༺عشق شانسی༻part2

اون...... اون.... اون.... واقعا تهیونگ بود ، زبونم بند اومده بود. تا اینکه ی هو چمام سیاهی رفت و دیگه چیزی ندیدم.........(۲۰ دقیقه بعد) چشمام رو باز کردم روی یک مبل دراز کشیده بودم یکم بیشتر که دقت کردم دیدم ی سگ داره صورتم رو لیس میزنه. 😂 اون سگ یوناتان بود 😳 پا شدم نشستم و خودم رو جمع و جور کردم دیدم تهیونگ داره با اون لبخند مستطیلش نگاه میکنه با همون خندش بهم گفت: فکر نمیکردم با دیدنم غش کنی 😂 خندش گرفته بود (باز اومدم با ی نکته ی دیگه 😐اول اینکه همیشه ا. ت علامتش برای حرف زدن اینه& و اینکه الان علامت ته اینه _) &ببخشید ولی واقعا شکه شدم شما رو دیدم _تو همون پرستار حیواناتی که قرار بود مواظب یوناتان باشه؟ &بله خودمم اسمم پارک ا. ت هس، میتونید ا. ت صدام کنید.

_خیلی خب، همونجوری که خودت میدونی قرارع که تا دو ماه پرستار شخصی یوناتان باشی، برای همین من برنامه ی غذایی یوناتان رو بهت بدم &میشه ی سوال بپرسم؟ _بپرس. &فضولی نباشه، ولی این همه خدمتکار برای شما کار میکنه ولی چرا شما پرستار استخدام کردین؟ _اول اینکه از این ب بعد رسمی حرف نزن نا سلامتی باید دو ماه توی خونه ی من بمونی دومن هر سوالی که خواستی ازم بپرس سوم اینکه چون من خیلی وقت بود که ب خدمتکارا مرخصی نداده بودم برای همین مرخصشون کردم &اهان _تو آرمی هستی؟ &آره ☆_☆ _میشه ی راز بهت بگم &آره حتما _ما قراره ی آهنگ جدید کاور کنیم برای همین برای دو ماه طول میکشه واسه همین همه سرشون شلوغه و کسی نیس از یوناتان مراقبت کنه برای همین منم پرستار استخدام کردم 😍

&قول میدم این رازو تا وقتی آهنگ کاور نشده ب کسی نگم _خب، بفرما این از برنامه ی غذایی یوناتان، فقط هر وقت دیدی حوصلش سر رفت میتونی ببریش گردش 👍 &..... _الان بیا با هم بریم خونت تا وسایلت رو برداری &یعنی من باید برای دو ماه خونه ی تو باشم😳 _آره. &خب چرا. _برای اینکه من هروز ساعت ۶ میرم کمپانی و تو باید.....&مراقب یوناتان باشی 😄 _دقیقا 😉 از زبان تهیونگ: هر دومون سوار ماشینم شدیم و سمت خونش رفتیم، خونه ی با حال و بزرگی داشت، تعجب کردم چون اول فکر کردم خودش تنهایی توی این عمارت زندگی میکنه جالب اینجاست که اصلا ب کارش نمیخورد که پولش زیاد باشع 😳

از زبان ا. ت: از قیافه ی تهیونگ فهمیدم تعجب کرده برای همین بهش گفتم& من تنها تو این خونه زندگی نمیکنم با بهترین دوستم کایرا زندگی میکنم همینجوری که داشتید ب در ورودی داخل خونه نزدیک میشدید، اثر انگشتت رو روی دستگاهی گذاشتی و در باز شد....... رفتید داخل خونه تا اینکه، یک ربات خدمتکار اومد جلوتون و بهتون سلام کرد(علامت ربات ~) ~سلام خانم پارک خسته نباشید&سلام سیلوٍرس حالت چطوره ~ممنون خانم پارک، وای خانم پارک شما اصلا حالتون خوب نیس &چطور مگه ~من شما رو اسکن کردم و فهمیدم که شما اضطراب دارید، این نشون دهنده ی ذوق یا اعصاب شماست &نه من خوبم..... راستی یادم رفتم معرفی کنم ایشون کیم تهیونگ........ ~یکی از اعضای گروه بی تی اس مگه نه؟&آفرین پسر ~خوشبختم من سیلوٍرس هستم دستیار شخصی خانم پارک _سلام منم از آشنایی با شما خوشبختم ~خب خانم پارک برنامه ی امروزتون چیه. &فعلا برنامه ای ندارم، ولی باید برای دو ماهی از اینجا برم (خونه ی ا. ت و کایرا)

