میراکلس لیدی باگ 9🐞🐾

سلام سلام صد تا سلام هزار و سیصد تا سلام 😐😂💔 ممماااییااااا 😐 ککججاااییی 😐 ور ار یو 😂؟ مایایه خوانواده 😐😂 ننه مایا 😐😂؟ اگه باب اسفنجی قسمت اول رو یادت باشه میدونی دارم چی میگم 😐😂 بابا قایه موشک تموم شده من دیگه بازی نمیکنم 😐😂 (مجبورم کرده بود بازی کنم 😐😂💔) م:اومدم اومدم وایسا.......... اومدم🤪 ی:اسم این قسمت:بی نام. نه اسم داره فقط اسمش بس نامه 😐🤪 خب بریم سراغ داستان..........

از زبان ادرین:یهو........... دوتا دست سیاه اومد و مرینت رو کشوند تو تاریکی 🙀 چراغ ها روشن شدن کل هتل رو دنبال مرینت گشتم ولی نبود 😢 😡😡😡 من مرینت رو پیدا میکنم به حر قیمتی که شده 😡😡😡 رفتم بیرون همه اونجا بودن دست الیا و نینو رو گرفتم و به خونه مخفیم بردمشون رسیدیم به الیا گفتم :گوشیت رو بده 😤 الیا گوشیش رو از توی جیبش درآورد و گفت برای چی؟🤔 گوشی رو ازش گرفتم بعدش بهم گفت:هی گوشیم. و گفتم: من و مرینت لیدی باگ و کت نوار هستیم هردوتاشون داشتن از تعجب شاخ درمیاوردن هردو گفتن : پس برای همین رفتار هاتون عجیب بود 😮 نینو گفت :رفیق چی شده 😟. جریان رو براشون گفتم.......... شب شد همه خواب بودن تو فکر مرینت بودم 😟 الان کجاست اون خوبه 😟 رفتم تو بالکن الیا هم اومد تو بالکن گفتم:مگه تو خواب نبودی؟(بچه ها به جای ادرین 💚و به جای الیا 🧡میزارم) 🧡:چطور میتونم وقتی مرینت رو دزدیدن بخوابم؟😟 راستش باید یک چیزی بگم اون شال گردن و اون نامه ولنتاین که کاغذش شبیه قلب بود یادته اونا از طرف مرینت بود...........................

💚: واقعا؟😮 من انقدر احمق بودم که نفهمیدم. 🧡:نه تو احمق نبودی 😂مرینت یادش میرفت اونارو امضاء کنه😂ول کن ساعت ۲ شبه بیا بخوابیم 🙂 💚:باشه و رفتم تو تخت خواب اروم گفتم : شب بخیر مرینت 💕🙂 و خوابم برد 😴.............. اون موقع که دستا مرینت رو بردن از زبان مرینت: به هوش اومدم دیدم همه جا سیاهه اومدم تکون بخورم که دیدم بسته شدم به صندلی کنارم یک میز کوچولو بود که روی اون یک چاقو بود 🙀 . ی:یا خود خدا 😱.م: یوتاب من میترسم 😭😢🥶😱ی:نترس من میدونم مرینت دختر قوی هستش 😰.............

مرینت:یهو در اتاق باز شد اون همون یاروعه بود که تو اتاق آقای اگراست بود 😵 گفت: سلام بلوبری 😏 تو اولین دیدار نتونستیم حرف بزنیم😏 ولی الان میتونیم . و راجب اون گلوله ببخشید 😔 گفتم:توکی هستی من کجام چرا منو دزدیدی 😵؟ اومد جلوم نشست و گفت:بری شکار کافیه . اون............... اون................ ف..........ل.......

فیلیکس بود😵😵😱😱😳😳😰😰 گفت:بری بیا شکار کنیم. تو میتونی منو بی نام صدا کنی و ادامه داد من تو رو دزدیدم چون من ع.ش.ق.ت شدم🙂🤤 ی:تو الان چی گفتی😡 الان میزنم (سانسور 😅) ببخشید من کنترل خودم رو از دست دادم😓 لطفاً تستو رد نکنید😔مایا تفنگ داری🔫 یا چاقو 🔪 م: هردوشون رو دارم 😏بزن بریم. ی: برای همین ازت خوشم میاد بزن قدش 😏👏 بریم سراغ فیلیکس😏 مرینت: چچچچییییییییییی 😵😵اااااا ببخشید ولی من ع.ا.ش.ق تو نیستم من ع.ا.ش.ق ادرینم😓 انگار با این حرف خیلی اصبانی شد چاقو رو میز رو برداشت یهو......................

یهو با چاقو بازوم رو زخم کرد 🩸😖😢 سرم رو گرفتم پایین یک اشک از گوشه چشمم افتاد پایین 😢 بعدش فیلیکس بازم کرد و گفت: ببخشید مرینت من...من... کنترلم رو از دست دادم 😓 لطفاً ناراحت نباش بلند شدم هنوز سرم پایین بود زخمم رو با دستم گرفتم و گفتم: فیلیکس تو نمیتونی کسی رو به زور ع.ا.ش.ق خودت بکنی فکر میکنی ادرین منو به زور منو ع.ا.ش.ق خودش کرد نه. فیلیکس: پس (دست مرینت رو گرفت و پرتش کرد تو اتاق دیگه) تا ع.ا.ش.ق من نشدی از این اتاق بیرون نمیای (در رو بست🚪)

فردا صبح از زبان مرینت:بیدار شدم در اتاق باز شد فیلیکس بود در حالت عادی برام صبحانه اورده بود اومد رو تختم نشست هی میرفتم عقب تر فیلیکس هی میومد جلو یک فکری به ذهنم رسید 💡 گفتم:فیلیکس من عاشقتم ی:تففففففففففففففففففف چی؟😱م: چرا هرچی آب پرتقال خوردی رو تف کردی رو صورت من 😐😑😐😑 ی: ببخشید 😅. میریم جلو چون اتفاقی نیفتاد مرینت: فیلیکس گفت:لباستو عوض کن بیا ناهار بخوریم 😇 لباسم رو عوض کردم و یک لباس مشکی پوشیدم (عکس همین پارت) رفتیم و ناهار خوردیم بعد از ناهار فیلیکس گفت: من میرم یکم تو اتاقم بخوابم 😇🥱 گفتم:باشه منم میرم یکم بیشتر خونه رو ببینم 🙂 وقتی مطمئن شدم خوابیده از خونه زدم بیرون 😏 خوشبختانه هنوز ادرس خونه ادرین یادم هست تو راه خونه ادرین بودم که یهو.........

خب دوستان این قسمت هم تمام شد م:بعد اینکه اب پرتقال رو تف کردی رو من هنوز خیسم 😐 ی:باید بری حموم چون خیلی چسبناک شدی 😐🤣 خب دوستان لایک یادتون نره من سه ساعت روی این قسمت وقت گذاشتم کامنت فراموش نشه 📲 اون قلب سفید رو قرمز کن 🤍👈🏻❤️ با این کار قلب یک نفرو شاد میکنی❤️ مایا خداحافظی م:بای بای 😇 ی:تایک میراکلس دیگه بایییییییییییییییییی ♥️