داستان i can't show you me ♥🎶

خب راستش من یه پوستر واسه داستانمون درست کردم ولی مثل اینکه چون حجمش زیاده بالانمیاره 🙂💔 پس یه عکس دیگه.بارگیری میکنم و اسم داستانمون : من نمیتونم خودمو بهت نشون بدم ( بیشتر توضیح میدم ) اینجا انتقاداتون پذیرفته میشه دوست دارم داستانی که میخونید رو دوست داشته باشید پس اگه دوست داشتید میتونید برام نظراتتون رو بنویسید 😊❤

خب راستش داستان ما راجب ا/ت ست ا/ت وقتی کنکور میده بورسیه کره جنوبی قبول میشه و برای تحصیل میره کره ا/ت الان19 سالشه و 1 ساله که درس میخونه و چون هوش و پشتکار بالایی داره توی بیگ هیت به عتوان پزشک خصوصی پسرا انتخاب شده ( اگه عکس این اسلاید اپلود شدههمون پوستره )

نکته * یک ساله که درس میخونه اما پزشک کاملی نشده ولی گفتن چون خیلی تلاش کرده توی همون کاراموزی سطح بالایی دارع و استخدامه ا/ت از 10 سالگیش پسرا رو میشناخته و به خاطر اوناعم که شده همت کرده و به اینجا رسیده و اینکه الان اونقدر با پسرا صمیمیه که همخونه عن و باهم توی خابگاه زندگی میکنن و راجب شروع داستانمون 👈🏻

داستان از شبی شروع میشه که ا/ت و پسرا دارن جرعت و حقیقت بازی میکن و جیمین یه سوال از ا/ت میپرسه که اوت شبو تغییر میده این شروع داستان و نقطه اوج داستانه و از یه اعتراف شروع میشه و داستانمون راجب کوکه اما با حضور همه ی اعضا چون خودم ot7 عم و فقط یکی از اعضا رو بیشتر ازبقیه دوست دارم و فکر میکنم که همه ی ارمیا همینطورن 😊❤

خب من دوست داشتم که داستان هیجانی و مختصرو مفید باشه و یه جورایی میتونه مینی استوری باشه اما فقط کافیه شما دوست داشته باشید و اگه میخواید بیشتر بشه لب تر کنید im right here ❤ و اینکه دوست داشتم با وسیله این داستان چندتاچیز رو ذکر کنم اینکه عشق سن و سال نمیشناسه و سن تنها و تنها یه عدده و اینکه کسی به هرنحوی و عاشق هرکسی که میشه سزاوار اینکه سرزنش بشه یا مورد تمسخرقراد بگیره نیست ♥

و در اخر اینکه براتون پارت یک رو به همراه این توضیحات آپ میکنم و اینکه خیلی خلی دوستون دارم راستش یه دلیل دیگه واسه انگیزه گرفتنم واسه داستان نوشتن این بود کا دیدم شما چقدر خوب و مهربونید و از همدیگه حمایت میکنید و ایتو بدونید هروقت دلتون گرفت یا از چیزی ناراحت بودید منو فراموش نکنید ❤ امیدوارم داستان موردپسندتون باشه فایتینگ ❤ ( اینم یه والپیپر واسه دوستا و ارمیای گل گلاب تستچی خودم براتون زدم 😍😂💜)