
هایییی...اینم پارت شانزدهم..اگه دیر شد ببخشید سرم شلوغ بود...علتای اصلیشو تو یکی از تستام گفتم برید حتما انجام بدید...امیدوارم خوشتون بیاد بای😘😘💜💜🍫🍫🍢🍢
داشتم به راهم ادامه میدادم که حس کردم کسی روی صندلی نشسته...چون تاریک بود نمیتونستم واضح ببینم....سرمو جلوتر بردم ...با خودم گفتم شاید چون تاریکه اینجوری فکر میکنم...به سمت اتاقم رفتم و درو اروم قفل کردم...رو تخت دراز کشیدم و بعد چند مین دیگ نفهمیدم...) . . . تی/اس:(صبح از خواب بیدار شدم و رفتم دست و صورتمو شستم...به ساعت اتاق نگاه کردم ساعت ۸:۳۰بود...موهامو با برس روی میز ارایش، شونه کردم و بالا بستمشون ...قفل درو باز کردم و به سمت طبقه پایین حرکت کردم...مثل اینکه همه خواب بودن و من زود بیدار شدم...داشتم به دکراسیون خونه نگاه میکردم...خیلی شیک و راحت بود.... والا خوشبحال زناشون...همینطور به اطرافم نگاه میکردم که یهو دیدم یکی سرشو روی میز گذاشته و خوابیده...بیشتر که توجه کردم دیدم جینه که اینطوری خوابیده...چرا نرفته تو اتاقش؟؟از کی اینجاست؟؟واااای نکنه دیشب که حس کردم یکی اینجاست توهم نبود و واقعا جین اینجا نشسته بود؟؟نکنه موقعی که داشتم غذا میخوردم دیدتم...وااای دارم دیوونه میشم... گفتم بیدارش نکنم...خیلی سرحال بودم و دلم میخواست یکاری بکنم...به سمت اشپرخونه رفتمو با خودم گفتم براشون صبحانه درست کنم..یه میز خیلی قشنگ براشون اماده کردم...ساعت۹:۱۵ بود...یک لیوان شیر خوردم و دیدم که هنوز هیچکس بیدار نشده..با خودم گفتم تا قبل اینکه بیدار میشن ادامه رقصه تو موزیک ویدیو رو تمرین کنم...اهنگش تو فلش بود و به تلویزیون وصل بود..پلی کردم و تا اخر صداشو زیاد کردم تا پسرا هم بیدار شن...)
جین:(با صدای بلند اهنگی که نمیدونم چی بود و از کجا میومد با کلافگی از خواب بیدار شدم و چشامو باز کردم...تا خواستم سرمو بیارم بالا بدجور گردنم درد گرفت و همونطور رو میز گذاشتمش...وقتی کاملا هوشیار شدم دیدم که این اهنگ خودمونه و تی/اس با مهارت خاص و بطور فوق العاده ای میرقصه...همونطور بهش خیره شده بودمو نگاش میکردم...کم کم اعضا بخاطر صدای بلند با سروصدا از خواب بیدار شدن که تا دیدن تی/اس در حال رقصه ساکت شدن و با تعجب بهش نگاه میکردن....یهو حس نگرانی بهم دست داد...حتی دوست نداشتم اونا نگاش کنن...) . . تی/اس:(بعد از اتمام رقصم اهنگو قطع کردم و داشتم نفس نفس میزدم که یهو سرجام خشکم زد...پسرا داشتن با دهن باز نگام میکردن و جینم بیدار شده بود..اما اخم کرده بود..نمیدونم چرا..حتی نمیتونستم نگاش کنم. پس بیخیالش شدم..که پسرا دست زدن) تهیونگ:واوووو... جیهوپ:براوووو تی/اس تو حتی از منم بهتر میرقصی.. تی/اس:واقعا؟اونقدرام که میگین خوب نیستم.. تهیونگ:تی/اس جیهوپ یکی از بهترین رقصنده هاس و رقصش تو گروه عالیه اگه اون میگه رقصت از اونم خوبه پس باید کلاتو بالا بندازی.. تی/اس:خب حالا شما هاهم..نکشین منو از بس که با استعدادین..بیاین صبحانه که ضبط داریم بعدش..باید زود اماده شیم.... جیمین:اووو عجب میزی چیدی..عالیه..

