............................
فردا صبح هیونا از خواب بیدار شد. به ساعت نگاه کرد. هفت صبح بود. خیلی زود بیدار شده بود . خواست بازم بخوابه ولی خوابش نمیومد. برای همین با فکری که به ذهنش رسید از جاش بلند شد و سمت اشپزخونه رفت . مشغول درست کردن صبحونه شد. حدودا یک ساعت بعد ، کامل غذا رو درست کرده بود و میز رو چیده بود . با بی حوصلگی روی صندلی نشست و با خودش گفت : اینا چقدر دیر بیدار میشن. " فکری به ذهنش اومد و لخند شرورانه ای زد. یه سینی برداشت و شش لیوان اب پر کرد و به سمت اتاق هوسوک رفت. سینی رو روی میز کنار تخت گزاشت. اروم کنار تخت هوپی نشست و موهای هوپی رو نوازش کرد گفت : هوسوکا. اوپا جونم ؟ هوپی ... جی هوپ شی. " هوسوک اروم بیدار شد و هیونا بهش لبخند زد. هوپی هم با چشماش خوابالو بهش لبخند زد و بلند شد و کش و قوسی به بدنش داد. + صبح بخیر هوپی. × صبح بخیر هیونا. ساعت چنده ؟ چه زود بیدار شدی. " هوپی خمیازه کشید و هیونا گفت : ساعت ۸ صبحه. من یه ساعت پیش بیدار شدم. صبحونه هم درست کردم. اما دیگه حوصلم سر رفت و اومدم بیدارت کنم. × اوهوم. " هوپی که چشماش بسته بود رو خیلی ناگهانی باز کرد و با چشمای گرد گفت : صبحونه درست کردی ؟؟؟ مگه نگفتم نباید کار کنی ؟ اخه تو چرا حرف گوش نمیدی. + خب اوپا. چیکار میکردم تا شماها بیدار شین. همونطور که نمیتونم توی اون اتاق بشینم. × هیونا من فقط نگران سلامتیت هستم . همین . " هیونا لبخند زد و هوسوک موهاشو نوازش کرد. هوسوک چشمش به سینی و لیوان های اب افتاد. × اینا دیگه چیه ؟ + خب راستش با خودم فکر کردم تو باید تلافی کار هایی که کوک و بقیه اعضا باهات کردن رو در بیاری. یکم باهم شیطونی کنیم. × ای کلک. فکر خوبیه. " هیونا لبخندی زد گفت : خبب. بزن بریممم. "
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
56 لایک
عالی
❤❤
وایییی خدا باورم نمیشه بالاخره وااای هوراااااا 😻
🥳🥳🥳💜💜💜
عاجی جونمಥ‿ಥخوجگل منಥ‿ಥفدات بشم من چرا پارت بعد رو نمیزاری فدات بشم؟༎ຶ‿༎ຶمنو دق ندین خدایی تنها ادریانا ممدم دیگه کسی مث من ادریانا نیس༎ຶ‿༎ຶبزار پارت بعد رو فدات شم قربونت برم من فدای اون دستای خوجگلی که تایپ میکنه و مینویسه بشم 😊🌠😹😹😹😹😹
چرا انقدر قربون صدقه میری اجی😅🤣💜 چشم اجی . احتمالا امروز بزارم . اگه نشد فردا دیگه حتما🥺💜
ادم باید قربون صدقه اجیش بره👍😊😹
حتما بزاریا همتون منو دق دادین با داستان های زیباتون😍🌈
مرسی اجی🥺💜 دوست دارم🤗💜
من بیشتر لاولیم✨❤️🥺🤧🌈
عالیییییی بود اجی جون 😍😍😘
پارت بعد!!؟؟؟
مرسی اجی خوشحالم خوشت اومده🤗😊💛💜💙
به زودی..🙃💜
عاجی کی میاد پس پارت بعدی 😃😃❤️❤️
به زودیی اجی . یکم دیگه صبر کن🥺💜💚
عالی بود آجییییییی💜🌌💜🔮🍓💞🎵
یه دو هفته ای نبودم تستچی... ببخشید تو پارت های قبل کامنت ندادم🙂🙂
ولی الان همشونو خوندم عالی بود واقعاااااا🍓💞
پارت بعدو زودتر بزار آجی جون🙂💜🌌
مرسیی اجی🤗💜
اشکالی نداره اجی خوشحالم که برگشتی😊💜
خوشحالم خوشت اومده. زود پارت بعدو میزارم🥺💚
وای آجی جون عالی بود💖💖💖🥰🥰🥰😘😘😘😘
پارت بعد رو زود بزار
خوشحالم خوشت اومده اجی🤗💜💙
چشم اجی🤗💜
عاجو یه سوال تا چندتا پارت قرارع پیش بره༎ຶ‿༎ຶیعنی بخدا مث کابوس رویا زود تمومش کنی خودمو میکشم🙂💔
حداقل تا بیس پارت ببر جون مننننن🤧😷🌠🌈
اجی من خودمم اینو نمیدونم 😂💜 نه اجی خداروشکر تا الانم از کابوس و رویا بیشتر شدهگ امیدوارم به بیست پارت برسه🥺💜 تمام تلاشمو میکنم 🤗💜
عاااالللللیییییییییی بود آجی جونم😍😍😍💜💜
یه چیزی بگم خنده ت میگیره من هر وقت تایپ میکنم آجیل کیبوردم درستش میکنه آجیل😐😹
منتظر پارت بعدم🥺💜
مرسی اجی خوشحالم خوشت اومده🤗💜🤗
🤣🤣💜💜امان از دست این کیبورد.
زود مینویسم🥺💜
🥺😚😚💜💜💜
وایییی خدا منظورم آجی بود همون آجی ام دوباره کرده آجیل🤦🏻♀️
منظورتو فهمیدم اجی😂💜
عالی بود عاژولی جونم༎ຶ‿༎ຶپارت بعدی✨💜🌺❤️🥺🤧😂
خوشحالم خوشت اومده اجی🤗💜