بله بله. دیر شد😐💔 ببخشید ولی به دلایل موجهی یکم دیر شد
× سلااممم نامجوناا ، سلااممم سوکجیناا ، سلاممم یونگیااا ، سلامممم جیمیناااا ، سلاممم تهیونگااا ، سلامم جونگ کوکااا ، سلاممم خوابگااااه ، سلاااممم بی تی اسسسس. + اوپا. واقعا نمیدونستم دلت انقدر برای اینجا تنگ شده بود. " هوسوک از بغل جونگ کوک که اخرین نفر بود بیرون اومد و به هیونا لبخند زد و گفت : هشت سال با این پسرا زندگی کردم. معلومه دلم براشون تنگ میشه " هیونا اخم کوچیکی کرد و با لبخند گفت : خب منم دلم براشون تنگ شده بود . " هیونا هم رفت و دونه دونه همه ی پسرا رو بغل کرد. جین غرغر کنان گفت : گفتی ۱۰ دقیقه ای اینجایی . ولی الان نیم ساعت شد." جونگ کوک چشمش به کیسه ای که دست هوپی بود افتاد. کوکی : اون چیه هیونگ ؟ " هوسوک لبخندی زد و گفت : گرفتن اینا از یه جای خوب یکم طول کشید. " دوتا بطری شیرموز رو از تو کیسه در اورد و رو به جونگ کوک گرفت. هیونا و کوک هردو همزمان با ذوق گفتند : شیرموززز. " هوسوک با تعجب سمت هیونا برگشت و گفت : هیونا ؟؟ تو که تو ماشین یه بطری خوردی. " + اما اون مال توی ماشین بود. کوک: اما هیونگ اینا رو برای من گرفته. " هیونا و کوک هردو لب هاشونو اویزون کردند. کوک شیر موز هارو از دست هوسوک توی بغلش گرفت. هیونا با اخم بهش نگاه کرد. جیمین دستشو روی شونه ی هیونا گزاشت و گفت : اشکال نداره یادونسنگ .خودم میبرمت برات میخرم. " هیونا با ذوق جیمینو بغل کرد و گفت : واقعا ؟؟ مرسی اوپا. " هوسوک با اخم هیونا رو نگاه کرد و گفت : یادونسنگ ؟؟ اوپا ؟؟ هیوناا. چرا یجوری میکنی انگار من هیچی برات نمیخرم. خودم برات میخرم. " هیونا خندید و از بغل جیمین بیرون اومد. جین شیرموز ها رو از جونگ کوک گرفت و گفت : فعلا هیچکس نمیتونه شیرموز بخوره. بیاید بریم شام." جونگ کوک با عصبانیت به جین نگاه کرد. همه خندیدند و سمت اشپزخونه رفتند.
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
58 لایک
عالییی
اسم برای چالش عشق بی روح ، سرنوشت سیاهوسفید
عشق اجباری دیگه نمیدونم 😹
مرسیی اولی خیلی خوبه🤩❤
اسم فیلم :
اگه ماله من نیستی حق نداری ماله کسه دیگه ای باشی
:)
خیلی طولانی و خفن شد اجی🤩💜😅
آجی 😍عشق یا تنفر😍باحاله نه؟ 😀یا عشق یا نفرت😀میخوام یه داستان از جیهوپ بنویسم بعدش هم از شوگا که اسم داستان شوگا رو میزارم عشق یا نفرت😀
اول که واسه اسم به نظرم🤔
عشق اجباری یا عشق مریض🤧😂
عشق دیووانه
یا بر عکس دیووانه عاشق😂😂😂😂جرررر چه چیزایی به ذهنم میرسه🤣🤣یا دیگه🤔😂
عشق با درد
یا بازم بر عکس🤣🤣درد با عشق🤦🏻♀️🤦🏻♀️😂😂😂
خلاصه زیاد گزینه تو ذهنمه اجی😂🤧
مثل همیشه زیبا💋☺
واو. خیلییی هم عالییی اجیی🤩💜
ممنون اجی جون🤗💜💚
خوشحالم خوشت اومده🙃💜
اسم هایی که میاد تو ذهنم :
من عاشقت بودم
برای آخرین بار
نوازشم کن
پیدایش یک احساس تلخ
عاشقی یا مرگ
تراژدی دردناک ما
آخرین بوسه تو
واو🤩
عجب ذهن خلاقی داری اجی😍💜
قربونت 😉
سلاممم اجییی😁😁😁
عالیییی بوددد💜💜💜
چج:عشق لجبازی..یا عشق سیاه...🤷🏻♀️
سلاامم اجی چطوری ؟ 🙃💜
مرسی اجی جون💜💜
ممنوون اجیی🤗💜
آجی یه اسم چرت😂
(برا عوض کردن هوا ی جمع😂)
شیطان ها عاشق نمیشوند😂😂😂😂😐😆
مغز مریض رو حال کن حاللللللل😐😂
عالیی اجی😂😂😂😂😂💜💜💜💜💜
وای اینقدر این پارت رو خوندم چشام کور شد تا الان این سومین کامنتی هست که میزارم بابا من توی این مدت پنج کیلو وزن کم کردم دو روز دیگه میشم پوست استخون تو را به هر کسی که تست هایت را نظارت میکند بعدی رو بده دیگه دارم خل میشم😬
اجی جان دست من نیست کی منتشر بشه 💜ناظر باید منتشر کنه وظیفم اینه که بزارمش تو بررسی. الانم گزاشتم تو بررسی دیگه 🙃💜صبرش هم لطفیه که شما میکنید. خب یه بار این پارت رو بخون کلا اجی جان😂💜
پارت بعدی کجاست سریع بزارش لطفاااااااا🙏 هر روز دارم چک میکنم سریع بزار💅
پارت بعد تو بررسیه💜💜
آجیییییی تست ساختم ಥ‿ಥ بعد از دو ماه ಥ‿ಥ ಥ‿ಥ ಥ‿ಥ میشه یه سر بهش بزنی؟ نیکا منتظر آجی فاطمه میمونه ಠ﹏ಠ
واو. حتما اجی همین الان🤩💜