تی/اس:ممنون..(با اعضا مشغول صبحانه بودیم و از هرکجا صحبت میکردیم..اونا میگفتن بعد منتشر شدن این موزیک ویدیو مطمئنن خیلی درخواست کاری بهم میدن و سرم ممکنه کلی شلوغ شه...جین هیچ حرفی نمیزد و فقط نظاره گر بود..بعد تموم شدن صبحانه با کمک پسرا ظرفارو جمع کردیم و ظرفارو شستیم و کلیم شوخی کردیم...همگیمون به سمت اتاقامون رفتیم تا حاضر بشیم...نیم تنمو دراوردم که تازه یادم اومد...... (با صدای کمی بلند)واااااای خاک تو سرت تی/اس...کیفمو جا گذاشتم حالا چیکار کنم؟وااای مامان کیفمو میخوام..اووو کی این همه راهو تا پشت بوم میره اخه..همش تقصیر این پسرس..ای بابا...حالا چیکار کنم؟؟کاش یه فرشته ی نجاتی داشتم که نجاتم میداد..) جین:(چون پنجره باز بود میتونستم صداشو بشنوم....وقتی فهمیدم کولشو جا گذاشته با دو به سمت پشت بوم رفتم و اوردمش....بعد رفتم تو اتاقم و از پنجره پرتش کردم)

تی/اس:(۵دقیقه ای بود که داشتم با خودم غر غر میکردم و وسط اتاق وایستاده بودم که یهو یه چیزی محکم خورد تو سرم..سرم درد گرفت و دستمو به سرم گرفتم)اخخخ. جین:lm sorry(متاسفم) تی/اس:ساری و مرگ برای من خارجی حرف میزنی..مثل اینکه روت کم نمیشه ها...برو برای عمت متاسف باش..پسره ی کوره گاوه پرووو.. جین:(هیچ حرفی نمیزدم و فقط بهش میخندیدم اما دستمو جلو دهنم میگرفتم تا صدامو نشنوع...وگرنه دیگ جینی باقی نمیمونه...) تی/اس:(پسره ی عنتر...به حسابت میرسم...چند تا نفس عمیق کشیدم و بعد از اینکه یکم اروم شدم کولمو برداشتم و تازه یادم اومد اصلا نباید لباسمو در می اوردم...محکم زدم تو این مغز پوکم..و لباسمو پوشیدم و با کوله از اتاق خارج شدم...پسرا هنوز از اتاقاشون بیرون نیومده بودن...به سمت بیرون خوابگاه رفتم که خانم سون رو دیدم و بعد از صبح بخیر گفتن و سلام کردن باهاش به سمت همون اتاق پرو دیروز رفتیم...یه شلوار و نیم تنه مشکی با یک جفت کفش اسپورت سفید مشکی بهم داد و اونارو پوشیدم...دوباره کلاه گیس و برام گذاشت و یکم گریمم کرد...با هم رفتیم بیرون که دیدم پسرا هم حاضرن و باید صحنه دیگه ای که من با جیهوپ میرقصم و جیمین ازمون فیلم میگیره و بازی کنیم...خانم سون فکر میکرد باید دوباره کلی باهام تمرین رقص کنه اما وقتی دید بدون هیچ اشتباهی و به این خوبی رقصیدم دهنش باز مونده بود...این صحنرو هم بازی کردیم و نوبت به جین رسید که باید جلوی یک اینه قدی لباس عوض میکرد وقسمتی که جانگ کوک با گل از پله ها پایین میومد و یا قسمت دیگه که باید یک لباس و شلوارک مشکی میپوشیدم و دور کمرم یک لباس قرمز و مشکی میبستم و با یک کلاه گیس رنگ روشن گیتار میزدم و دوباره لباسامو با یک شلوارک لی و یک لباس سفید و یک پیراهن چهار خونه عوض میکردم و موهای واقعی مشکی خودمو ساده میبستم و با نامجون سوار اتوبوس میشدیم ...و چند تا صحنه دیگ..بعد اتمام صحنه ها ساعت حدود۷شب شده بود و ما در کل۹ساعت و داشتیم کار میکردیم...بعد از خوردن شام و بگو بخند کردنامون با پسرا و کارکنا..به سمت اتاقم رفتم و یه دوش حسابی گرفتم و دورم یک حوله بستم طوری که گردنم و پاهام فقط معلوم بود
جین:(داشتم به سمت اتاقم میرفتم که دلم میگفت برم ببینم داره چیکار میکنه ..خواستم بترسونمش و درو با شدت باز کردم اما تا خواستم چیزی بگم با صحنه روبروم دهنم قفل شد و چشام از تعجب از حدقه میخواست بزنه بیرون...فقط یک حوله دورش بسته بود قسمتی از پاهاش و گردنش و موهای خیسش که روی حوله افتاده بود..خواستنی تر و جذاب ترش کرده بود...یهو یه جیغ بنفشی زد که فک کنم پرده گوشم که هیچی پنجره های کل کمپانی شکست...یهو به خودم اومدم و دیدم صدای پسرا میاد که با نگرانی تی/اس و صدا میزدن و صدای پاشون هر لحظه نزدیک تر میشد..تا میخواستم به اتاقم برم منو میدیدن پس وارد اتاق تی/اس شدم و درو بستم..فاصله در تا تخت خیلی نبود ممکن بود پسرا از پنجره اتاق من دوتامونو ببینن زود دستشو گرفتمو به سمت حموم کشوندمش و درو بستم..به دیوار چسبوندمش و دستمو کنار صورتش به دیوار زدم..گرمای حموم باعث میشد بیشتر گرمم شه و از نزدیکی انقدر زیاد نمیتونستم نفس بکشم...صدای پسرا اومد که به در اتاق تی/اس میزدن و صداش میکردن وقتی فهمیدن جواب نمیده وارد اتاق شدن و صداش کردن... بهم نگاه کرد. ل.ب.م.و به گوشش نزدیک کردم و زمزمه کردم..) تی/اس:(از نزدیکی بیش از حدمون نفسم بند اومده بود..وقتی نفسای گرمش به گوشم میخورد..مور مورم میشد ...کنار گوشم زمزمه کرد..)

