
هلوووووو :)
حس می کردم دوباره قراره با نگاه های پوکر جیمین مواجه شم ، برا همین جرئت نمی کردم بهش نگاه کنم . همه ی فیلم ها رو که دیدیم و استراحت کردیم ، دوباره آماده شدیم برا فیلم برداری . همه ی یادداشت ها رو گذاشتم تو پوشه و کنار گذاشتم .
برگشتم سمت جونگ یی شی و پسرا ، جیمین نبود رفته بود اون طرف سالن کنار بقیه و بببببله دوباره تو خودش بود . تو فکرم این بود که نکنه واقعا به خاطر اون کار من و تهیونگ ناراحته ؟ نکنه .... ادامه ی کار رو هم انجام دادیم و این موضوع که جیمین تمرکزش به هم خورده بود کاملا قابل مشاهده بود ، حتی چند بار جونگ یی شی بهش تذکر داد و ازش خواست کمی بیشتر دقت کنه .
با همه ی ماجرا ها فیلم برداری تموم شد . داشتم وسایلمو جمع می کردم که یون شی اومد کنارم و گفت : جی جی خسته نباشی ، خیلی خوب کار کردی . راستی .... یه چیزی می خوام بهت بگم . _ بفرمایین . _ دختر ، من خوب می شناسمت و می دونم چقدر مهربونی و هیچ وقت دلت نمی خواد کسی رو اذیت کنی . وسط حرفش پریدم و از نگرانی گفتم : یون شی چیزی شده ؟ من خطایی کردم ؟ یون شی : نه ، فقط .... صداشو آروم کرد و گفت : من فکر می کنم یه نفر هست که تو باعث می شی بره تو فکر .... و بعد یه لبخندی تحویل داد و رفت . دنبالش دوییدم و سوال پیچش کردم : منظورتون چیه ؟ کی ؟ چی ؟ چرا ؟ مگه من کاری کردم ؟ اصلا ینی چییییی ؟ یهو زد زیر خنده و گفت : سرم رفت ، یه نفس بگیر . رسید دم ماشین و بهم گفت : چیزی نیست ، این فقط یه جرقه بود ، امیدوارم به دردت بخوره .
سوار ماشین شد و رفت . من بودم و جمله های آقای یون تو سرم ، می گفت یه جرقه اس ولی من بیشتر گیج شده بودم . کل راه تا خونه تو فکر حرفش بودم . صبح شد . طبق معمول آماده شدم و رفتم کمپانی و از اونجا رفتیم لوکیشن جدید . داشتم وسایل رو پشت صحنه آماده می کردم که دیدم مدیر تدارکات داره با آقای جونگ یی حرف میزنه ، از حرفاشون فهمیدم که عکاس اصلی تیم به مشکل برخورده و نمی تونه برای ادامه ی کار با گروه باشه . هنوز چهار تا تم مونده بود و کلییییی کار
یه دفه فکری به ذهنم رسید و رفتم پیش یون شی و با هر قدم که سمتش بر میداشتم خدا رو شکر می کردم که عکاسی رو یاد گرفته بودم . _ یون شی می خواستم بگم که .... راستش میخواستم بگم من می تونم عکس بگیرم اگه قبول کنید . یون شی چشماش برق زد و گفت : جی جی کاری هست که تو بخوای و نتونی انجام بدی و براش ذوق نداشته باشی ؟ با خوشحالی ابرویی بالا انداختم و گفتم : اگه میشه با کارگردان مطرح کنید . یون شی باهاشون حرف زد . اقای جونگ یی صدام کرد و ازم خواست نمونه کار و مدرکمو بهشون نشون بدم به هر حال نمی شد الکی کاری کرد . اون عکسایی ظاهر کرده بودم و تو کوله ام بود و مدرکمو از تو لپ تاپ بهشون نشون دادم و اونا قبول کردن . کار رو شروع کردیم . بعد از فیلم برداری نوبت عکس گرفتن از پسرا بود . سعی کردم خیلی خوب انجامش بدم . به نوبت ازشون عکس گرفتم ، هر کدوم با چند تا ژست مختلف . نوبت جیمین شد ....
اینم پارت ۹
امیدوارم دوست داشته باشین 💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییی
عاالللی:/
💜💜💜💜