
سلام و علیک بر دوستان منتظر من😀 یه خبر خوب برای طرفداران شیپ ادرینت پارت بعد ادرینتی میشودد
لوسیا: میدونم که با عشق با جیم ا.ز.د.و.ا.ج نکردی مری: چی😨😨شما از کجا میدونید؟؟؟ فلش بک به قبل مهمونی از زبان لوسیا:رفتم تو اتاق:لویس؟ لویس:بله؟؟ لوسیا: مرینت انگار بگی دلش با جیم نیس؟قضیه ای وجود داره که من نمیدونم؟؟ لویس:خب اره جیم مرینتو با نقشه و حساب و کتاب بدست اورد منم کمکش کردم لوسیا:خب اینکه دوسش نداره برای جیم کفایت میکنه؟؟ اصلا خواسته مرینت براش مهم نیس؟؟؟ لویس:ما هر چی که بخوایم بدست میاریم چه خودش بخواد چه نخواد ولی به نقعشه که بخواد چون کمتر اذیت میشه اینو جیم که بچه ی تو هست میدونه ولی تو هنوز نمیدونی لوسیا: پدر و پسر عین همین😒😒
(پایان فلش بک) مری:خب اره من مجبور بودم لوسیا: من خیلی خوب درکت میکنم مری:نه هیچ کس نمیتونه عذابی که میکشمو درک کنه😢 لوسیا: چرا من خوب میفهممت چون منو تو هم دردیم مری:متوجه نشدم لوسیا:لویسم همین جوری منو بدست اورد با این تفاوت که با پدرم تنها دارایی که داشتم تهدیدم کرد پدرم بدهی داشت خیلی زیاد بود جوری کهمیخواست بیفته زندان ما هم وضع مالیمون خوب نبود پدر من مشکل قلبی داشت قلبش تحمل نداشت اگه میرفت زندان سکته میکرد لویس اومد بهم گفت تموم بدهیشو صاف میکنه ولی باید ز.ن.ش بشم منم قبول کردم و هیچ وقتم نذاشتم پدرم بفهمه من نتوستم بچه هامو خوب تربیت کنم جفتشون به پدرشون کشیدن
مری:چه جوری این شرایطو تحمل میکنی؟؟ لوسیا:باهاش کنار اومدم یاد گرفتم از زندگی چیزه زیادی نخوام به همین که پدرم زندس دلمو خوش کردم مرینت تعهد بدون عشق یه روز خستت میکنه باور کن اون شب تو عروسی من ادرینو دیدم عشقی که تو چشماش نسبت به تو داشت خیلی زیاد بود مری:منو ادرین عاشق هم نبودیم دیوونه هم بودیم الانم به خاطر همینه که جفتمون داریم عذاب میکشیم😢😢
لوسیا: تا دیر نشده خودتو نجات بده مری:راهه نجاتی برای من نمونده ادرین واقعا اون شب اون مرده رو کشت لوسیا:این جمله رو پدرم بهم گفت بهم میگفت که خدا قلب دو عاشقو که برای هم پر میکشه رو تا اروم نشن همین جوری ول نمیکنه مری:چه جمله قشنگی😍من دیگه میرم از تو اتاق رفتم بیرون باید میرفتم سالن میخواستم امادش کنم که کم کم افتتاح بشه یه لباس شیکو پیک پوشیدم لباسم خیلی رسمی بود(عکس پارت)نمیشد با موتور برم تصمیم گرفتم با ماشین برم از تو پارکینگ اومدم بیرون کهههه
ادرین:صبحونمون رو خوردیم تمام قضیه رو به الکس گفتم بهش گفتم از فردا بیا خونه ما میخوام بهت کار بسپارم قبول کرد رفتم سمت ماشینم به رانندم گفتم تنها میرم رفتم سمت خونه اون پسره دم در خونه وایسادم که مرینت با ماشین اومد بیرون جیمم دم در بود پل بیا بیرون اینجارو ببین......مری:با ماشین از تو پارکینگ اومدم بیرون که جیم دم در بود گفت پیاده شو مری: بیا پیاده شدم چی میگی جیم:نبینم سراغ ادرین بریا؟؟؟ مری: خیله خب باشه باشه نمیرم ولی به شرطی که ادماتو نفرسی تعقیبم کنن فهمیدی من بدم میاد جیم:باشه برو........ادرین:تموم حرفاشونو شنیدم پلگ دیدی؟؟به نظرت این طرز حرف زدن و برخورد عشق توش وجود داره؟؟؟ پلگ:نه همش تنفره ادرین: مرینت رفت منم دنبالش رفتم........رسید به یه اپارتمان که مخصوص ارایشگرا بود پیاده شد منم پیاده شدم رفتم سمت ماشینش
یوهوووووو وقت استراحت بنده شد💃💃💃 اگهی بازرگانی با لینا خوش حالینا جینگله گینگوو😂😂😂
