رمان بی تی اس و بلوپینک پارت۵

رسیدن درمانگاه💔... چو(جنی که تغییر دادم):اه کی نوبتمون میشه مردم از درد شوگا:به زودی خوب میشی مارکائو:طوری نیس دکتر کارتون دکتر خوبیه.ی دکتر مکزیکی با تجربه که خواهرمو برده بودم اینجا دستش خوب شد. چو:امیدوارم.

اینوکه:خب بالاخره نوبتمون شد همشون بلند شدن که برن مطب. خانم کومو:صبر کنین شما نمیتونین برید فقط چو و ی نفر. بعد چو با خانم کومو رفت مطب دکتر:چی شده؟ چو:شونه هام درد میکنن دکتر:دنس انجام میدی؟ چو:آم بله دکتر:نباید دنس انجام بدی چون ممکنه عضله هات بد تر بشن و اتفاق بدی میوفته

برگشتن کمپانی. خانم کومو:حالا همه بیاین باهم عکس بگیرین. جیمین سریع رفت کنار مارکائو و گفت:یکی عکس بگیره چو:چیکار میکنی تو باید با اعضای گروه خودتون عکس بگیری جیمین ناراحت شد و گفت:اهان نمیدونستم. بعد چو رفت کنار مارکائو و خانم کومو ازشون عکس گرفت

هیچی دیگه جشن تموم شد و همه رفتن اتاقاشون کورتنی:چو میتونی بخوابی؟ چو:آره میتونم مارکائو:واو میسی چرا جشنمون نبودی؟ میسی:ما پریا خودمون جشن گرفتیم😁

همه خوابیدن. صبح شد مارکائو بیدار شد و هیچکسو توی اتاقشون ندید. نه چو نه کورتنی و نه اینوکه. با خودش گفت:یکم دیگه میخوابم. یهو در خونه خورد میسی:مارکائو.مارکائو پاشو یه نفر داره میاد مارکائو:بی خیال لابد خانم کوموئه در باز شد ، جیمین بود

لایک و کامنت💖👑