Ladybug. music 3

انیماتور بود. م ممرینت نگاه فکرکنم» مرینت:«میدونیم تـــــــیــــــــکــــــــی اسپاتس ان، از بالکن زدم بیرون وقتی بیرون رو دیدم تعجب کردم?همه شخصیت های کارتونی و خونه هاشون اونجا بودن انگار قدرت شرور این بود که ادما رو به شخصیت های کارتونی تبدیل کنه خلاصه یویوم رو انداختم دور یه میله و رفتم به جنگ. اول باید دنبال منبعش میگشتم یه ان شنیدم یه نفر داره یه شعر میخونه نگاهی کردم اره خودش بود همون شرور تو اسمون روی یه جور

سی دی بود و به هرکس که اشاره میکرد به یکی از شخصیت های کارتونی تبدیل میشد با یویوم بهش زدم فهمید که من اومدم وقتی قیافشو دیدم فهمیدم که یه بچست?» انیماتور:«به به لیدی باگ هم رسید مطمئن باش هاک ماث ایندفه پیروز خواهی شد، خب خب بهتره خودت تسلیم شی وگرنه تورو به.. اها فهمیدم به سیندرلا تبدیل میکنم اتفاقا بهت میاد??» لیدی باگ:«اوه واقعا میتونی تلاشت رو بکنی(تو ذهنم میگفتم اخه این کت کجاست) اه مهم نیس بهتره شروع کنم و رفتم که باهاش بجنگم داشتم موفق میشدم که با اون سفینه مسخرش زد بهم و افتادم ت یه کوچه اومد جلوم و گفت هاک ماث لیدی باگ

در اختیار شماست(هاک ماث: اره میدونستم خشم بچه ها همیشه مساوی با پیروزیه ها ها ها ها ها) میخواست منو تبدیل کنه که کت نوار پرید. جلوم و با چوبش اونو زد و گفت: وقتی میخوای بزنی بزن اینقدر زر نزن?» لیدی باگ:«اخیش ممنون کت نوار، همونجور که داشتیم حرف میزدیم اون انیماتور کت نوار رو به راپونزل تبدیل کرد?ک کت ن نو نوار تو» کت نوار: اه چرا همیشه این بلا سر من میاد نکنه میخوای بازم مسخرم کنی ?» لیدی باگ:«هی هی نه نه نمیکنم ولی شاید اون موهای خوشگلت به کار بیاد ببینم قدرت شفابخشی هم دارن?» انیماتور:«تمامی این شخصیت ها واقعین لیدی باگ تو و اون گربه مو طلاییت در مقابل من شانسی ندارین» لیدی باگ:«لاکی چــــــــــــــــارم چی اینه اخه من با این چیکار کنم خلاصه فرار میکردم و میجنگیدم تا اینکه فهمیدم چیکار کنم..

به کت گفتم سرگرمش کنه رفتم اون اینه جادویی که مال دشمن سفید برفی بود برداشتم و پریدم جلوی انیماتور گفتم کت نوار حالا اونم با موهای خوشگلش دست شرور گرفت و کشید سمت اینه و از اونجایی که آینه جادویی بود خودشم به یکی از شخصیت ها تبدیل شد (ینی دستش به خودش خورد!) منم همون موقع اکوما رو گرفتم و بعد میراکلس لیدی بـــــــــــــاگ♥. بعد از اون دیدم کت به خودش تبدیل شده خندم گرفت و گفتم راستش بخوای من اون موهات رو بیشتر دوس داشتم قیافه کت??.» کت نوار:« مای لیدی میشه یه خواهش ازت کنم؟» لیدی باگ البته:«اگه میشه امشب بیای که ببینمت. لیدی باگ:«کت نوار گوش کن برعکس همه شبا واقعا دلم میخواد بیام ولی هزار تا بدبختی دارم فردا هم امتحان دارم اگه میشه(دیدم یه ناراحتی کوچیکی تو چشاشه) دستمو گذاشتم رو شونش و گفتم ولی فردا شب منتظرتم ?» کت:«واقعا خیلی ازت ممنون فعلا»

مرینت:«رفتم خونه وای امتحانم مونده بود البته یکمش واااااای تیکی لباس ادرین ?حالا چیکار کنم اگه اماده نباشه فکر میکنه برام بی ارزشه» تیکی:«هی آروم باش میدونی که ادرین هیچ وقت چنین کاری نمیکنه بهتره به جای اون ژاکت بری و لباس فرداش رو اماده کنی مگه قرار نیست که ادرین عضو گروه کیتی بشه؟» مرینت:«وای خدا اونم هست من چرا اینقدر بدبختم وایسا فکر کنم یه لباس اضافه داشتم که به. کار نیومد کجا گذاشتمش؟ اها اینجاس ولی این که خیلی بزرگه?(الان یادم اومد این برای ایوان بود) ولی میتونم کوچیکش کنم بهتر از هیچیه? خلاصه همه اینا تموم شد و بالاخره رفتم تو تخت خواب ولی همون موقع گوشیم زنگ خورد حتی نتونستم یه ساعت بخوابم اما کلی ذوق و شوق داشتم و البته نگرانی اگه دوباره اونو لوکا کنار هم وایسن من میمیرم خدااا?