جین:بهشون بگو حمومی و سوسک دیدی برای همین جیغ کشیدی...(سوسک؟؟؟ ینی خاک تو سرت جین خودتو به سوسک تشبیه کردی🤦♂) تی/اس:(با صدای خیلی اروم)ها؟سوسک؟باشه باشه... تی/اس:امممم بچه ها من حمومم فک کردم سوسکه برای همین جیغ زدم... تهیونگ:چیی؟حموم؟باشه باشه ما میریم... تی/اس:هوووووف رفتن...نمیخوای بری بیرون؟ جین:(دلم میخواست سالها تو همون حالت بمونم...دستم ناخداگاه به سمت صورتش رفت و موهاشو پشت گوشش دادم..دستمو رو صورتش گذاشتم و با انگشت شصستم گونشو نوازش کردم..با اون چشمای قهوه ای درشتش بهم نگاه میکرد و قلبم خریدار این لحظه بود...قلبم بدجور به سینم میکوبید...کنار گوشش زمزمه کردم)بدستت میارم(و ازش جدا شدم و از اتاق خارج شدم) تی/اس:(این چی گفت؟؟نمیفهمم...تو شوک بودم و بدجور گرمم شده بود...بدستت میارم؟؟منظورش از این حرف ینی چی؟....به خودم اومدم و افکارمو کنار زدم...از حموم اومدم بیرون و خودم خشک کردم و یک دست لباس از تو کولم دراوردم و تنم کردم..یک تیشرت سفید ساده با یک شلوار لی و کتونی های سفید...کتونیارو کنار تخت گذاشتم و رو تخت دراز کشیدم و بعد چد مین خوابم برد )

جین:(صبح از خواب بیدار شدم و رفتم دست و صورتمو شستم...از پنجره به اتاق تی/اس نگاه کردم...خیلی اروم خوابش برده بود...رفتم پایین و در اتاقای پسرارو یکی یکی باز کردم و داد زدم)بییییداااااار ششششییییییین🗣🗣(همشون کلی داد زدن و غر غر میکردن...همشون با قیافه هایی بهم ریخته از اتاقاشون وارد حال شدن که به همشون خندیدم...میدونستم به خونم تشنه ان ولی چون از همشون بزرگترم نمیتونستن چیزی بگن...صبحونرو اماده کردم و بهشون گفتم که برن دست و صورتشونو بشورن...رفتم طبقه بالا تا تی/اس و بیدار کنم) تی/اس:(از خواب بیدار شدم و دست و صورتمو شستم و موهامو شونه کردم و همونطور باز رهاشون کردم و چتریامو رو پیشونیم ریختم..رفتم بالا ی تخت تا ببینم جین بیداره یا نه..رو پاشنه پام وایستادم و از پنجره اتاقشو دید زدم اما نبود...داشتم همینطور نگاه میکردم که...صدای کسیو حس کردم) جین:فک نمیکنی دید زدن اتاق یک پسر زشته... تی/اس:(و با صدای جین تعادلمو از دست دادم و داشتم میوفتادم که..حس کردم زمین نرم شده..)واااای ینی مردم؟چرا پس زمین یه جورایی هم نره هم صفت..نکنه اومدم جهنم...ای بابا اصلا چرا درد نداشت...حالا چیکار کنم؟همه بدون من دق میکنن که.... جین:(داشت میوفتاد که با دستام گرفتمش و تو بغلم افتاد و چشاشو بسته و بود داشت چرت و پرت میگفت)مثل اینکه خیلی بهت خوش میگذره تو بغل من؟😉 تی/اس:(چشامو باز کردم که دیدم تو بغل جین افتادم)نخیرم خیلیم صفته...کی میگه اصلا منو بغل کنی؟ولم کن...(که یهو ولم کرد و افتادم رو تخت)اوووو پسره ی شتر حالا نگفتم اینجوری که... جین:اهوع میبینم که بی ادب شدی...مثل اینکه خیلی دوست داری بهم بدهکار باشی نه؟ تی/اس:(چشماش از شیطنت برق میزد و با حرفش یاد اون شب تو پشت بوم افتادم...سرخ شدم و زود از اتاق بیرونش کردم) (عکس بالا استایل جین)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعدی لطفااااااااااا😢😭
عالی بود 😭 😭 😭 😭
بااااااشههههه خوشگلم😘😘
✴️😌🤦🤲🤦💞🙂😿🎊😿🎊😿😈😈🤫🤦🤔🤟🤔🤦🤣🙂🤣🧗🧗😪💔🤣🤟🤫🤦😅😮😅✊😅😐🤫🤦💞😕💞😮💞💞😐✋💘🧗😪✴️💋😪
نمیدونستم چی بگم این استیکرا رو فرستادم😐💔✌️
همینشم عالیه😘😘😂😂😂