ادرین:رفتم سمت ماشین مرینتتت مری: یکی صدام کرد برگشتم دیدم ادرینه گفتم چی میخوای ادرین :یه سوال ازت میپرسم راستشو بهم بگو مری:باش بپرس ادرین:تو واقعا جیمو دوست داری ؟؟ مری:اره ادرین:چشات که اینو نمیگن مری:چشمام دروغ میگن ادرین:نه اتفاقا برعکس چشما راست میگن مخصوصا چشمای تو که حال درونتو لو میدن منم که تورو خوب میشناسم (همین جوری که حرف میزنه بازو مرینتو میگیره )مری:اااییی و مرینت خودشو یکم میکشه کنار ادرین:چی شده مری:چیزی نیس ادرین:کت روی لباس مرینتو زدم کنار دیدم کبود کرده گفتم این چی شده مری:خوردم زمین اینجوری شد ادرین:این جای خوردن زمین نیس این جای کبودی فشار دسته(همون موقع که جیم بازو مرینتو فشار داد قبل مهمونی جاش کبود کرده درد داره میکشه بچم) جیم اذیتت میکنه؟؟؟ دیدم مرینت سرشو انداخت پایین و با بغض زمینو نگاه کرد مری:منظورت از این حرفا چیه؟؟ادرین:منظورم اینه که من میدونم یه چیزی پشت این ا.ز.د.و.اج هست که من خبر ندارم بهتره همین الان بهم بگی چون منکه بالاخره میفهمم حالا یکم دیر تر
مری:هیچ چیز مخفی نیس ادرین:باشه تو گفتیو من باور کردم ولی من بیخیال نمیشم و رفتم تو ماشینم پلگ باید هر چه زود تر مرینتو از دست این دیوونه نجات بدم ولی اول باید حقیقتو بفهمم .........مری:رفتم تو سالنم طبقه پنجم بود واییی عالی شده بود دیوارا صورتی کم رنگ بود وسایلم با نظم خاصی چیده شده بود رفتم طبقه بالا اونجا یه اتاق بود رفتم توش اینجا محل طراحیمه توش پر گل و گیاه بود یه مکان اروم و دِنج بیرون اتاق هم محلی برای دوخت لباسا بود وایییی دلم میخواد شب تا صب اینجا باشم اصلا نرم خونه

(خب میریم به شب)یه فلش بک بزنیم به موقعی که کتو مرینت باهم بودن:(این از همون فلش بکا هس)مری:منتظر کت بودم یه دوتا دستبند ست درست کرده بودم میخواستم بهش بدم (عکس اسلاید سمت راستیه مرینت سمت چپیه کت)مری:کت اومد سلام پیشی کت:سلام بلوبری مری:چشماتو ببند سوپرایزه کت:باشه چشمامو بستم مری:دو تا دست بندارو گذاشتم کف دستم وگفتم چشماتو باز کن کت:چشمامو باز کردم دو تا دستبند ست تو دست مرینت بود گفتم چه خوشگله خودت طراحی کردی؟؟مری:اوهوم کت:توش استعداد داریااا😏😏 مری:مرسی این مال توعه(کرد تو دستش) اینم مال من (کرد تو دست خودش)(همونایی که گفتم کدوم مال کدومه)این نشونه عشقمونه کت:خیلی دوست دارم مری:من بیشتر و همو بغل کردیم (پایان فلش بک)ادرین:تو اتاقم بودم داشتم به اون دستبند ستی که مرینت به نشونه عشقمون بهم داده بودو نگاه میکردم من خیلی فک کرده بودم و اخر به یه نتیجه رسیدم پلگ به نظرت ممکنه مرینت به خاطر من با جیم ا.ز.د.و.ا.ج کرده باشه؟؟بر اساس شواهد میگم پلگ:نمیدونم ادرین: احتمالا مامانم میدونه قضیه چیه پلگ:حالا چه جوری میخوای از زیر زبونش حرف بکشی بیرون ادرین:نقطه ضعف مامانم منم از این استفاده میکنم جک؟؟(خدمتکار) جک:بله ادرین:به مامانم بگو بیاد تو اتاقم جک:چشم.............ادرین: مامانم اومد گفتم بشین امیلی:جک اومد بهم گفت که ادرین کارم داره رفتم تو اتاقش گفت بشین نشستم ادرین مشکوک میزد گفتم چی شده ادرین:مامان مرینت به خاطر من با جیم ا.ز.د.و.ا.ج کرد ؟؟؟ امیلی:😨😨
کاتتتتت ناظر عزیز لطفا منتشرش کن🌷🌷
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
پارت بعدی بزارررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
خیلی خوب بید بعدییییییی😍😍😍😍
عالیییی بییدددد
سلام نویسنده عزیز سوال اول 3 روز 3 روز بعد 1 روز 1روز با اختلاف ساعت قضیه چیه
به تست هام سر بزن
عالیییییییییییی بود ... پارت بعدی
گذاشتم
عالیییییییییییی
عالی بود بعدی رو زود بزار
جیییغغغ😍😍😍😍😍💖💖💖💖💖💖‼️