واقعا بابت تاخیر عذر میخوام
هیونا با لباس های تماما مشکی در اتاقی از ارامگاه مردگان رو به روی یکی از ظرف هایی که از خاکستر پر شده بود ایستاده بود. با چشم هایی غم زده ، دندون هاشو بهم فشار میداد تا اشکاش نریزه. + چطور تونستی ؟ چطور تونستی اینطور منو عذاب بدی ؟؟ مگه من چقدر سن داشتم. کل زندگیمو نابود کردی. ازت متنفرم پست فطرت. حالا هم که از شر خودت راحت شدم افتادم دست پسرت . کل خانوادم باید به دست تو و خانوادت زجر بکشه ؟ خسته شدم بهش بگو دست از سر من و هوسوک برداره. £ هرگز. " هیونا برگشت و با تعجب به پشت سرش نگاه کرد. فردی سر تا پا مشکی با ماسک و کلاه. و اون چشمای ازار دهنده. £ چیه سری به مادرخوندت زدی . جلو دهنتو بگیر احمق . هنوزم خیلی سطح پایین تر از اونی هستی که به مادر من توهین کنی. " هیونا دندوناشو بهم فشار داد. دستاشو پشتش برد و دکمه دستبند جی پی اسی که سونگ هیوک بهش داده بود فشار داد. این یعنی در خطره. و پلیس ها زود خودشون رو بهش میرسونن.+ اینجا چه غلطی میکنی عوضی. دست از سر من بردار. " دونگ وو پوزخندی زد و به هیونا نزدیک تر شد. £ چیه ؟ قلبت شکسته داداش بدبختت روی تخت بیمارستانه ؟؟ فکر کردی من خیلی خوشحال شدم فهمیدم مادرم توی زندانه ؟ " دونگ وو جلوتر میومد و هیونا عقب تر میرفت. + مادرت ، خانوادهم رو کشته بود. £ تقصیر خودشون بود . + اون جرمی مرتکب شده بود باید مجازات میشد. خانوادم فقط دنبال عدالت بودن. میدونی چیه ؟ حالا من باید به تو بگم هیچی نیستی. هیچی. یه عوضی بدبخت که هیچی نداره.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
67 لایک
عالی بود💖💖💖
خوشحالم خوشت اومده🥺❤💜
آجییی قشنگم🥺😭💔
منو یادت میاد🥺💔؟
سر فیک قبلیت آجی شدیم🥺💔
اسمم الینا بود، اکانتم حذف شد ، جدید ساختم 🥺😭💔
یه مدت کوتاهی از تستچی رفته بودم ، حدود ۲-۳ ماه🤧🥲💔!
نمیتونستم بهت سر بزنم، میبخشیم🤧؟
فیک مثل همیشه عالی بود قشنگم🥲❤️
ااا سلام اجی الینا🤩💜
خوشحالم برگشتی 💜💜
اره اجی جون معلومه که میبخشم 🥺🤗💜💙
مرسی. منتظر حمایتات و کامنتای قشنگت هستم 💜💜
مرسیی🥺🤧🍓💖
وای عاشگانه نمی نویسه🙂عاشگانه نمی نویسه🙂 من خوبم🙂من ارومم🙂شکت عشگی هم نخوردم🙂💔 چه عالی🙂💕 مگه دریم/:؟😐یبار بنویس من ببینم اصن/: چطور نمی نویسی😐💔عژب😶✨هعی روزگار😞💔 من عاشگاااااانهههههه موخامممم🥺🥀اصرار هم نکن تو باید بنویسی برام🙂☀️😁
ببخشید اجی جان😂💔💜
فقط میتونم بگم محشر بود اجی 💜❤️
ببخشید که دیر خوندم 💙💚
پارت بعد کوو چرا نمیبینمش 😐😶 پوسیدم
😐💔
آجی جون غیر کامنتای خودت کامنتا سی تا شده لایکم 38 بزار بعدی و دیگه🥺
ببین قیافه مو🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺
دلت میاد؟! 🥺🥺🥺🥺🥺🥺💜💜💜💜💜💜
چشم اجی جونم 😂🥺💜🤝🏻
میسی🥺🥺💜
حالا من نمیخام چیزی بگم
چر پارت بعد رو نمیبینم؟؟
بیدوووووووو
خاهرمممممممممم🤓🤝
چشم اجی جان😂🤝🏻💜
🐥ببین جوجوم چه خوشگلهಥ‿ಥ 🐥🐥🐥🐥🐥
🐥🐥🐥🐥🐣چهارتا دختر یه پسرಥ‿ಥپسره تازه از تخم در آمدهಥ‿ಥ
مامان فاطمه جوجو دوست داری؟ ಥ‿ಥ 🐥🐥🐥🐥🐥
به به چه جوجو های خوشگلی😂💜
بله منم دوست دارم😂💜
عجب رسمیههههههههههه؛ رسمِ زمونههههههه… قصه ی برگ وُ باد خزونههههههه
میرن آدماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا… از اونا فقط؛ خاطره هاشون به جا می مونههههههههههه
کجاست، اون کوچههههههههه؟ چی شد اون خونههههههههههه
آدماش کجانننننننننننننننننن
خدا می دونههههههههههههه
بوته ی یاسِ بابا جون هنوزززززززززززز؛ گوشه ی باغچه توی گلدونهههههههههههههه
عطرش پیچیده؛ تا هفتا خونهههههههه
خودش کجاهاست؟ خدا می دونههههههههه
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
واو چقدر قشنگ🙂😂
چرا من باید همیشه باید دیر برسم☀️😐
عالی بود عزیزم 🌺
بنظرم آنچه خواهد دید هم بزاری خیلی خوب میشه😁
و جایه خیلی خیلی خیلی حساس کات کن و تامام😁🤝😂
کلا حرص میدی ولی بازم طرفدارت بیشتر میشن🤝🌺😁
ممنون 🤗💜
مرسی از نظرات حتما ازشون استفاده میکنم😂💜🤝🏻
حتمنحتمن😌🌺
همانا من رستگارم🥺🌺✊😂
داستان بعدی هم داری عایا😐💔؟
از شوگا باشه یا ورد وایت هندسام 🥺✨
یا نامجونی:(
فعلا یه داستان از شوگا توی ذهنمه نمیدونم عملیش کنم یا نه 🤝🏻💜
واو عملیش کنننن😐💔✨✨✨
اصن فکر دست کشیدن ازش نداشته باش😐🤝
غمگین هم باشه و همین طور عاشقانه🥺😂
و منحرفانه هم در حد کم داشته باشهಥ‿ಥوای چنگنه خوف من مشاوره میدم یونو(;´༎ຶٹ༎ຶ`)ایم عه ورد وایت مشاوره یونو؟( ꈨຶ ˙̫̮ ꈨຶ )امید وارم عاشگانه بنویسی اگه ننویسی شکست عشگی میخورم😐💔✊
😂😂💜💜
متاسفم اجی جان. من داستان عاشقانه نمینویسم🤝🏻💜