سلام دوستان من امیر محمدم این اولین داستانمه این داستان با بقیه داستان ها واقعا قرق داره امیدوارم خوشتون بیاد راستی تو بعضی قسمت ها خیلی عاشقونه هست یا غمگین بزن بریم 🌹
کاراگاه گجت درحاله انجام ماموریت بود با پنی و برایان ( البته که میدونید گجت که همش مسخره بازی درمیاره برایانم مواظبه گجته پنی همه کارارو انجام میده) امروز اولین روزیه که تالون میره خلافکاری یعنی منظورم اینه که امروز اولین روزیه که پنی میبینتش قبلا اصلا نبوده خب بریم دکتر کلاو : تالون بدرد نخور فقط اگه این ماموریت و درست انجام میکشمت تالون : باشه بابا جوش نیار درست انجام میدم پنی : برایان تو برو دنبال عمو گجت منم میرم ببینم اینجا چه خبره تالون : خب وقتشه با الماس بریم بابای همه گی پنی : این کیه قیافه پنی 😍 قیافه تالون 😍 ( خلاصش کنم عشق در نگاه اول) پنی : اون الماس و بده تالون : بیا بگیرش خانم کوچولو پنی : 😡 باشه اقا کوچولو خودت خواستی تالون : 😶 نیم ساعت بعد بعد از ماموریتی طولانی تالون دوباره باخت ولی.....
تالون پنی رو تعقیب کرد و رسید به خونه ی پنی از اونجایی که تالون عاشق پنی شده بود و نرفته بود پیشه دکتر کلاو بنابراین یه دسته گلم خردید خب بریم برا داستان ساعت 1 بامداد بود هنوز پنی خوابش نبرده بود تالون اروم اومد که گل رو بزاره تو تراسه پنی پنی بیدار بود و اینو دید وقتی پنی تالون دید شوکه شد گفت تو اینجا چیکار میکنی تالونم فرار کرد بعد پنی رفت تو تراس دید داره میره سریع لباس پوشیدو زود رفت پایین تعقیبش کرد بعد......
یهو یه ماشین سیاه جلو پنی رو گرفت که یهو پنی رو گرفتن و بردن تالون تا اینو دید با کفشای موشکیش رفت دنبال ماشین بعد یهو یه تیر بیهوش کننده به تالون زدن بعد دوتاشونو بردن صبح شد پنی : اه ما کجاییم وایسا تو همون پسره نیستی تالون : اره ببخشید وقت نشد خودمو معرفی کنم من تالونم پنی : منم پنی هستم خوشبختم پنی : چرا اون دسته گل رو اوردی تو تراسه من گذاشتی تالون : خب راستش تق ( صدای در) مایک رییس همون گروهه) مایک : به به دوتا مرغ عشق اینجان قیافه پنی 😶 قیافه تالون 🤐 تالون : از جون ما چی میخوای پنی : ما تالون : خب 2 نفر میشه ما نمیشه تو که پنی: اهان 😂 مایک : خفه شید پنی : باشه بابا مایک من میخوام شماره بکشم تالون : مگه مرز داری الکی ادم میکشی مایک: اره پنی : اوکی تق......
صدای تیر پنی : کی بود من سلام من جرج هستم مامور مد تالون : سلام جرج : وایسا مخم داره سوت میکشه تو مامور مد هستی یعنی تالون خدای من این باور نکردنیه تالون : خب چیکارم داری جرج : من از طرف دکتر کلاو اومدم باید شمارو ازاد میکردم خدافظ پنی : خدافظ خب تالون داشتی میگفتی تالون : اهان راست میگی ( الان صب شده) تالون : میتونی بیای رستوران تا بهت بگم پنی باشه
ببخشید حواسم نبود پنی کار داره دوباره میریم پنی : نه من کار دارم تالون ای بابا اوکی 1 ساعت بعد
رییس کوییمبی : گجت یه ماموریت دیگه برات دارم گجت : ماموران مد درحال انجام یک دزدی در معبدی دور افتاده در جنگل های افریقا هستند که در اون جنگل ها یه چیزه خیلی با ارزش هستند رییس کوییمبی : گجت ماموریت تو اینکه ماموران مد رو دستگیر کنی و مواظب اون کتاب با ارزش باشی راستی باید سفر کنی به افریقا و این پیام خود بخود پاک میشه گجت : باشه رییس ما مراقب هستیم به زنید بریم ( مثل همیشه پیامو انداختن روی این رییس بدبخت و بعد ترکید)
خب الان رسیدن افریقا گجت او این فیل ها حتما مامورای مد هستن باید برم تا دستگیرشون کنم پنی : برایان میدونی باید چیکار کنی برایان : اخمو شد یعنی اره میدونم
تست بعدی رو فردا میسازم دوستان 👻
بابای
❤ بابای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
جالب بود
عالی،ادامه بده👏👏در ضمن به جمع تالنی های تستچی خوش اومدی
خیلی زود به هم رسوندیشون
اینا ی روز همو دیدن بعد باهم قرار میزارن؟
خوب بود حتما ادامه بده و به جمع تالنی های تستچی خوش اومدی😊😁 من تا اخر عمرم از تالنی ها حمایت میکنم 😂😂 موفق باشی 🌹