگ(خدا لعنتت کنه)فرار کردم تو اتاقم درو بستم نیم ساعت بعد اومدم بیرون دیدم بدبخت از هر دو طرف داره با لا میاره دلم به حالس سوخت من یه آرمی بدم ولی خو چیکار کنم کرمه دیگه باید بریزیش ا.ت(تهیونگ میخوای جلوی دسشویی برات جا پهن کنم؟)تهیونگ(بزار حالم خوب بشه می دونم باهات چیکار کنم)
/فردا صبح/ بیدار شدم رفتم دست رو صرتمو شستم اومدم بیرون دیدم تهیونگ بدبخت رو کاناپه خوابش برده رفتم روش پتو کشیدم حموم کردم صبحونه درست کردم راه افتادم سمت کمپانی با کار آموزای دیگه داشتم تمرین میکردم یه پسری بود به اسم سوهو[خلاقیت درحد بوقققق بوقققق]باهاش دوست شدم خیلی پسر خوب و کیوتی بود معلم رقصمون امروز اعضا بودن زنگ اول که تهیونگ نبود زنگ دوم اومد رفت سمت پسرا منم کنار سوهو نشسته بودم و به پسرا نگاه میکردم تهیونگ بلافاصله از جیمین سوالی پرسید جیمین هم منو با دستش نشون داد با دیدم اخمش غلیظ تر شد و سرشو کرد تو گوشیش دو دقیقه بعد گوشیم گف دینگ دونگ برداشتمش دیدم از طرف تهیونگه تهیونگ(بیا اتاق استراحت)ا.ت(نوچ)تهیونگ(میام می برمتا)ا.ت(باشه اومدم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام عاجی جون مرسی که برگشتی💙
خودم میدونم
آجی کی پارت شیشو میذاری
آجی پارت بعدو کی میزاری
حوصلم سر رفته
سرنوشتم که رد شد
ننجون و زودتر بزار💙
اجی چرا سانسورا رو داخل ویسگون گذاشتی اما داستان منتشر نشده
چون من همزمان با داستان سانسور رو میزارم خود داستان تو برسیه
اجی هردوتا داستانتو به سه نفر معرفی کردم💙
مرسییی
اجی خیلی عالی بود از خنده منفجر شدم
معرفی میکنم 💙
❤مرس