
سلام اینم پارت دو یا آخرین داستانم لطفا منتظر داستان بعدی من باشید چون یکی دیگه میخوام بنویسم😁

آنچه گذشتـ: نامجون و ا/ت سر اینکه چرا به هم توجه نمیکنن باهم دعوا میکنن😖ا/ت از دست نامجون ناراحت میشه و خونه رو ترک میکنه بعد به نامجون زنگ میزنن که ا/ت تصادف کرده وقتی نامجون رفت بیمارستان و رضایت نامه برای عمل ا/ت رو امضا کرد و بعد شروع به گریه زاری کرد که ا/ت منو سالم بهم بر گر دونید😭💔 (بریم ادامه داستان📚)

ادامه داستان از زبون نامجونـ🌼 من داد زدم ا/ت منو به من برگردونید وگرنهـ....بعد نمیدونم چی شد غش کردم😣بعد از اون منو بلند کردنو بردن بهم سِرُم زدن تا سر حال شم😖وقتی به هوش اومدم بهم خبر دادن ا/ت از اتاق عمل در اومده😃 ولی......

بهم گفتن که ا/ت توی کُماست 😢💔

باز دو باره شروع کردم به گریه زاری 😭 روی صندلی نشسته بودمو همه داشتن منو نگاه میکردن👀 فکر کنم دیگه فهمیده بودن من چقدر ا/ت رو دوست دارم😢

من اونقدر ا/ت رو دوست دارم که حتی اگه بگن بهم تو باید بمیری تا ا/ت خوب بشه من حاضرم این کارو انجام بدم🥺😢😭💔

اینقدر گریه ام گرفته بود دیگه نفسم بالا نمی اومد😭💔

دکتر وقتی دید خیلی دارم عذاب میکشم گفت بیا برو ا/ت رو ببین بلکه حالت بهتر شد😞من با سرعت رفتم پیش ا/ت و پیشش نشستم🥺 بهش گفتم ا/ت غلط کردم ا/ت این تو نیستی که رو تخت بیمارستانه😭 تو حق نداری بدون من جایی بری😥😭 همون لحظهـ....

ا/ت انگشتش تکون میخوره 🤩منم با تمام قدرت داد میزنم دکتر ا/ت به هوش اومدددددد🤭😃 دکتر با تمام سرعت اومد و گفت من برم بیرون منم با خوشحالی رفتم بیرون و بعد از نیم ساعت اومد و گفت ا/ت به هوش اومده برو ببینش😇 من خیلی سریع رفتم تو اتاق🥳🚪

وقتی رفتم تو خیلی خجالت میکشم و میگم ا/ت جونم بیداری؟! 😓اونم سریع بر میگرده و میگه آ.. آره😓(اونم خجالت کشید) همون لحظه بغض کردیم🥺من گفتم ا/ت من رو ببخش اصلا از این به بعد همیشه کنارتم قول میدم میدم گواهینامه بگیرم که اصلا دیگه تصادف نکنی 😢فقط پیشم باش😫❤اونم گفت چرا عذر خواهی میکنی من باید بکنم😓😢فقط عزیزم اگه کلا پیشم باشی کارت چی😅بی پول زندگی رو جلو ببریم😐هر دو مون همون لحظه خندمون گرفت😂من گفتم اخه تو لحظه عاشقانه این حرف تو چی بود بیبی🤭بعد یهویی هردومون به هم هم زمان گفتیم ❤عا.. عاشقتم❤ بعد از یک روز ا/ت مرخص شد ومن اون به زندگی قشنگمون ادامه دادیم🙂اها راستیـ... منم گواهینامه گرفتم و یک ماشین جدید برای خودم گرفتم😊🚗(پایان)

خب بچه ها چالش داریم😊: میخوام یک داستان دیگه هم بنویسم ، در مورد کدوم اعضا باشه☺(نویسنده شدم واسه خودم رفتم😅)فقط بچه ها داداشش منو فالو کنین چون داستان داره مینویسه خیلیییی باحاله اصلا باورتون نمیشه😍لطفا تو جستجو Sahand رو جستجو کنید و اونی که پروفایل S داره و قرمزه رو فالو کنین 😊ممنون😚
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عرر🥲
عالیی بود عاجی جونم 😻💗
داستان بعدیت رو کی میزاری؟
مرسی عاجی☺
نمیدونم اونجا چالش گذاشتم از کدوم اعضا بنویسم شما بگو بعد من ببینم کی بیشتر رأی آورد از اون مینویسم😊
به نظر من از یونگی بنویس😻💗
عالی بود عاجی جونم😘😘😘😘🥰🥰🥰🥰
مرسی عاجی جون🌹
من زهرا هستم ۱۲ سالمه 🥰
خوشبختم اجی زهرا😁😍
عالی بود 👏👏❤💜
آجی میشی؟؟
ممنونم😚
بله میشم
همتا هستم 11 سالمه🌹
شما؟؟
آجیییییییییی
عالیییی بود خیلی خیلی عالی بود اصن فوق العاده عالی بود لایک کردم 💜🔮
آجی اگه میشه از جی هوپ باشه💛💜
اگرم نشد از جیمین یا شوگا💜
حتما عاجیییییی میسی از نظرت😚💜💜💜
عالی حیف کم بود😓🧡💛💜
منتظر داستان بعدی🤩 از هر کدوم دوست داری
من تو داستان بشتر تو تک پارتی یا دو پارتی بیشتر نیستم ببخشید ☹️
چالش : آجی اگه میشه از کوک داستان بذار ممنون میشم 💋😘💜
حتما میذارم اجی جون💝
قربونت میصی آجی خوشملم 😘💜💋
آجی عالی بود اخه چرا زود تموم شد من عاشق داستانتم اگه میشه لطفا ادامه بده 🥰🥰😘😘💋💋❤💜
ایده دیگه ای برای داستان ندارم البته فقط این داستان ولی روش کار میکنم😊
مرسی آجی جونم 😘