سلام ، این اولین رمانیه ک من مینویسم ،این داستان بر اساس یک خواب هست ک من دیدم لطفا با لایک و کامنت ازم حمایت کنید و با فالو بهم انرژی بدید🥺💗
هری پاتر و طلسم اژدها
ا.ت: مامان بابا من دارم با استاد ویزلی میرم هاگوارتز کاری ندارین؟
مامان:ن عزیزم برو
ا.ت سوار ماشین پرنده استاد رون شد
استاد ویزلی:امید وارم امسال هم باعث افتخار گریفندور شید
ا.ت:خداکنه، راستی رییس هاگواترز امسال استاد پاتر هستند؟
استاد ویزلی:بله
ا.ت:پسرتون شارلوت کجاست؟
استاد ویزلی:پشت سرت نشسته
سرمو برگندوندم یهو کله ی شارلوت دیدم
(نویسنده:بچه ها علامت ا.ت+ علامت شارلوت_و علامت استاد رون % هست)
+وای شارلوت اصلا متوجه نشدم تو ماشینی چرا انقدر ساکتی😐😂🤦🏻♀️
(عکس بالا ، عکس شارلوته)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
واو چقد کیوتهههههههههه داستانت خیلی خوبه مخصوصا من دنبال یه داستات بودم ک بچهاشون بزرگ شده باشم مرسیی
تنکسس💜واقعا حرفات بهم انرژی میده 🥺💞
عالی بود آجی💕
ممنان🥺
عالی بود قطعا بزار
مرسیی قشنگم😍
سلام خواب باحالی بود
ادامه داره😉
منتظر پارت بعد باشید در صف برسی هست❤️
عذر خواهی میکنم در اسلاید عکس امیلی رو اشتباهی بجای ا.ت گذاشتم💔
در اسلاید ۵