
سلام لطفا تو نظرا بگید چطور بود.ممنون.
ادامه فصل سه.از زبان مرینت?ببخشید لوکا من باید برم.مرینت نرو.تاصدای لوکارو شنیدم تندتر دویدم و یه جای خلوت تغییر شکل دادم و رویه یه ساختمون نشستم یهو دوتا دست جلوی چشمام رو گرفت وگفت:لیدی باگ معجزه گره تو میدی یا برش دارم.گفتم:شوخی نکن کت نوار حوصله ندارم.یکی از گوشواره همو برداشت ومنم یهو زد حمله زدم و دیدم اون کت نواره.گفتم:مگه نگفتم حوصله شوخی ندارم ها?گفت:ببخشید بانویه من و یهو.......
دیدم اون منو بوسید بهش گفتم:داری چه غلطی میکنی ها.?گفت:دارم یکی از ارزو هامو براورده میکنم☺گفتم:مگه ارزوت چیه؟؟?گفت:اول منو دوست داشته باشی،دوم منو ببوسی،سوم باهام ازدواج کنی .خوب ارزوی خودت چیه؟؟؟گفتم:باکسی که دوسش دارم ازدواج کنم.خداحافظ.بانوی من حالا که می خواهی بری ساعت۵شب میای .گفتم:باشه میام ورفتم.تیکی ای کاش ادرینم مثل پیشی منو دوست داشت.?نگران نباش مرینت تو به ارزدت می رسی.
ممنون تیکی من یکم میرم بخوابم .باشه مرینت.وقتی بیدار شدم ساعت ۹بود مامانم صدام کرد .رفتم شام خوردم و خوابیدم چون با کت نوار قرار دارم.وای تیکی ساعت چنده؟؟ساعت ۴:۵۸دقیقه است.وای تیکی دیرم شد.تبدیل شدم رفتم سمت برج ایفل .وااااای اونجا خیلی زیبا بود .وای کت نوار ممنونم میتونم از اینجا عکس بگیرم.
گفت:اره بانوی من .رفتم کنارش نشستم و نمیدونم چی شد کت نوار رو بوسیدم بعد باصدایه کت نوار به خودم اومدم.گفت:ببببب بانویه من تو منو بوسیدی .گفتم:من؟??وای ببخشید.نه ممنونم.ها برایه چی؟؟.چون یکی از ارزو هامو براورده کردی.که یهو
خورشید بالا امد و صحنه خیلی عاشقانه شد وای.بعد خداحافظی کردم و رفتم.وای تیکی مدرسم دیر شد .تو راه مدرسه خوردم به یک نفر اون ادرین بود.گفت:سلام مرینت.گفتم:یلام ادرین چیزه یعنی سلام ادرین.ببخشید ادرین من باید برم الیا صدام میکنه.سلام الیا خوبی چی شده؟الیا:یه دانش اموز جدید داریم اسمش جیمی هست و...
اونم مثل ادرین یه مدل معروفه.تو دلم گفتم:باشه ولی من دیگه کت نوار و دوست دارم.که خانم بوستیه امد و گفت:امروز یه دانش اموز جدید داریم .اون امد تو کلاس وگفت:سلام من جیمی فرد هستم و رفت اخر کلاس نشست .مدرسه که تموم شد رفتم خونه وبه کت نوار پیام دادم که می خوام یه چیزی بهش بگم .سریع جواب داد وگفت:باشه .کی ؟کجا؟.گفتم :خونه استاد فو.گفت :باشه.
ساعت۳بود .سریع تبدیل شدم و رفتم کت اونجابودگفتم: سلام.گفت:سلام.چی شده؟گفتم:کت نوار من دوست دارم.?گفت:چی.واقعا.?گفتم: اره واقعا.بلد گفت :هوراااااااا لیدی باگ منو دوست داره .می خواست داد بزنه که یهو بوسیدمش وگفتم:اروم تر.گفت:باشه.بعد گفتم:تیکی خال ها خاموش.که یهو دیدم .......
کت نوار چشماشو بست .گفتم :چشماتو باز کن من خودم می خواهم هویت همو بدونیم.چشماشو باز کرد وگفت:ممرینت تو لیدی باگی.
گفتم:اره.بعد گفت:پلک پنجه ها داخل.گفتم:ااادرین تو کت نواری .گفت: اره.گفتم تو به هر سه ارزوت میرسی.از زبان ادرین?مرینت داشت می گفت به ارزوت میرسی که یهو غش کرد .هرچی صداش زدم جواب نداد پس بردمش بیمارستان.بعد از چند دقیقه دکتر امد و گفت:چه نسبتی باهاش دارید .گفتم:دوستشم.یهو گفت:ما متعسفیم ما.....
چطور بود لطفا در نظرات بهم بگید .ممنون
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ادامشششش سه سال گذشتا
قشنگ بود
اما لطفا سریع تر قسمت بعدی رو بزار
یا خدا چی شده ??????!!!!! مرینت چی شده؟؟؟ ???????????
عالیه لطفا ادامه بده بعد دراز تر بنویس
داستانت خیلی قشنگه. لطفا سریع تر قسمت های بعدی رو برام بزار. ??
نمرده باشه ولی دکتر بگه احتمال زنده موندنش کمه
چه مسخره یهو عاشق هم شدن ?? ولی برای شروع عالییییی♥️??? واینکه خیلی راحت هویت هم فهمیدن
خیلی عالی و هیجان انگیز بود ولی لطفا مرینت نمیره که داستانت دیگه جالب نمیشه. ممنون