ترسناک ترین شب 4

بُن وُن گفت ماه کامل شب سياه من میرم میون ابرا بیارم ۲ نفر بعدش مامانو بابام ظاهر شدن از خوشحالی داشتم میمردم بعدش یه چیزی زد به سرم به مامان و بابام گفتم میشه همینجا بمونیم یهو اون یکی طلا گفت باید بمونین چون الان خونتون پر شده از اشباح مو به تنم سیخ شد.... برادر کوچکترم.... وای یادم رفته بود... ( طلا 👑.. تارا🐎.... 🦄بُن وُن ) 👑تارا.. 🐎 چیزی شده؟؟؟ 👑برادرم تو خونمون بود 🐎بُن وُن میتونی کاری کنی؟؟ 🦄متاسفم اون مرده.... من وقتی داشتم تو گوی شیشه ای نگاه می کردم اینو دیدم ( طوفان 🍕) 🍕واقعا.... چه حیف 🐎از سر دلسوزی اینو گفتی؟؟ 🍕آره چطور؟؟

🐎آخه لحنت یه جوری بود 🍕باشه خب گشنمه 🦄تو هم همیشه گشنته😑 🐎 🤐 👑 🤣🤣🤣این کارو برای خندوندن من انجام دادید؟؟ 🦄نه عزیزم از این جور گفتگو ها همیشه داریم 👑ولی خیلی خنده دار بود 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

🍕من رفتم 🐎کجا؟؟؟ 🍕خونه آقا شجاع.. خب معلومه آشپز خونه 🦄برو کم روده برمون کن

🦄طلا.... طلا ( طلا ( اونی که اسب بود ) ❄️) ❄️ببببلللهههههه.... آییییییییی 🦄چیشد؟؟؟ ❄️سوسک.... سسسسووووسسسککککک ..... ککککممممکککککک... با دمپایی زدم تو سرش حالا بگو حرفتو 🦄طلا بیا این یکی طلا رو ببر قلعه رو نشونش بده ❄️کدوم طلا.... منکه قلعه رو قبلا دیدم 🦄وووواااایییییی خخخخدددداااآاا... این دختری که اینجاس ❄️آها

من کرم دارم باید بریزمش برو صفحه بعدی.........

🦄طلا ❄️ببببلللهههههه....آییییییییی 🦄چیشد؟؟ ❄️سوسک.... سسسسووووسسسککککک..... ککککممممکککککک... با دمپایی زدم تو سرش حالا بگو حرفتو 🦄طلا بیا این یکی طلا رو ببر قلعه رو نشونش بده ❄️کدوم طلا....منکه قلعه رو قبلا دیدم 🦄وووواااایییییی خخخخدددداااآاا..... این دختری که اینجاس ❄️آها و منو طلا رفتیم وقتی قلعه رو نشونم داد یه چیزایی هم بهم گفت ❄️طلا 👑بله ❄️میدونستی من ملکه زنبورم 👑همون ابر قهرمانه که خیلی مهربونه ❄️☺️...آره 👑میتونم تبدیل شدنتو ببینم ❄️حتما... و گفت زنبور ملکه آماده و این شکلی شد ( عکس این پارت )