12 اسلاید صحیح/غلط توسط: ✧v loverᬼ انتشار: 3 سال پیش 1,996 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ممنون از ناظری که برسی میکنه گوگولیا نظر یادتون نره🥺
شلام گوگولیا کمربندا تونو بستید؟ اماده اید بریم برای پارت بعدی؟قبل از اینکه شروع کنیم یه بار دیگه کمربنداتونو چک کنید بی زحمت اوکیه؟😂
خف بریم فقط قبلش بگم هرکی که بخونه نظر نده یا لایک نکنه به عذاب سوزناک من یعنی عینک شیکسته گرفتار خواهد شد 🥺🕶️
و اینگه هرچی اسم دختر و پسر بلدید توی کامنتا بگید کمبود اسم دارم ثواب داره تنکیو تون نات درد😂 بشتاب بعدی
شیلام گوگولیا P7 نظر و لایک یادت نره
جونه آیو ادم باشیا! مرگ من پارازیت ول ندی اون وسطا! این تن بمیره سردرد یعنی همون دردسر درست نکنیا! افرین دختر خوشملم! (خل شدم دیگه خودم با خودم حرف میزنم!) هی مادر کجایی که بچت از کف رفت!
یه نگاه به این خیار چمبل کردم! چه ژستیم میگیره موقع رانندگی! بابا بردپیت! بابا خفن! بابا خطر! بابا ته مرام! بابا خوشگل! بابا مهربون! بابا دلیله زندگی من! بابا جذاب! بابا مرد زندگی! بابا تمومه دنیای من پیش مرگت شم(احساساتمون فوران کرد😂)
***
- پیاده شو رسیدیم .
نه بابا! عجب جای خفنیه! خدا اخر عاقبته ما رو بخیر کنه! با کنجکاوی پرسیدم:
- عروسیه؟
خندید ...
- سوالم خنده داشت؟
- بد فورم! اخه عقل کل اگه عروسی بود که ...
دیگه چیزی نگفت فقط زیر لب زمزمه کرد:
- همرو برق میگیره ما رو چراغ نفتی!
چپ چپ نگاش کردم که باز گفت:
- چشاتو چپ نکن من دوست دختر چپول نمیخوام!
زبونمو واسش دراز کردم!(مدیونید پشت سرم حرف بزنید! این عادتمه خو!) و گفتم:
- شتر در خواب بیند پنبه دانه! تو خوابم همچین جواهری گیر نمیوفتاد! در ضمن سعی کن
قرصاتو سر وقت بخوری که اینجوری مخت تاب بازی نکنه!
بعد خیلی شیک مجلسی جلو جلو را افتادم ... اونم یه پوزخند زدو پشتم راه افتاد .
یا خدا اینجا که پارتیه! وای موهاتو خودم دونه دونه میکنم خیار چمبل! دختر ساده گیر اووردی!
یه دفعه دیدم یه چیز دور کمرم حلقه شد! ای خدا مگه خیارم دست داره!(تو داستان ما داره😁)
از ترس میخواستم فرار کنم که حلقه دستش سفت تر شد! بعدم گرمای نفساش کنار گوشم .با صدای اروم بهم گفت:
- طبیعی رفتار کن عزیزم!
عزیزمو همچین گفت واال با کلمه ی گوسفندم زیاد تفاوتی نداشت!با حرص گفتم:
- یه ذره به روت خندیدم ببین جنبه نداری! دستتو بکش!
ولی باز گوش نکردو کار خودشو انجام داد! نمیدونم چرا ولی با تماس دستش با بدنم یه لحظه احساس کردم سرما خوردم البته در مرحله تبش! دمای بدنم به سرعت جت فضا بالا رفت! من چه مرگمه؟
انقدر حواسم پرت بود که نفهمیدم تمامه مدت مثل یه عروسک توسطش هدایت میشدم! انقدر اونجا شلوغ پلوغ بود که حد نداشت! شتر با بارش غیب میشد! ما که جای خود داشتیم!
رفتیم یه گوشه نشستیم فاصله کمی که بینه منو جیمین بود یکم اذیتم میکرد ولی خوب نمیتونستم چیزی بهش بگم همین که منو تو اون خونه تنها نذاشت بره خودش خیلی!
اوف همه بد جور تو فضا بودن! عجب غلطی کردم ارواح خبیص منو میخورد بهتر از این جا بود
یه دفعه دیدم یه سیب زمینی داره میاد سمتمون!(اوه مای پشم😐🤦)
باور کنین چرت و پرت نمیگم! دختر درست مثل سیب زمینی گرد بود یه لباس فوق کوتاه قهوه ای با کفشای 20 سانتی ست اون پوشیده بود! موهاشم اونقدر بالا بود که اگه میخواستی کلا هیکلشو دید بزنی 20 دقیقه همون سمت موهاش الاف میشدی!