رفتم تو الیا رو دیدم یکم حرف زدیم و رفتم نشستم همون موقع ادرین اومد ادرین:«مرینت راستی چه ساعتی برای تمرین باید بیام؟» نینو:«چی چه تمرینی؟ مرینت:«بچه ها میدونین ما برای گروهمون به یه پیانیست احتیاج داشتیم و منم به ادرین گفتم ساعت سه تا پنج ما تغرین نه تمرین میکنیم ادرین هم قبول کرد دیگه مدرسه تموم شد و من رفتم خونه اول تکالیفم رو نوشتم تا راحت باشم و بعدش خوابیدم. حدودای ساعت سه بود که با داد های تیکی بیدار شدم وای خدا ساعت ساعت سه اس حالا چیکار کنم؟ وایسا ببینم تیشرت تیشرت ادرین کجاس تیکی نشونم داد و بعدش من با سرعت میگ. میگ از در خونه زدم بیرون . بالاخره رسیدم دیدم ادرین اونجاست و داره با لوکا حرف میزنه خواستم برم پیششون که الیا رو دیدم بهم گفت الیا:«های مرینت فکر کنم اون قطب نمات بازم داره قاطی میکنه ها» مرینت:«ها اره نمیدونم چیکار کنم اه??» لوکا:«اوه مرینت اومدی خب بهتره شروع کنیم ولی یه مشکل هست مسابقه ای که ما ثبت نام کردیم برای اهنگ های احساسی هم هست و ما برای اون خواننده نداریم» مرینت:«چرا رز نمیخونه؟» رز:«مرینت متاسفم ولی من برای چنین اهنگ هایی نفس ندارم راستش علاقه ای هم ندارم» لوکا:«شاید بشه یکی از بچه های خودمون بخونه ام ادرین نظرت چیه؟» مرینت:«فهمیدم صدای ادرین خیلی خوبه چرا اون نخونه لوکا ها؟؟؟» ادرین:«چییی من نه من» لوکا:«شاید خوب باشه ادرین بیا این متنو با تمام حست بخون» (وقتی ادرین اونو خوند همه با تعجب بهش نگاه کردن صدای اون واو واقعا یه حس خاص به ادم میداد) لوکا:«خوبه ادرین تو مرد احساسی ما میشی و ام» الیا:«چیشده بازم؟» لوکا:«خواننده دختر هم میخوایم»

الیا:«میخواستم چیزی بگم که یهو صدایی شنیدم ولی اشنا بود نگاهی انداختم لایلا بود» مرینت:«چی این دختره اینجا چیکار میکنه؟؟؟؟؟؟ ?» لایلا:«سلام به همگی داشتم رد میشدم که شما رو دیدم خب چه خبر؟» لوکا:«ببخشید ولی شما؟» لایلا:«من لایلا ام یکی از همکلاسی های ادرین»(توجه مرینت در حال ترکیدنه-) لوکا:«اها خوشبختم» ادرین:«لایلا اینجا چکار میکنی؟» لایلا:«شنیدم داشتین بحث میکردین مشکلیه؟» لوکا:«درسته ما به یه خواننده زن احتیاج داریم که صدای لطیفی داشته باشه» لایلا:«واقعا میشه من باشم اخه من صدام خیلی خوبه تاره توی ایتالیا هم تست دادم و قبول شدم» مرینت:«ها نه نیازی نیس ما از بین خودمون که لوکا پرید وسط حرفم و گفت اگه اینطوره میتونی این جمله رو بخونی من گفتم لوکا نه این یه دروغگو من عمرا نمیتونم باهاش کار کنم اگه بخواد بیاد ت گروه مجبورم براش لباس طراحی کنم و بعدش...» لوکا:«چی ولی ما چاره دیگری نداریم» مرینت:«من میخونم?

الیا:«چی دختر تو دیوونه شدی تو کارت مد و طراحیه چی میگی» مرینت:«شماها که تا به حال به صدای من گوش ندادین پس چرا دعوا میکنین؟» لوکا:«مرینت من بهت اعتماد دارم این متن رو با ملودی ای که ادرین میزنه بخون» مرینت:«باشه=یه روز بر میگردم مدرسه دربارش فکر میکنم اون خیلی محشره اون منو میبینه ولی من نگاهی نمیکنم ولی به هر حال اون منو دیده♥»

بچه ها این اهنگی که خوند اهنگ اصلی لیدی باگ هست حتما برین دانلود و گوش کنین(ادامه داستان-

وقتی تموم شد همه با یه حالت عجیب نگام میکردن فکر کنم افتضاح شده بود تا وقتی که دیدم همه برام دست زدن ادرین اومد جلو و گفت» ادرین:«واو مرینت تو توی همه چی عالی هستی صدات نمیتونم توصیفش کنم به هرحال خوشحال میشم این اهنگ رو کنار تو بخونم?