سلام 🙂امیدوارم که این پارت هم مثل دوتای قبلی زود منتشر بشه 😁خب دیگه بریم برای ادامه داستان
ا/ت : یعنی چی که احتمال میدم با این حرفم خیلی ها شکه بشن اما من و ا/ت با هم قرار می زاریم و من امروز با این نامه ،ا/ت رو دوست دختر خودم معرفی میکنم. ( بخشی از نامه جانگ کوک ) حرسم در اومده یعنی که چی . 😤دوباره اون آرامش توی دلم جاش رو داد به دلشوره و استرس ، اشک دوباره توی چشمام حلقه زد .🥺 به مین هی و این سوک که بالا سرم ایستاده بودن نگاه کردم . نگران توی چهرشون کاملا پیدا بود .نمی خواستم باور کنم نه یعنی دوست نداشتم که باور کنم ولی اِنگار همه اینا واقعیت داشت. پس بگو چرا می گفت بهم اعتماد کن ، می گفت نمی خوام بهت آسیب برسه اما با این کارش نابودم کرد . چرا بهم نگفت می خواد همچین غلطی بکنه. حالا چه خاکی بریزم تو سرم ، به خانوادم چی بگم ، قرار نبود این جوری بشه . دیگه نمی تونستم خودم رو کنترل کنم . گریه ام گرفت ، انقدر شدت داشت که به هق هق تبدیل شد .😭😭😭
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
داستانت عالی بود
لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار
ممنون عزیزم 😘