زندگی p2

؛ادرین زود باش مدرسه ت دیر شد. ،) الان میام. •) اه حالا چه اسراریه بری مدرسه اخه.،) کم حرف بزن. با پلگ رفتیم مدرسه از شانس منم مهمونی دیشب برای برگشتن لایلا بود، نمیدونم چرا ولی مرینت و لایلا مثل دشمن خونی میمونن.......

+(خانم بوستیه) خب بچه ها امروز لایلا برگشته به کلاسمون.+(لایلا😤) سلام بچه ها. بچه ها ام با میلی که نشون میداد جدی خوشحالن که لایلا برگشته سلامی دادن منتظر تایین جای لایلا شدن.+خب لایلا برو ردیف اخر میز پنجم پیش نیتن بشین..+ببخشید خانم بوستیه ولی من شنوایی گوش چپم رو از دست دادم وقتی داشتم به دخترکفشدوزکی کمک میکردم.. میدونستم الان صورتم از عصبانیت سرخ شده ولی چیزی نگفتم(افرین داداچ)+باشه برو پیش ادرین بشین نینو تو برو پیش الیا مرینت تو هم ردیف اخر میز اخر تک نفری بشین تا راحت تر به درس توجه کنی مرینت با حرصی که معلوم بود به خاطر دروغ لایلا س بلند شد و گف: `ببخشید ولی چرا منی که ۵ماهی هست میام اونجا نشینم ولی لایلا که تازه اومده اونجا نشینی؟ +میدونم مرینت من اضافی ام اشکالی نداره من همونجا میشینم (عوضی.، به عصابت مثلث باش)

،) خانم بوستیه؟)+مشکلی پیش اومده ادرین؟)، نه نه فقط میخواستم بگم اگه میشه من پیش مرینت بشینم اخه اینجوری لایلا بیشتر میتونه به درس توجه کنه از نینو بپرسین چه قد وسط کلاس حرف میزنم)+درسته نینو؟)-ب.. بله کاملا درسته) مرینت درحالی که به خیلی تابلو بود داره تو ذهن ش تجزیه تحلیل میکنه الان چه اتفاقی افتاد کیفش رو یه دستی گرفت و دسته ی دیگه ی کیفش رو ول کرد منم که از فرصت استفاده کردم و دسته ی دیگع ی کیف رو گرفتم و به سمت میز کشوندم

اخر بردم و یواشکی جوری که فقط خودت بشنوه در گوشش پچ زدم: نگران نباش اجی گلم من پشتتم(خدایا یه دونه از اینا لطفا😂) با این حرفم خندید و گف: ممنون داداش) خلاصه کنم اون روز برای اولین بار از ته دلم خندیدم بعد فوت مادرم، لایلا ام که نگم از حرص قرمز شده بود😂

درخدمتتون هستم بااااا پیام های بازرگانی(عاشق این کیفم فقط)

راستی میخوام مسابقه ادیت بزارم بزارم یا نه تو کامنت ها بگو

..... درو بستمو رو تختم ولو شدم •واقعا کار شجاعانه ای کردی)، اره ولی نمیدونم چیشد بش گفتم اجی(عقلت کمه چون. ادرین: هر هر) •خب نمیدونم) با فکر امروز کم کم چشام گرم شد و خوابیدم

ایزی ایزی تمام تمام

مرسی نگا کردی کیوتی💋💋💋💋

با ی بای 👍و کامنت فراموش نشه