سلام اومدم با یه رمان جدید
(مرینت)
اوف امروزم مثل همیشه تو خونه داشتم کتاب های تکراری میخوندم با این که خیلی کتاب دارم اما فقد این چنتا کتاب رو دوست دارم. دیگه داشتم کلافه میشدم دستی توی موهای گیسو کاندوم کشیدم و بلند شدم و الی رو صدا کردم الیا خدمتکار شخصیم بود و بهترین دوستم من تنها دوستی که دارم و میتونم ببینم الیاس صداش زدم اومد تو گفت سلام مری
گفتم کوفت و مری نمیدونی از این اسم بدم میاد؟
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
سلام چرا پارت بعدی داستان تون نمیاد
سلام تست من منتشر شده خوشحال میشم بهش سر بزنی
خوب بود
ممنون
بعدی
حتما