
این از پارت دوم
مینهو=ببخشید اصلا حواسم نبود تمام فکرم رفته بود پیشه...... من=مینهو،جناب اوپا لی مین هو لطفا تمومش کن مینهو=بخشیدی دیگه؟ها؟ من=آره بخشیدم مینهو اومد جلو و صورتم رو خشک کرد بعد من گوشیش رو از جیبم در آوردم و بهش دادم من=عشقت❤ بهت زنگ زده بود
مینهو هم گوشی رو گرفت و رفت تو بالکن و باهاش صحبت کرد من هم از دوستم خواستم تا بیرون منتظر بمونه 🙏 اون هم قبول کرد و رفت بیرون از اتاق اون پشت در ایستاد
اما وقتی دید اونجا رفت و آمد زیاده در زد و من هم در رو باز کردم گفتم بله دوستم = رفت و آمد زیاد و میرم پایین میشینم اگه کاری داشتی به خدمات هتل زنگ بزن من=باشه دوستم =فعلا من=فعلا
بعد بستن در تو اتاق مدام راه میرفتم نمیتونستم یک جا بشینم نمیدونم از استرش بود یا از اعصابم😕 تا میشستم روی تخت پا هام خود به خود تکون میخورد
خیلی کلافه بودم بعد مدت طولانی مینهو تلفنش تموم شد من=چه عجب مینهو=اوه،اتفاقی افتاده؟ من =نه اگه کاری با من ندارین باید برم بیرون مینهو=نظرت چیه؟
من=ها؟ مینهو=نظرت چیه با هم بریم بیرون؟ من=ام ام،باشه،نه مینهو=هان؟ من=بریم عزیزم،ام ،نه نمیریم مینهو=حالت،خوبه؟ من=البته که خوبه
مینهو=ولی من شک دارم ها من=باید به خودت شک کنی مینهو=عزیزم من دعوا نمیخوام میای؟ من=هوهوهو چه زود صمیمی میشه آقا مینهو=چیز بدی گفتم؟
من=دیگه به من نگو عزیزم مینهو=اوه،میشه رو مخ نری؟ من=رو مخی خودتی مینهو=نه نه نه نه منظورم اینه که.... من=منظور دیگه ای نمیتونی داشته باشی مینهو=باشه باشه، یه لحظه گوش کن
من=بگو مینهو=برای آخرین بار میپرسم میای بریم بیرون؟،باهم؟،بریم خرید؟ من=خو ،خو مینهو=ها؟ من=هولم نکن
مینهو=عزیزم،خوب فکر کن من=جانم؟ مینهو=نه نه یعنی خوب فکر کن ،میخوای بمب هسته ای خنصا کنی من=😠،نمیام مینهو=شوخی کردم من=چرا با عشقت❤نمیری بیرون مینهو=ها؟ من=گفتم باعشقت❤ برو بیرون مینهو=میدونی اون کیه که این حرف رو میزنی؟ من=هرکیه،میدونم عشقته❤ مینهو=اشتباه فکر نکن اون.......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییی🥰💫
مرسی عزیزدلم❤🐰🐯
🌷💓
ادامه بده چون عالی
ممنونم
منم یه داستانی نوشتم خوشگذرانی بابی تی اس حتما بخونیدش ممنون میشم
ممنون ادامه بده