40 اسلاید صحیح/غلط توسط: Marinette انتشار: 4 سال پیش 262 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ببخشید نبودم بخدا داشتم میخوندم هر روز از شنبه تا چهارشنبه امتحان مدرسه پنجشنبه ها و جمعه ها تیزهوشان بود اما این هفته افتاد عقب شد چهارشنبه و پنجشنبه اومدم و کلی پارت هم دارم
از زبان آلیا:بالاخرهههههه فهمیدممممم مدرسه ی لیدی باگ مدرسه خودمهههههههه واییی نمیتونم خودمو کنترل کنم باید به مرینت بگم زنگ زدم دو بار سه بار جواب نداد برا همین به مامانم گفتم برم پیشش همینجور تا خونشون دویدم در رو زدم باباش باز کرد و گفت بالاست رفتم پیشش نبود حتما بالا پشت بوم بود تا درو باز کردم یه چیزی دیدم...
و عکس گرفتم یه لحظه اون نقطه قرمزه با اون سیاهه چین؟چرا تو عکس نیفتادن وایی دارم دیوونه میشم داد زدم ممممممممممررررررررررییییییییییننننننتتتتتتتتتتت
بد بخت یه جوری پرید هوا انگار جن صداش زده دستش رو گذاشت رو لبش گفت نگو دیدی که چشات رو از حدقه در میارم گفتم ببخشید دست خودم نبود فقط یه سوال دیگه بپرسم؟؟؟آدرین کوبوند تو پیشونیش گفت مرینت من فکر کنم سوالش رو بدونم گفتم چی؟
گفت الیا ببین درست حدس میزنم اون نقطه سیاه و اون قرمزه چین درست؟؟؟گفتم آره مرینت زد تو پیشونیش(نزنید درد داره?)از زبان مرینت:(فکر کنم نصف داستان یا از زبون مری بود یا ماری?)
آلیا گفت مری جان بنال گفتم درست حرف بزن آدرین هم عین اوسکولا داشت نگاه میکرد گفتم بریم داخل اتاق بهتره
رفتیم تو بعد آلیا گفت مریننتتتتت کفشدوزک تو مدرسه ماست راستی مری اینو ببین بعد عکس بوسه ی من و آدرین رو نشون داد دیگه بد شانس تر این نمیشدم با انگشت اشاره و با اخطار گفتم حذفش کن وگرنه...
وگرنه چی؟وگرنه...افتادم دنبالش اونم فرار میکرد گفتم آدرینننننننن گفت جان؟ بیا کمک کوفت و جان اومد جلو اما به جا اینکه گوشی رو ببره
گیره ها منو برد خدااااایااااااا گفتم اکنا رو ببر یه گیره از کشو برداشتم مو هامو دم اسبی بستم و دویدم دنبالشون
همینجور که داشتیم بازی میکردیم مامانم اومد ما هم مثل مجسمه شدیم مامانم گفت بسه چه خبرتونه بعد گفت آدرین؟تو کی اومدی؟گفتم مامان صب از مدرسه اومد بعد هی پرسید و پرسید منم موندم چی جواب بدم تو گوش آدرین گفتم خودت جمعش کن و گیره ها رو از تو دستش بردم
و گذاشتم تو گشو بعد گیره ای رو که تو سرم بود در اوردم و گذاشتم تو کشو(مامانش بالاخره رفت)گفتم اگر آدرینی میخواد موهام باز باشه
تا اینجا خوب بود؟ تازه هنوز ۲۹ تا مونده??فکر نکنم بتونم مشقامو بنویسم فاتحه دستم رو به جاش میخونم??
بعدش گفتم آلیا میخوای تمام جهان رو خبر کن ولی لیدی باگ از تو ناراحت میشه نه ما گفت لیدی باگ به این قضیه چه ربطی داره؟گفتم خوب به خاطر اینکه همه آدرین رو داست دارن احتمال شرور شدنشون زیاده که یه صدایی گفت اره راست میگی فقط از این لحاظ؟؟
گفتم صدا چی بود؟؟؟؟یه دفعه ماری و لیلی از زیر پتو ها اومدن بیرون و کلی خندیدن به نظر من مسخره بود بعد ش ماری یه چیزی تو گوش آلیا گفت که آلیا هنگ کرد و گفت خدافظ?
بهش گفتم چی گفتی بهش که اینجوری رفت؟ گفت چیز خاصی نبود فقط گفتم لیدی باگ فردا ازت به عنوان ریناروژ(روباه قرمز)کمک میخواد اونم تو شک این بود که از کحا میدونم رو اول خودت هم کلی سوال پیچم کردی خوب حالا نوبت نقشه هست مری گفت نقشه ی چی؟
گفتم نقشه شکست ارباب شرارت آدرین و مری خوشحال شدن اما لیلی گفت ماری مطمئنی؟آدرین مرینت آماده این هویتشو بدونین؟گفتن صد در صددددددددددددد(با داد)گفتم لیلی تو گوش مرینت بگو به آدرین بگه مرینت هم رفت تو شک بعد گفت به آدرین نمیگم
گفتم باشه میل خودتونه بعدش نقشرو دادم بهشون(برا این نقشه هه خودمم نقشه کشیدم?)