نفهمیدم چی شد که جیمین پاشود! بعد از دست دادن با اون دختر صداش تو گوشم پیچید!
- سلام جیمین. حالت چطوره
خیلی جدی گفت:
- ممنون خوبم .
- خیلی خوشحالم که دیدمت عزیزم تنها اومدی؟
جمن شی به من اشاره کردو گفت:
- نه ...
دختر همچین نگام کرد انگار من قاتل بوروسلیم! واال! اصلا نه سلامی نه خوشامد گویی! نه استقبالی
حالا اگه بنده پسر بودم انواع و اقسام قربون صدقها رو بارم میکرد!
منو با شدت از کنار جیمین پرت کرد اونور خودش جای من نشست!
حالا ایشون شده بود یه تپه میون منو جمن شیم! دختر پرو! سیب زمینی اب پز!
جیمین که ظاهرا خیلی عصبی شده بود بدون توجه به حرفای دختره فقط کلافه سر تکون میداد!
سیب زمینی- اره داشتم میگفتم ... همه بچه ها میگفتم چقدر جیگر شدی! چند نفریم تاحالا به خودشون جرئت دادنو اومدن بهم پیشنهاد دادن که باهام قرار بزارن منتها من زیر بار نرفتم! یعنی داشت معدم گالب به سرو روتون تهی میشد!
سیب زمینی- سوهو همون دیجی یادته؟
جیمین فقط سر تکون داد! سیب زمینیم ادامه داد:
- اون که تا منو دید گفت رائه امشب تو مثل ستاره میدرخشی عزیزم!
ناخوداگاه خندم گرفت همین باعث شد سیب زمینی رحم کنه! برگشتو عصبی بهم گفت:
- چی انقدر خنده داره!
سعی میکردم خودم کنترل کنم ... ولی با این حال گفتم:
- اینجاست که شاعر میگه اعتماد به نفس بعضیا صاف تو لوزالمعدم!
جیمین از حرفی که زدم زد زیر خنده! ولی این یارو ستاره درخشان داشت با چشاش منو قورت میداد!
همین جور به من زل زده بود که با صدای یه نفر هر دومون سرمونو به سمت صدا برگردوندیم!
یه اقای حدودا 55 ساله شروع کرد صحبت کردن من که نمیشناختم ولی به تقلید از جمن شی بلند شدم س ادب !
اقاهه- جیمین میبینم تنهایی!
جیمین خندید و گفت:
- نه اشتباه دیدید با دوست دخترم اومدم!
وقتی منو دیدو رائه مابین ما گفت:
- رائه فکر نمیکنی نباید بین این دوتا سد شی!
باز فهمه تو! اینکه کلا فهم و شعور خورد با یه اب معدنی خارجیم روش!
رائه پشت چشی نازک کردو گفت:
- شما کاریت نباشه ...
اقاهه- باشه ولی کارت تموم شو بیا پیش ما ..
رائه- باشه.
یه وقت فکر نکنید تو این مدت من بیکار بودما! نه! یه کاری کردم کارستون!
میدونم دارید از فوضولی میترکید چون دوستون دارم میگم! صندلی ستاره ی درخشانو با پا کشیدم عقب! اخ چقدر بخندیم! مردم ازار نیستم ولی حال ادمایی که حالمو میگرین و میپرسم!
اقا خلاصه بارفتن این اقاهه ما هم قصد نشستن کردیم که یه دفعه دیدیم بعله ستاره ی شب رو زمین ولو شدن! حالا اون صحنه رو تصور کنید! داشتم میترکیدم از خنده! نگاهم به جیمین افتاد! داشت منو نگاه میکرد میدونستم که میدونه کار خوده خلو چلمه! داشت شیطون نگام میکرد و میخندید!
رائه که حسابی داغ کرده بود از روی زمین بلند شدو ضمن یه نگاه ترسناک به من بیچاره راشو گرفتو رفت! اوف بالاخره از شرش راحت شدم . سر جام نشستم باز جیمین کنارم نشست
اروم با صدایی که رنگ خنده داشت گفت:
- خوشم میاد کودک درونت هنوز فعاله!
جوون؟
- منظور؟
- هیچی گفتم دور همیم بخندیم!
یه دفعه نفهمیدم چی شد این مثل فنر از جاش بلند شد! نکنه سوسک دیده! وای مادر جان!
