
امیدوارم لذت ببرید. سخنی از جی. کی. رولینگ. : زندگی بدون شکست امکان ندارد. مگر اینکه اینقدر با احتیاط زندگی کنی که انگار اصلا زندگی نکرده ای.
فکر می کنم به اندازه کافی متوجه شده باشی که لونا دیگه اون سال اولیه خجالتی نیست که تو ... خب دیگه خودت می دونی می خوام چی بگم. و تو الکس بی خیال شو. فقط همین بعد اومدن سه تایی تو کلاس. من واقعا داشتم خل می شدم. اگه سوزوکی نبود الان بین پسرا قطعا دیوونه شده بودم!! پس ...
زدم زیر گریه. سوزوکی : لونا!!!! من :??? خسته شدمممممممم????????? سوزوکی : هی آروم باش . لونا ! من با هق هق گفتم : نمی خوام دیگه! اصلا من دیگه دبیرستان نمی یام. سوزوکی : لونا صبر کن. هی آروم باش... از زبان سوزوکی : لونا داشت گریه می کرد. ساکت هم نمی شد. هر چی بهش می گفتم فقط گریه می کرد آخر کار خودشونو کردن. احساس می کردم لونا مثل یه ظرف بلور که داره می شکنه!! مثل ابر بهار گریه می کرد...
یهو یه چیزی به ذهنم رسید. یادم افتاد که بهم گفته بود اون موقع که مامانش فوت کرده بود لوکاس یه آهنگی رو براش خونده بود. شروع کردم به خوندنش : ... کم کم آروم شد. گفتم : بی خیال! گفت : نمی خوام. از دستشون خسته شدم. گفتم : می دونم ولی تو از پسش بر میای. مگه نه؟؟ از زبان لونا : سوزوکی همیشه یه چیزی برای خوشحال کردن داره.
حالم بهتر بود. بهش گفتم : می دونی؟ سوزوکی :چیرو؟ گفتم : فکر کنم عشق ما پر دردسر ترین عشق دنیاست. گفت : چه جمله با حالی?? گفتم : هه آره. یهو یه نفر گفت : خیلی مطمئن نباش. بر گشتم. الکس بود! گفتم : خدایا من چه گناهی کردم گیر تو افتادم. گفت : بی خود. بعد رو کرد به سوزوکی : الان بکش برو فسقلی!!! اینو که گفت داشتم می مردم از خنده. سوزوکی خیلی قد بلنده. تقریبا هم قد الکس. گفتم : مطمئنی که اون فسقلیه؟؟؟ گفت : بله؟؟؟
سوزوکی از جاش پاشد. و گفت : راستش می دونی ؟ من خیلی مطمئن نیستم. قیافه اش نشون می داد یکم عصبانیه. رو کردم به الکس و گفتم : بروووووووو بیرون!!!! فورا! گفت : اگه نرم می خوای چی کار کنی؟؟؟ کوچولو؟؟؟ اینو که گفت سوزوکی رفت جلو و با آرامش تمام یه مشت محکم زد تو صورتش. باد کرد!!! اونم اومد حمله کنه سوزوکی جا خالی داد. من دستشو کشیدم و ...
بردمش بیرون. گفتم : بابا بی خیال!!گفت : حرفشو نزن. گفتم : وا؟ لبخندی زد و گفت : مگه من چند تا لونا دارم که بگذارم همینجوری سر گردون بمونه؟ تعجب کردم. گفتم : ببخشید؟؟ لبخندی زد و گفت : می دونی منظورم چیه? گفتم : اِاِاِاِمنم خب آره☺?. گفت : پس پاشو بریم سر کلاس. گفتم : ای وای الانه که دبیرمون بیاد? دویدیم رفتیم سر کلاس. جرج گفت : خوب حالشو گرفتی.(با سوزوکی بود) سوزوکی : تو بودی چیکار می کردی؟؟ خندید و گفت : این جوابات خیلی باحالن ? سوزوکی : همیشه نیاز میشه?
وقتی نشستیم اگنس گفت : حسابی روت حساس شده ها! سعی کن دیگه نگذاری از این اتفاقا بیافته ? گفتم : اگنسسس?? گفت : بی خیال بابا جوش نیار. اومدم جوابشو بدم که دبیرمون اومد تو و گفت : بچه ها تعدادی از دانش آموزای اون کلاس می خوان بیان تو کلاس ما . تا ابد. و یه سری از شما ها هم می ریم اونجا. اینو که گفت من و سوزوکی به هم نگاهی کردیم و دست همو از زیر میز گرفتیم. معلم : این اسامی برو اون کلاس : مارتین پِتِر / کلودیا مک کای / الکساندر دوما / دنیل راکتنا/ سوزان هفلی.
ما یه نفس عمیق کشیدیم و خیالمون راحت شد. دبیر گفت : خب اعضای جدید کلاس : جانی دپ/ مایز ماراما / الیزابت بلک ول و تاکاکی داگلاس. همه اونا اومدن تو. تنها دختر بینشون الیزابت بود. خیلی با نمک و البته خجالتی بود. اون اولین نفر وارد شد. تاکاکی که اومد تو نصف بچه ها با تعجب نگاهش کردن. یکی از دخترا یواشکی بهم گفت : چه پسر باحالی. اینو که شنیدم یاد یه چیزی افتادم. جرج اولین باری که منو دید! ناگهان...
بهم بگین به نظرتون چی میشه؟؟ ببخشید که دیر شد قبلی می تونید که تست ها کمی دیر منتشر میشه!!
تا بعد??
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
الیزابت بلک ول !!!
آلا واقعا که 😂😂
خو چیه
اسم کم اوردم
از کتاب جودی کمک گرفتم
الیزابت بلک ول اولین دکتر زن در اروپا
از جانی دپ که بهتره🤣🤦🏻♀️
آخ جانی دپ خیلی باحال بود😂
میسی
قسمت بعد بالاخره اومد
نمی دونما ولی گمونم یکم بد بودش
امیدوارم خوشتون بیاد🤒
ببخشید آلا
کیبوردم قاطی کرده
آقا جون راستی قسمت 3 داستانم اومده ها
عالیییییییییییی بود خوندم نظر هم دادم فقط منتشر نشده
من یه داستان نوشتم بخونیدش اسمش سرزمین جادوییه
چشم💙💙
خب راستش منم نمیتونم...
ولی خب زیادم مهم نیست
با حرفت هم موافقم یه جورایی
چرا داستانو ادامه نمی دی😓😪😪
ادامه بده لطفا🥺🥺🥺🥺
عزیزم نمی تونم
گفتم که
چرا؟
مگه چی شده؟
😭😭😭😭
عزیز هم وقت ندارم هم اینکه اصلا به کار های دیگم نمی رسم و همه تمرکزم اومده روی این داستان.
حالا اگه می خوای شما که ایده های خیلی خوبی داری خودت این داستانو ادامه بده.
خیلی قشنگه داستانت و هک میکنم اون پسره هم اونا رو بخواد و لطفا داستان های من رو بخون