ماری:خوب اول میریم روی تابلو و دکمه هارو میزنیم بعد که رفتیم یک طبقه پایین اون شخص رو از طابوت در میریم آدرین گفت من هیچی نفهمیدم بگین حاکماث کیه گفتم آدرین بشین خوب اون باباته و هدفش اینه که مادرتو زنده کنه(همه رو با داد گفت)(من موندم مامان بابای مرینت چرا صداشونو نمیشنونمری:چون خوابن من:اگر خوابن خو با این صدا بیدار نمیشن؟آدرین :ترو خدا بسه من هنوز تو کف اینم بابام حاکماثه من و مری:اوکی) آدرین گفت نه نه محاله ممکن نیست اون شرور شده
گفتم خوب خودشو شرور کرده اصلا خنگه تو هم شرور شدی گفت کی؟گفتم وقت گل نی آدرین اگر بشینی قول میدم به بابات اسیب نرسونیم گفت قول؟(بچم داره گریه میکنه آدرین:من بچه تو نیستم بچه امیلی ام)فتم قول خوب کجا بودیم؟اهان امیلی رو میبریم بیرون بعدش آدرین یادته کتاب رو بردی؟اونجا عکس مادرت و سنجاق سینه هم بود درسته؟خوب تو و پلگ خنگه سنجاق سینه رو نبردین اون معجزه گر طاووس ه?♀️آدرین داد زد
پپپپپللللللگگگگگگ چرا نگفتی؟که مامان مرینت اومد(من:دیدی دیدی بالاخره اومد مری:خوب حالا)چقد سر و صدا میکنین بسه ماری گفت خوب سنجاق سینه رو بر میداریم بعد میریم و کاری میکنین من ناراحت بشم وقتی خواست من رو شرور کنه ما ها دست گیرش میکنین منم از قدرتم استفاده میکنم و معجزه گرش رو بر میدارم و بعد ال فرار?همه فهمیدن؟؟
دستم پووووو کیدددد
اگر اجازه بدین من بقیشو فردا صبح مینویسم
به۳۵ رسیدم دیگه بسه خسته میشم منم آدمم ربات که نیستم
خوب بعدش رفتیم تا نقشه رو عملی کنیم و تونستیم هههههووووووررررررااااااااااا که گابریل گفتالان حسابتون رو میزارم کف دستتون بعد شیشه رو کامل باز کرد (دکمه پشتش بود ما هم فقط کمرش رو به صندلی بسته بودیم)و با پاهاش مرینت رو هول داد پایین کت افتاد دنبالش و میخواست بگیرتش داد میزد نههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
دیگه ه بسه?
از زبان کت داد میزدم که گفت عاشقتم کت نوار و چشماشو بست و افتاد منم با گریه افتادم سمتش بقلش کردم گوشوارش رو در اوردم(من:جلو همه؟آدری:ولم کنننن من:اوه اوه من برم بهتره)
بردمش بیمارستان که گفتن معذرت میخوایم اما فقط معجزه لازمه تا زنده بمونه گفت معجزه گفتم باشه باش و رفت گوشواره رو پوشیدم تیکی گفت آدرین خنگ شدی؟ گفت نه میخوام به جای اون من بمیرم گفت اما ما هم میمیریم?گفت خدایاااااااااااااا
بعد رفت و فقط دعا کرد از زبان من یعنی نویسنده: ماری و لیلی گابریل را بستند و رفتند پیش آدرین تا ببینند حال مرینت خوب میشود یا نه(خیلی کتابی حرف زدم?)که دیدن آدرین داره گریه میکنه رفتن و دلداریش دادن
دکتر اومد و گفت به هوش اومدن اما به احتمال ۹۵% یه ماه دیگه فوت بکنن آدین خوب هموین اول که گفت به هوش اومده دوید سمتش و بقیشو گو نداد
آییییییییییییی انگشت شصتم قرمز شد?????????ترو خدا منو ببخشین که نبودم
آدرین:دویدم سمتش راستش شنیدم که گفت یه ماه دیگه...
اصلا اهمیت ندادم رفتم بغلش کردم و لباش رو بوسیدم نزدیک سه یا چهار ساعت اونجوری موندم که گفت ول امممم کن اممب (چون آدرین جولوش بود)
ولش کردم گفت مرینت حالت خوبه؟؟؟گفت خوبم آدرین فقط چرا اومدی دنبالم چرا من بیمارستانم چرا... یه لحظه گوشوارممممممم؟؟؟؟؟؟؟نیشخند زدم و گوشوارش رو گوشش کردم
گفت مرسی که ماری اومد گفت مرینت حالت خوبه یه ده هزار باری با دکتر اومدیم اما شما همو ول نمیکردی??
گفت خوبم بعد دکتر گفت با ویلچر میتومید برید خونه لبخند زدم آدرین گفت میرم کا رای مرخصی ی تورو انجام بدم گفتم باشه پهلوم خیلی درد میکرد اما به رو خودم نیوردم
آدرین اومد و گفت بریم؟
داد زدم بریمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم که پهلوم بد جوری درد گرفت آدرین گفت خوبی؟گفتم یکم که آلیا اومد گفت مرینت بغلم کرد و گفت باورم نمیشه زنده ای ولم کرد و گفت بعدا به حسابت میرسم که نگفتی چرا لیدی باگ ی گفتم آدرین این چی میگه؟
امیدوارم خوشتون اومده باشه
من رو بخشیدین دیگه?
مرسی اگر بخشیدین?اگر بخشیدین برین ادامه
آدرین گفت خوب راستش من جولو همه گوشوارت رو در اوردم و تبدیل به آدرین شدم با کیفم و تیکی زدم تو سرش گفتم حالا من چه کنم؟
آدرین اومد بغلم و گفت گریه نکن بعدا با بانیکس درستش میکنیم??? عاشقتم مرینت منگفتم بیشتررررررریه ماه بعد...
40 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
دو ماهه دقسمت جدید رو نذاشتی بزار دیگه
نه نبخشیدمت اخه نزدیک ده دوازده تا خودت حرف زدی
بخدا بخشیده شدی
عالی بود
?
مرسی عشقی??