
سلام به همگی.امیدوارم تو این شرایط خوب و سلامت باشد.دوستان واقعا از اینکه این پارت رو دور گذاشتم معذرت می خوام.دیگه چه میشود کرد.راستی از این به بعد قسمت ها اسم داره و اسم این قسمت:کریتور
لیدی باگ= پرواز در میان آسمان واقعا خیلی لذت بخش بود. کت نوآر:واو.تا حالا از این منظره پاریس رو ندیده بودم.به پاریس که حالا خیلی کوچک شده بود نگاه کردم.آدم ها مثل یک نقطه به نظر می رسیدند و حتی می تونستی برج ایفل را توی دستات جا کنی. گفتم:خیلی قشنگه. راستی کت می خواستم بگم که...که(فکر کردم که بگم الکی گفتم آدرین رو دوست دارم و کس دیگه ای رو دوست دارم.) کت:مواظب باش لیدی باگ.
کت نوآر=لیدی باگ گفت:راستی میخواستم بگم که،که. میدونستم لیدی باگ می خواد دوست داشتن آدرین، یعنی منو انکار کنه.به بالا نگاه کردم و دیدم که خانه سازی خیلی بزرگی به سمت لیدی باگ میاد. گفتم:مواظب باش لیدی باگ.و به اون طرف هلش دادم. خانه سازی محکم به من خورد و فاصله ی من و له شدنم بین زمین و خانه سازی فقط چند متر بود.خوشبختانه من بانوم رو دارم.لیدی باگ سریع پایین اومد و من رو از زیر اون بیرون کشید. خانه سازی به زمین خورد و خانه زیرش خورد شد.گفتم:خیلی نزدیک بود بانوی من،مثل همیشه نجاتم دادی. لیدی باگ:در واقع تو نجاتم دادی،باید سریع به این وضعیت خاتمه بدیم.و فکر کنم کمی شانس هم نیازمون بشه.لاکی چارم.
از بالا یک سشوار به دست لیدی افتاد. خندیدم و گفت:یه سشوار،واقعا!نکنه میخوای موهاشو خشک کنی بانوی من؟ لیدی باگ به اطراف نگاه کرد تا بتونه چیزی پیدا کنه.گفت:فعلا هیچی به ذهنم نمی رسه.باید باهاش بجنگیم و ببینیم نقطه ضعف هاش چیه. گفتم:بریم.
لیدی با=به طرف شرور پرواز کردیم.اون متوجه مون شد و حمله کرد.خانه سازی ها به طرفمون می آمدند و ما جاخالی می دادیم.داد زد:من کریتور(ایجاد کننده) هستم.من یه دنیای جدید برای بچه ها به وجود میارم.بدون مامان و بابا و کسی که بهت بگه چیکار بکن چیکار نکن.ناگهان بلاخره فهمیدم چجوری شکستش بدم.گفتم:کت،کمربندت.
کت نوآر کمربند رو به سمت من انداخت و من اون رو به سشوار بستم و با یویوم به سمت کریتور پرت کردم.کریتور به اون اهمیت نداد ولی سشوار به تفنگ گیر کرد و از دستش افتاد.کت با کتاکلزم بهش زد و پودر شد.(ببخشید این قسمتش بد شد خیلی روش فکر کردم چیز دیگه ای ذهنم نرسید)کریتور تبدیل به ویلی شد و من گرفتمش.
ویلی گفت:آهههه.لیدی باگ؟ من اینجا چیکار می کنم؟مامانم کجاست.به زمین برگشتیم و من ویلی رو به مادرش دادم. _خیلی ممنونم لیدی باگ،تو پسرم رو نجات دادی. گفتم:خواهش میکنم.میراکلس لیدی باگ.
و مثل همیشه همه چیز به روال عادی برگشت.کت نوآر دستش رو مشت کرده بود و منتظر بود. _بزن قدش. کت نوآر تعظیم کرد و گفت:خداحافظ بانوی من. بی صبرانه منتظرم تا فردا دوباره همدیگه رو ببینیم. گفتم:خداحافظ کیتی. و به سمت خانه رفتم. تیکی،خالها خاموش. تیکی از من پرسید:چی شد مرینت،بهش گفتی که درباره ی آدرین دروغ گفتی؟ نگاهی به پروژه نصفه و نیمه ام انداختم و گفتم:نه تیکی.مثل اینکه کت نوآر به این قضیه اهمیت نمیده.پس بهتره منم ولش کنم.?و به جاش تکالیفمو انجام بدم.
تکالیفم تا شب تمام شد و به پایین رفتم تا شام بخورم.بعد از شام برای تیکی چندتا ماکارون برداشتم و به اتاقم برگشتم. تیکی در حالی ماکارون می خورد گفت:بهتره زودتر بخوابی تا فردا دوباره دیر به مدرسه ات نرسی. گفتم:حق باتوعه تیکی.روی تختم دراز کشیدم و چشمانم به سرعت بسته شد.
تیکی= من هم کنار مرینت خوابیدم،وقتی بیدار شدم صبح شده بود.بلند شدم تا مرینت رو بیدار کنم.ناگهان مرینت مثل فنر از جایش پرید و گفت:باید برم به معبد.
خب اینم از این پارت.خوب بود؟
این قسمت جالب نبود ولی قراره خیلی جالب بشه..لطفا ۱۰ تا نظر برسه چون بعد از قسمت معبد یه قسمت ویژه داریم به اسم.....بازگشت کت بلنس.
و در آخر اگه دنبال داستان جالب می گردید:امپراطور هفت بعد،نگهبان آبی،روح کهکشان،آرولا و معمای جادویی و changing(متغیر) رو ببیبنید.دوستون دارم.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام nader
شناختی منم بیپر ۲
داستانات رو خوندم فقط نمی دونم چرا هیچ وقت نظراتم نمی رفت حالا نمی دونم این نظرم
میره یا نمیره اما حداقل داستانت رو می خوندم
دمت گرم
سلام بیپر2 من عاشق داستاناتم خیلی خوشحالم که تستمو خوندی.
خیلی خوشحال شدم نظر دادی.
کاری نکردم
عالییییییییی😊😊😊😊😊😊😊
آفرین فوق العاده بود
عالیییی
عالی بود آفرین واقعا خوشم اومد
پارت بعدی آماده است همین که به ده تا نظر رسید میذارم