نه بابا رد نگاهشو دنبال کردم رسیدم به یه دختر زیبا! یه دختر خیلی لاغر بر عکس من که گندمی بودم اون سفید مثل ارد! قدش تقریبا مثل خودم ۱۶۰خورده ای! کنار دختر یه پسره واستاده بود که قیافشم بد نبود! ولی نمیدونم چرا این جیمین زل زده بود به اینا! یه دفعه دستشو کرد تو موهاشو عصبی بهمشون ریختو راشو کشید رفت!
چی شد؟؟ من که نفهمیدم به شماها بگم! پاشودم رفتم دنبالش! ملت انقدر خورده بودن ادم از بیست فرسخیشون که رد میشد منگ میشد! لامصب اینم فقط گاز میداد!
عصبی شدم یکم که بهش نزدیک شدم تیشرتشو کشیدم! اما اصلا تکون نخورد فقط مثل االغی که رحم کرده همش راه میرفت!
- هی؟ کجا میری؟ واستا یه دقیقه!
گلابی اصلا توجه نمیکرد.
- مگه با تو نیستم!
یه دفعه عصبی برگشت چهرش انقدر عصبی و با جذبه بود که یه لحظه ترسیدم!
به حالت فریاد گفت:
- چته؟ چی دنبالم راه اوفتادی؟
دهنم قفل شده بود فقط نگاش میکردم! اخه گلابی من از کجا بدونم تو چه مرگته؟
نمیدونم چی دید تو نگام که بعد از یه نفس عمیق اروم بهم گفت!
- بیا بریم ...
با هم به همون قسمت برگشتیم ... دیگه حالم داشت بد میشد انقدر که اونجا بوی سیگار نوشیدنی این چرندیات میداد! جیمین از روی میز یه گیلاس برداشت! یعنی میخواد بخوره!
با ترس بهش نگاه کردم که گفت:
- نترس اولین بارم که نیست!
بعد خیلی ناگهانی لیوانو سر کشید! خداوندا من امشب خودمو به تو سپردم! کاشکی نمیومد اینجا!
مامان کجایی که ببینی دخترت یکیدونت الآن کجاست!
باز همون دختر ه اومد دقیقا از مقابلمون رد شد! این چرا همش میخواد کرم بریزه؟ مشکل داری بیا حلش کنیم! واال!
- سلام
بابا سرعت! من حالا گفتم حلش کنیم ولی نه به این سرعت! به جمن شی نگاه کردم ... چشاش چقدر غمگین بود! اروم گفت:
- سلام .
دختر نگاهی به پسر کنار دستش کردو گفت:
- میخوام با نامزدم آشنات کنم چانیول(شرمنده اسم به ذهنم نمیرسه کمبود اسم داریم😂)
یه دفعه نمیدونم چی شد که از پشت محکم چسبیده شدم به سینه ی جمن شی
جمن- خوشبختم ...
و به من اشاره کردو گفت:
- نامزدم آیو بع زودی قراره ازدواج کنیم
چی؟ یعنی داشتم هنگ میکردم! داشتم چیه هنگ کرده بودم! اینجا رو کم کنیه! به من
چه اخه! چرا منو کشید وسط!
قیافه دختر دیدنی بود ... ولی من حسابی از دست این گلابی سیمام قاطی کرده بود!
دختر به زور لبخند زدو گفت:
- منم خوشبختم ...
دستشو اوورد جلوی من! موندم بدم؟ ندم؟ ... دستمو بردم جلو بهش دست دادم!
دختر از ما فاصله گرفت! برگشتم با عصبانیت به جیمین گفتم :
- این چرت و پرتا چی بود گفتی؟ هان؟ بنظرت من کیم؟
جیمین دستشو گذاشت جلو دهنمو گفت:
- خیلی خوب خانوم کوچولو ... مجبور بودم!
دستشو به زور برداشتمو تند تند گفتم:
- مسائل خصوصیه شما به من مربوط نمیشه دیگه منو وارد این موضوعا نکن!
اخم کرد و گفت:
- صداتو بیار پایین!
- نمیارم ... تو حق نداری با من اینجوری رفتار کنی!
- به نعفته ساکت شی!
- منفعت خودمو خودم میدونم لازم نیست تو بهم بگی! دفعه اخرت باشه ...
جملم نصفه موندبا کاری که نباید میکرد و کرد و خیلی شیک دهنمو بست!(یاع یاع😁😚)
به زور خودمو ازش جدا کردم دستمو بلند کردم بزنم یه کف گرگی بزنم تو صورتش که تو هوا گرفتش!(یاد اون فیلمه افتادم میگفت گفتش عن اقا گفتم عن اقا چیه یه کف گرگی زد برای زنده کردن یاد اون کف گرگیو نوشتیم😂) شیطون گفت:
- تقصیر خودته بهت گفتم به نفعت ساکت شی!
