سلام پارت هشتم داستانم را بخوانید این پارت کمی غمگین و کمی هم شاده تقریبا 50 ℅شاد و 50 ℅غمگینه
نادیا تو اخبار گفت امروز روز بزرگیه روزی که ما ابر قهرمان های پاریس یعنی دختر کفشدوزکی و گربه ی سیاه را برای اولین بار ملاقات کردیم ادامه خبر را از اِما همکارم از موزه ی لوور میشنوید و اما را وصل کرد اما گفت ممنونم نادیا امروز یک مجسمه برای تشکر از گربه ی سیاه و دختر کفشدوزکی هنرمند معروف پاریس کارل کودی«از خودم در آوردم فامیلی اش را کودی🤣»ساخته و به موزه آورد و اسم این اثر خیلی ارزش مند را مجسمه ی لیدی نوار گزاشت « وای🤭 شیب لیدی باگ و کت نوار را اسم مجسمه گذاشته» بعد گفت ادامه خبر از زبان شهردار بورژوا بعد شهردار گفت مردم پاریس، امروز روز ابر قهرمان هاست من تصمیم دارم که جشنی بر پا کنم تا هب ابر قهرمان ها نشون بدم شهردار بورژوا تا پستش را تحویل نداده فعالیت هاش را تعطیل نمیکنه بعد گفت من گربه ی سیاه و دختر کفشدوزکی را به این جشن دعوت میکنم امیدوارم که تشریف بیاورید
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)