
قبل هرچیز بچها ات دختریه که خیلی خیلی ضربه روحی تو بچگیش خورده و کلی اذیت شده پس هر عکس العملی انجام میده متاسفانه برای اونه :)) کامنت و لایک و خلاصه حمایت فراموش نشه🥺🍀 خب بزن برییییم برای پارت ۱..

من ات هستم سال اولیه دبیرستان تازه یه کار توی سئول پیدا کردم و تونستم با هزار بدبختی به لطف یکی و تنها دوستم یه خونه پیدا کنم و یه دبیرستان جدید.. امروز روزه اول دبیرستانه و من خیلی استرس دارم و از اجتماع خوشم نمیاد ولی خب چاره ایی نیست.. با اتبوس رسیدم جلوی در دبیرستان و با ترس وارد شدم،احساس میکردم همه یه جوری نگاهم میکنن.. البته تقصیر اونا هم نیست من تقریبا همه موهامو ریخته بودم جلوی صورتم(ادمین:اونایی که شگفت انگیزانو دیدین مثل وایولت) ((استایل ات👇))
کلاسمو پیدا کردم و وارد شدم و روی یه صندلی نشستم و هنزفری هامو گذاشتم توی گوشم تا وقتی که استاد اومد و بالاخره زنگ خورد،منم دست شوییم گرفته بود و همینجوری توی سالن میچرخیدم و دنبال دستشویی بودم بالاخره دست شویی رو پیدا کردم تا خاستم وارد بشم یه دختره ایی از دست شوییه پسرانه دوید بیرون و یه سطل رنگ بزرگ و خالیو داد دستم و فرار کرد منم هنگ کرده بودم که یه پسر که همه صورتش ابی شده بود اومد و جلوم وایستاد خیلی عصبانی بود و یکم ترسیدم که داد زد : برای چی همچین غلطی کردی؟ نکنه میخوای تا سال و روزه اخر مدرست عذاب بکشی؟ _من..من.. /تو چی؟ (با داد)
من خیلی ترسیده بودم و تمام خاطرات وحشتناکی که توی یتیم خونه داشتم اومد جلوی چشمم و نتونستم دوم بیارم و قبل از اینکه چیزی بگم سطل و گذاشتم و فرار کردم... (روز بعد) بعد از اینکه استاد رفت بلند شدم تا برم برای اون پسره توضیح بدم که دیروز اون من نبودم که سطل رنگو ریخته روش از کلاس که بیرون اومدم و یکهو کلی اب یخ ریخته شد روم و تموم دفترام کتابام لباسام و موهام خیس شد و همه زدن زیره خنده و همون پسره اومد و گفت : این تازه اولشه پارک ات منم که خیلی ناراحت و ترسیده شدم فقط رفتم از مدرسه بیرون و بقیه کلاسارو پیچوندم رفتم خونه خیلی ناراحت بودم تموم وسایلم خراب شدن. فردا رو هم مدرسته نرفتم خیلی حالم گرفته بود.
(ویو شوگا) دختره بعد از اینکه ابو ریختیم روش بدون هیچ حرفی رفت و فرداش هم مدرسه نیومد. به نظرم حقش بود. نکنه انتظار داشته روم سطل رنگ بریزه و من تشویقش کنم؟ (ویو ات) امروز دیگه باید میرفتم وگرنه غیبتام زیاد میشد و ممکن بود تنبیه بشم. اصلا دلم نمیخاست دوباره برم و با اون پسره روبرو بشم ولی چاره ایی نبود. از خواب بیدار شدم و حاظر شدم و رفتم مدرسه و وارد کلاسم شدم. من خیلی دوروبرو نگاه نمیکردم و حتی اسم دو سه تا از هم کلاسیامو بلد نبودم ولی با چیزی که دیدم خیلی استرس گرفتم.. اون پسره هم تو کلاس من بود و من متوجهش نشده بودم،بد شد ، خیلی بد.
تایم ورزش بود و رفتیم داخل رختکن و داشتم وسایلمو میزاشتم تو کمدم که یکی هلم داد داخل درو روم بست. توی تاریکی فرو رفتم و جا خیلی خیلی کم بود و بزور اونجا وایستاده بودم خیلی خیلی ترسیدم و وحشت کردم حالم بد شده بود و حس کردم الانه که از حال برم.. (فلش بک به ۱۲ سال پیش) ( راوی) اون پسره رو به ات کردو گفت: بندازینش توی اون جعبه . ات با گریه گفت : نه خواهش میکنم توروخدا قول میدم دیگه به مداد رنگیا دست نزنم. _دیگه دیر شده میخواستی دست نزنی. و ات رو انداختن داخل یه جعبه خیلی کوچولو و تقریبا ۱۰ ساعت اونجا بود و اونا کلا ات رو فراموش کرده بودن. از همونجا بود که ات ترس از فضای تاریک و بسته پیدا کرد..
(زمان حال) (ات ویو) حس کردم الانه که از حال برم کلی داد زدم و گریه کردم و خواهش ولی کسی درو باز نکرد و بعدش فقط سیاهی یادمه... چشمامو که باز کردم توی درمانگاه مدرسه بودم و یه دختره ایی کنارم بود وقتی دید بهوش اومدم گفت: وای خداروشکر حالت خوبه؟ _ا..اره خوبم ممنون.چجوری منو نجات دادی؟ /دیدم صدای جیغت داره میاد و دیدم اکیپ اون شوگای احمق داره از رختکن دخترا میاد بیرون و فهمیدم یکیو اونجا زندانی کرده خودمو زدم بهش و کلید کمدتو ازش کش رفتم و بعد دیدم دیگه صدایی نمیاد و نگران شدم دونه دونه همه کمدارو چک کردم و پیدات کردم.خداروشکر بهوش اومدی.
