ممنون بابت لایکا ولی یکم بیشتر نظر بدید لطفا🙂
از زبان آدرین:یهو یه صدایی اومد مثل صدای جیغ بود😰یهو یاد آدریانا افتادم😱سریع به سمت اتاقش حمله ور شدم.تا رسیدم به دره اتاقش مثل وحشیا درو باز کردم که دیدم مارینت تو اتاقه و یه کفشدوزک رو انگشتشه و آدریانا هم اونور داره جیغ میزنه.قیافم اون لحظه اینجوری شد😐😑(عکسه مارینت تو اون حالت)بعدش تازه متوجه حضورم شدن و مارینت تا منو دید سریع لبخندش محو شد.حقم داره چون اون روز خیلی اذیتش کردم(مریضی دیگه دست خودت نیست😐)آدریانا با جیغ گفت:باباییییییییی یه سوسک خال خالی دست مارینته)گفتم:اون سوسک نیست آدریانا اون کفشدوزک)گفت:یعنی کفش میدوزه?ولی آخه برای این کار خیلی ریزه🤔)گفتم:😑نه آدریانا اسمش اینه)و بعد رو کردم به مارینت:توعم اونو شوتش کن بیرون)گفت:مگه توپ فوتباله😠)به سمتش رفتم که کمی رفت عقب.بهش که رسیدم به کفشدوزکه نگاه کردم.دستمو آوردم بالا و.......😱
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
52 لایک
سلام خسته نباشی دلاور داستان عالی بود باز هم مثل این دادستان بنویس کمی هم چاشنی ترسناک اضافش کن ممنونم
عالی
عالی بود پارت من به تست هام سر بزن تازه یک رمانم رفته تو بررسی
چرا پارت بعد رو نمیدی؟اصلا نوشتی؟
فردا مینویسم چون اسباب کشی داریم امروز نتونستم ببخشید ولی شاید امشب بنویسم
احتمال میدم زنش لایلا باشه
عالی بود
بچه ها نظرات کم باشه نمیتونم بنویسم لطفا نظرات حداقل به ۱۰ تا برسه
عالی بود😘😘💖
من تازه داستانت رو خوندم خیلیییی ۴شنگه پارت بعد رو کی وارد میکنی؟😍😍😍
عالی بود پارت بعدی