از زبان ا. ت: از قیافه ی تهیونگ فهمیدم تعجب کرده برای همین بهش گفتم& من تنها تو این خونه زندگی نمیکنم با بهترین دوستم کایرا زندگی میکنم همینجوری که داشتید ب در ورودی داخل خونه نزدیک میشدید، اثر انگشتت رو روی دستگاهی گذاشتی و در باز شد....... رفتید داخل خونه تا اینکه، یک ربات خدمتکار اومد جلوتون و بهتون سلام کرد(علامت ربات ~) ~سلام خانم پارک خسته نباشید&سلام سیلوٍرس حالت چطوره ~ممنون خانم پارک، وای خانم پارک شما اصلا حالتون خوب نیس &چطور مگه ~من شما رو اسکن کردم و فهمیدم که شما اضطراب دارید، این نشون دهنده ی ذوق یا اعصاب شماست &نه من خوبم..... راستی یادم رفتم معرفی کنم ایشون کیم تهیونگ........ ~یکی از اعضای گروه بی تی اس مگه نه؟&آفرین پسر ~خوشبختم من سیلوٍرس هستم دستیار شخصی خانم پارک _سلام منم از آشنایی با شما خوشبختم ~خب خانم پارک برنامه ی امروزتون چیه. &فعلا برنامه ای ندارم، ولی باید برای دو ماهی از اینجا برم

~ولی خانم.....&ولی بی ولی همین که گفتم ~...... &خب حالا اقای تهیونگ رو راهنمایی کن تا من بیام ~چشم (ا. ت رفت وسایلش رو جمع کنه) ~آقای کیم لطفا دانبال من بیایید. _سیلورس لطفا منو تهیونگ صدا کن. ~باشع ~بفرمایید روی مبل بشینید تا من براتون قهوه بیارم _ممنون........ از زبان ا. ت: وسایلم رو جمع کردم و با ساکم رفتم پایین پیش بقیه، ساکم رو ی گوشه گذاشتم و رو مبل رو ب رویه تهیونگ نشستم _خب ا. ت وسایل رو جمع کردی&آره وقتی جواب تهیونگ رو دادم یهو سیلورس خاموش شد و دست و پاهاش جمع شد خیلی تعجب کردم

_میگم ا. ت نگرانش نباش اون زود روشن میشع&راست میگی بهتره بریم........امممم میگم میشه سیلورس رو بیارم؟ _بخاطر تو باشه........ اممم یعنی... اممم چیزه... میتونی بیاریش. ذهن تهیونگ: وای خدا چی گفتم، وای نکنه پیش خودت فکر بد کنه (رفتید داخل ماشین و راه افتادید)............ رسیدید خونه تهیونگ.... توی خونه _خب ا. ت بیا تا اتاقت رو نشونت بدم&باشه _ بفرما اینم اتاقت &اممم ممنون _خواهش میکنم، راستی شب قرار اعضا بیان خونه ی من و من میخوام تورو بهشون معرفی کنم&باشه، پس من میرم وسایلم رو بیارم تو اتاق _راستی ا. ت&بعله _اینجا رو خونه ی خودت بدون، دوست دارم توی خونم راحت باشی. &اممم باشع ذهن تهیونگ؛ وای خدا من چرا اینو گفتم چرا اینجور باهاش صحبت میکنم از زبان خودم: تهیونگ رفت توی اتاقش و با شوگا تماس گرفت (علامت شوگا # علامت تهیونگ _)_الو سلام شوگا خوبی # سلام من خوبم تو چطوری _منم خوبم، اممم میگم میشه تو زود تر از بقیه بیای میخوام ی چیزی بهت بگم # باشع ولی چرا الان نمیگی _نمیشه # باشع پس چن دقیقه دیگه میام خدافظ_خدافظ از زبان تهیونگ: خب پس الان من میرم ی دوش بگیرم........ بعد دوش گرفتن تهیونگ از زبان تهیونگ: خب برم موهامو خشک کنم........ خب تموم شد از زبان ا. ت: خب اینم از لباسا، همه چی تموم شد بهتره برم پیش یوناتان.......... از زبان شوگا: خب رسیدم...... دینگ دینگ.... از زبان ا. ت: عه صدای در اومد بهتر برم باز کنم....... درو باز کردم اون شوگا بود (علامت ا. ت&علامت شوگا #)&سلام # اممم سلام، تو د. و. س. ت. د. خ. ت. ر تهیونگی؟&نه # پس کی هستی؟ &حالا بیا تو بهت میگم. شوگا اومد داخل از زبان تهیونگ: از اتاق بیرون اومدم دیدم شوگا از در اومد تو بهش سلام کردم (علامت ا. ت&علامت تهیونگ _علامت شوگا #)_سلام شوگا # اممم سلام _شوگا میشه چند لحظه بیای تو اتاقم کارت دارم # باشع ...... شوگا و تهیونگ رفتن داخل اتاق....... # میشه بهم بگی جریان چیه _جریان چی؟ # دختره. _خب موضوع همینه # چیه نکنه عاشق شدی؟ _یجورایی # میدونی اگه کمپانی یا آرمیا بفهمن چی میشه _میدونم ولی لطفا ب جز اعضا ب کس دیگه ای نگو. # باشه ولی چجوری باهاش اشنا شدی؟ (تهیونگ همه چیو برای شوگا تعریف کرد)

خب اینم پارت دو، لطفا حمایت کنید. لایــــــــــ♡ـک. کامنـــــــــــت بــــــــایــــــــــی🥺💞