_م..ممنون خیلی ممنون. /خواهش میکنم قابلی نداشت. _امم اسمت چیه؟ /اه شوخی میکنی؟ من و تو همکلاسیم هاا _ب..بخشید من خیلی اجتماعی نیستم. /مهم نیست به هرحال..اسمم جِسیه _خوشحالم دیدمت جِسی /منم بالاخره دوست پیدا کردم _دوست؟ /البته تو دوست نداری؟ _البته فقط...برام عجیب بود /چرا؟ _معمولا کسی دلش نمیخواد با من دوست بشه. /پس من اولیشم _اه اره مرسی که باهام دوست شدی. /منم😄 راستی،مشکل تو با اون شوگای دیوونه چیه؟ _میدونی،فک میکنه من یه کاری کردم ولی سواتفاهم شده براش /اها حالا یکم بهتر توضیح بده ببینم.. منم همه ماجرارو براش تعریف کردم..
دو روز بعد وارد مدرسه شدم و رفتم پیش جسی این دو روز باهم بودیمو دختر خوبی بود و به حرفام گوش میداد. توی سالن غذاخوری بودیم که اکیپ شوگا اینا از کنارمون رد شد و ظرف غذامو ریخت و منم بدون اینکه چیزی بگم ضرف و برداشتم و همونجوری گشنه از سالن اومدم بیرون فک کنم چند قاشق بیشتر نتونستم بخورم... رفتم و خاستم دفترمو بردارم دستمو کردم داخل کیف و چیزیو زیر دستم حس کردم و جیغ بلندی کشیدم و کیفمو انداختم زمین که حدود ۴یا ۵تا سوسک ازش اومد بیرون (خب ربطی به گذشتم نداره ولی من واقعا از سوسکا بدم میاد و حالم بد میشه) دویدم سمت دستشویی و همون چند لقمرو بالا آوردم و صورتمو اب زدم و اومدم بیرون یکی از دوستای شوگا یه سوسک تو دستش گرفته بود و روبروم وایستاده بود و گفت:ازشون میترسی؟ _من نمیترسم..بدم میاد. /اوخی چه حیف.
سوسک و انداخت روم و من فقط جیغ زدم و با گریه از سالن اومدم بیرون فقط میدویدم این واقعا حس بدی بود... اون کیفو دیگه برنداشتم هرچی کتاب و دفتر مهم داشتم از توش برداشتم و گذاشتم تو کمدم و کیفو انداختم تو سطل وسط سالن و چندتا کتاب واجبمو تو دستم گرفتمو رفتم از مدرسه بیرون.. از خودم بدم میومد من اونقدری جرعت نداشتم که برم براش توضیح بدم... فرداش رفتم مدرسه که شوگا جلومو گرفت و گفت:پس از تلافی خوشت میاد؟ _چی؟منظورت چیه؟ /هِه خودتو نزن به اون راه جِسی خودش دید که تو تو کیف من ماستارو خالی کردی. با چیزی که گفت کلا گیج شدم...
اینو که گفت رفت... هرچی صداش کردم که براش توضیح بدم به حرفم گوش نکرد و هلم داد و رفت.. مدرسه که تموم شد خاستم به جسی بگم منظور شوگا اون بود یا یه جسیه دیگه.. _جسی /بله ات _میگم تو دیروز.. وسط حرفم پرید و گفت: یه لحظه باهام میای جای انبار؟ _انبار کجاست؟ /معلم گفته یه چیزی براش بیارم _امم باشه. رفتیم جای انبار و وقتی رفتم توش تق.. در پشت سرم بسته شد...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییی♡♡
تنکس کیوتیی😍💕
همین الان پامیشی میری پارت بعد رو مینویسی وکرنه من میدونم و تو😂
اجیم میشی
واویلا خوب شد تموم شد این داستان وگرنه سر به تنم نمیموند😂🤣
خخخ
دوست دارم عاشقتم دیوونتم😍😍😍😍😍
منم دوست دارم عجیجم😍😍
راستی یه فیک جدیدم نوشتماا🤭💕
الان اومدم
اجی منظورت همون تهیونگ فقط بازیگری نبود هست من اون رو هر دوتاش رو انحام دادم منتظر پارت بعدم پارت بعد رو چرا نمیزاری؟
ولی من هیچ فیکی ندیدم
اره همون پارت بعدش گذاشتمااا🤭
پارت ۴ هم امشب آپ میشه😁💕
پارت پنجممم میخوام
خیلی قشنگه 🥺🥺🥺🥺
مرسی🥺💜🍀
پارت بعدی رو بزار زودترررررررر
گذاشتم😁🍀💜
جسیه بچ چی تو اون مغزشه اخع😐😐😐
😂😂
باحاله 💜
فایتینگ ✌️
مسی🥺🤭💜
پارت بعد لطفا 🥺🥺🥺
بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی
چشم چشم چشم چشم چشم😅💜
بزار دیه 😂
پارت بعد پلیزززززز💔🤐
حتما💜
خیلیی عالی حتما پارت بعدو سریع بزار
مرسی حتما💖