❣️❣️❣️❣️❣️❣️❣️❣️🥰🥰🥰🥰🍓🍓🍒
از زبان مرینت : وقتی به هوش اومدم حالم خیلی بد بود. رفتم تو دستشویی و کلی بالا اوردم. همه جارو تار میدیدم و جای گاز روی گردنم میسوخت. به سختی از جام بلند شدم و رفتم توی مراسم. ادرین گفت : سلام عشقم، کجا بودی؟ . گفتم : ادرین من نمیتونم باهات ازدواج کنم. گفت : چرااااا؟ ولی ما عاشق همیم! . گفتم : لوکا منو گاز گرفت و تنها راه زنده موندن من اینه که یک خون اشام منو ببوسه . نزدیک بود که بیفتم روی زمین اما ادرین منو گرفت و گفت : نمیتونم ببنیم که حالت انقدر بده. سرفه ای کردم و گفتم : من تا چند روز دیگه خواهم مرد چون امکان نداره من عاشق کس دیگه ای جز تو بشم.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
بعدییییییییییی
زووووووود
لطفاً بعدی بزار
عالی چرا بعدی نمیاد
عالی بود پارت بعدی رو زود بزار
من عشق و انتقام رو پارت یکش رو خوندم ولی پارت دومشو ندارم لطفا دوباره بزارش ممنون
عالی بعدی رو زود بزاری