بچه پرو! شیطونه میگه ... ! برو بابا هی شیطونه میگه شیطونه میگه! یه کلمه از خودت بگو!
بزنم ته دیگ بشه پسره گلابی!
جیمین- بیا بریم من خستم!
- خسته نباشی! کوه کندی یا از صبح تا حالا داشتی باقالی پاک میکردی!
دستمو گرفتو من و تقریبا کشید!
- زیاد حرف میزنی!
- حداقل من حرف میزنم تو برو خودتو درست کن!
شیطون نگام کردو گفت:
- خودت ساکت میشی یا هوس کردی من دوباره ساکتت کنم!
چپ چپ نگاش کردم! رو که نیست سنگ اهکه!
پالتومو همینجوری تنم کردمو سوار ماشین شدم! چقدر سرده!
کنارم تو ماشین نشست! چشاش خمار بود! نکنه برم اون دنیا به این اعتمادی نیست!
ازش پرسیدم:
- ببینم اون بالاییه که نپرید!
منظورمو فهمید خندیدو گفت:
- نترس تو نخوریش هیچیم نمیشه!
انگار متوجه شد که سردمه چون بخاریه زد!( حالا اگه شانسه ما که بخاطر خودش بخاریه زد که خدایی نکرده سرما نخوره!😐 )
گوشیش زنگ خورد با دیدن صفحه گوشیش نفسشو فوت کردو جواب داد:
- چیه؟
- ...
- حالم خوب نیست دارم میرم خونه!
- ...
- به درک دیگه واسم مهم نیست!
- ...
- اره تقصیر منه فکر میکردم اون با بقیه فرق داره!
- ...
- من براش جز یه بازی هیچی نبودم!
- ...
- دیگه هیچی برام مهم نیست تو هم دیگه حرف نزن!
انقدر عصبی گوشی رو قطع کرد که من چسبیدم به صندلی!
دستش رو تکون داد و اهنگیو پلی کرد با شروع شدن اهنگ ماشینو از زمین کند! اهنگی که گذاشت خوب میشناختم ، با این اهنگ زندگی کرده بودم ، از این که دیدم اونم این اهنگ دوست داره یه جورایی خوشحال شدم
(!اهنگ aracad😂 چیز دگه ای به ذهنم نرسید)
Ooh-ooh-ooh, ooh-ooh, ooh-ooh
اووووه – اووووووه – اوووووووه
Ooh-ooh-ooh, ooh-ooh, ooh-ooh
اووووه – اووووووه – اوووووووه
A broken heart is all that’s left
یه قلب شکسته تنها چیزیه که واسم مونده
I’m still fixing all the cracks
هنوز دارم تیکه هاش رو جمع میکنم و کنار هم میزارم
Lost a couple of pieces when
چندتا از قطعه هاش رو گم کردم وقتی
I carried it, carried it, carried it home
داشتم می بردمش، می بردمش، می بردمش خونه
I’m afraid of all I am
از تمام چیزی که هستم می ترسم
My mind feels like a foreign land
ذهنم مثل یه سرزمین بیگانه میمونه
Silence ringing inside my head
صدای سکوت توی سرم می پیچه
Please, carry me, carry me, carry me home
لطفا، منو ببر، منو ببر، منو ببر خونه
چشاش غم داشت ... چرا اون دختر انقدر براش مهمه!
انچه خواهید خواند توی نتیجه اس😁
بای گوگولیا یاداون نره هرچی اسم پسر و دختر سراغ دارید بگید بی زحمت میسی
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
128 لایک
عالی ♥😍
مرسی🐻🍜
عالی بود♥️♥️♥️
با بوس ساکتش کرد؟
واو
😂
عاشق رمانتم🙂♥️
ممنون
اجی میشی شیلا 13 مقلب کویین و جنی اند یو؟
اره آیو ۱۵😍
خااااک
ععععرررررر
بعدیییییی
باش❤️
آجی میشی؟
سیمین 13ساله😻💙
اره آیو۱۵
خوش بختم:)
پارت بعد رو زود بزار🥺
دختر: میرا، یونا، هانی.🤍
پسر: کای، یونا.♥️
همینا رو بلد بودم😐
ممنونمم👑💜
اگر میخواهید کرونا نگیرید این کار را انجام بدید😊:توی کاسه ماست بریزید، لیمو ترش را اضافه کنید، آب بریزید، بخورید، و یک *بمب*قورت دهید😊الان دیگه کرونا نمیگیرید چون مردین😊الان پشمای کرونا میریزه😊بی مزه هم خودتی😊
⊙‿⊙
نه اتفاقا باحال بود😅😅😆😆😂
پارت بعدو بزار😿👌
چشم💜😎