فقط بروایین
جیمین^تهیونگ €شوگا*نامجون $)( جین £کوکی ¥جیهوپ ")
داستان از زبان ماریا:اون روز ما رفتین خونه مامان بابا سوری اومدن گرفتیم خوابیدیم منم رفتم مسابقه رو دادم اون استفانی بی 💢💢💢💢برد دوست داشتم بزنم لهش کنم الان یه هفته از اون ماجرا میگذره و اعضا کلا منو یادشون رفته😐(ماریا و سوری تو خیابونن)&میگم سوری# هوم&بریم پیش اعضا # نچ&چرا # چون اونا یادی آرت نمیکنن چون تورو یادشون رفته چون سر مسابقه تو تنهایی رفتی بازم بگم یا بسه&بگو ببینم دیگه چی😠#چون آقای کیم نامجون تورو با زبون بی زبونی از گروه انداخت بیرون چون از وقتی رفتی اونجا زندگی برات جهنم شده همش اتفاق های بد مامانت مرد خالت و مامان بزرگت گروگان گرفته شدن،ماری از من میشنوی دیگه اون سمتی نرو&اخه#اخه و زهر مار بیا بریم&من اتاق خودمو میخواهم😭😭😭😭😭#باشه بابا بیا بریم&میصی🥲.از ا نجا تا خواب گاه یه کوچه فاصله داشت.زنگ زدم$بله&منم $منم کیه؟&بابا منم ماریا $ماریا ؟؟؟اها بیا تو.رفتیم تو &اوه اوه چرا اینجا اینقدر کارتون ^داریم از اینجا میریم &پس وسایل من چی🥺^وسایل توهم تهیونگ گذاشت تو یه کارتون صورتی😅&چرا صورتی🤨^مگه دختر نیستی&چرا^مگه دخترا صورتی دوست ندارن&(باداد)کیگفته من صورتی دوست دام هاکی گفته بزنم نابودش کنممن از صورتی متنفرم😭😥^چرا اینقدر عصبی و ناراحت&چون....هق هق......چون هر وقت یه بلایی سرمون اومد یه ربطی به رنگصورتی داشت 😭😭^ببخشید میخواهی کارتونت رو عوض کنیم&اوهوم🥺مرسی راستی بقیه کجان^فقط منو نامجون کوک اینجاییم بقیه رفتم که خونه جدید رو آنالیز کنن&انالیز😂(خنده همراه گریه)^باز که داری گریه میکنی&میشه بغلمکنی^چرا &یه هفته ندیدمتون دلم براتون یه زره شده مخصوصا تو که خیلی بهت وابسته بودم🥺^منم این چند روز که باهامون بودی خیلی بهت وابسته بودم اگه همسنم بودی حتما میگرفتمت😂&ای م...ن...ح...ر....ف بیشعور😐نخواستم بغلم کنی برو به درک ^نمیخواهم بیا بغلم &نمیام(فرار میکنه جیمینم میدوع دنبالش و بلاخره میگیرتش و بغلش میکنه)^بلخره گرفتمت کیوت خانم 😄&مرض برو بمیر(بچه ها ببخشید ماریا تیکه اش از پسر رومخ به برو بمیر تقصیر کرد😂🤣)^ااا اذیت نکن بزار بغلت کنم &کمممممک(الان پیش خودم میگم کاشکی ماریا رو سنش رو اندازه جیمین میکردم یه زره داستانم مزه میگرفت😐البته قرار این کارو بکنم منتها با ماریا نه جینی😜شاید به جاهای م....ن...ح...ر...ف...ا....ن....ه ام برسه🤪)¥شما دوتا چه کار دقیقا میکنید &کوکی😁(از بغل جیمین میاد بیرون و میپره بغل کوک)&دلم برات تنگ شده بود(یه نکته سوری رفته نیست😐)¥بی معرفت چرا نیومدی پیشمون(از بغل کوک میاد بیرون رو یه صندلی میشنه)&سوری میگفت نیام پیشتون تا آدم شین من خودمم دلم براتون تنگ شده بود🥺¥ای سوری 😐🚫🚫🚫&یااااا محض اطلاع باید بگم که سوری دوستمه اینقدر تند نرو¥ببخشید&حالا وسایل من کو ¥تو او کارتو صو......&استپ .نبینم دیگه بگی صورتی ها من از صورتی متنفرم 😠 درضمن کارتون وسایلمم جابهجا کن¥یعنی جوری که تو زور میگی پی دی نیم نمیگه😂😂😂&درد برو بمیر¥جانم🤨^تیکه کلام جدیدش🤣¥اها😂😂😂😂&:/برید به جهنم (خیلی خیلی آروم میگه)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (4)