
هلو قشنگا :)))) فقط میخواستم بگم که خیلی معذرت بابت تاخیر ، امتحانا خیییییلی زیادن
نمیدونستم به یونا چی بگم. . _ یونا راستش نمیدونم ، هنوز به هیچی مطمئن نیستم ، بزار بعدا برات همه چیو تعریف می کنم . یونا : با اینکه خودم یه حدسایی زدم ، ولی حق داری ، هر چی تو بخوای دختر ، فقط بدون هر وقت لازم باشه من هستم و پشتتم . _ یونا تو بهترین رفیق دنیایی ❤️ _ 😘🤗 بعد از شام یه فیلم گذاشتیم و مشغول دیدن شدیم ....
وسط فیلم : _ یونا ، به نظرت آدم دلش برا همکارش تنگ میشه ؟ ( حالا دیگه جیمین شد همکااااار 🤨 ) یونا : خب .... من که از حرفات سر در نمیارم ولی بستگی داره اون همکار کی باشه و روابطت باهاش در چه حد باشه 🤔 _ ولش کن اصلا این سوالا چیه من می پرسم _ خوبه که خودتم میدونی عجیب غریب شدی 😂🤦♀️ اون شب تا نصف شب کارای مختلف و سرگرمی های باحال انجام دادیم ، فرداش تعطیلات آخر هفته بود ولی قرار بود با بعضی بچه های گروه بریم کمپانی که کارا رو جلو بندازیم . ام وی جدید قرار بود تو ۵ تا استایل و ۵ تا لوکیشن متفاوت ساخته بشه برای همین خیلی کار بود که باید انجام می دادیم . رفتیم کمپانی و مشغول کار شدیم . از اون روزایی بود که خیلی ساکت و خلوت بود . بعد از ظهر که کارمون تموم شد ، دوربینمو بردم عکاسی و یه سری از عکس هایی که تو دوربینم بود رو چاپ کردم .
داشتم تو آرشیو فیلم هام می گشتم که فیلم اون روزی که شوگا برام گیتار زد رو دیدم ، اشک تو چشمام جمع شده بود ، اون فیلم رو هم دادم برام سی دی کردن تا همیشه نگهش دارم . دو روز بعد .... صبح شد ، بلند شدم یه کم ورزش کردم و صبحانه خوردم ، لباسامو پوشیدم و آماده شدم برم کمپانی . قرار بود روز اول ساخت ام وی باشه و بریم لوکیشن جدید برا فیلم برداری . کوله امو برداشتم و رفتم کمپانی . همگی آماده شدیم و رفیتم به مکان فیلم برداری ، یه ساختمون بزرگ که تو یکی از طبقاتش که یه سالن خیلی بزرگ بود ، قرار بود انجام بشه . پسرا که رسیدن شروع کردیم . من همراه کارگردان فیلم ( جونگ یی شی ) داشتیم مشورت می کردیم و ازم خواست که همراهش باشم و نکات رو موقع فیلم برداری به پسرا بگم ....
انقدر هیجان داشتم که دست و پاهام می لرزید . پسرا که آماده شدن چند تا برداشت گرفتیم و همشون عالی بودن ، صحنه ها پر از حرکت و رقص بود و پسرا حسابی خسته شده بودن . موقع استراحت شد ، کارکنا برای همه نوشیدنی گرفتن . من و جونگ یی شی داشتیم فیلم ها رو بررسی می کردیم ، تهیونگ و آر ام هم کنارمون بودن و نگاه می کردن یکی از کارکنا نوشیدنی هامونو آورد و بهمون داد و گریمور داشت موهای تهیونگ رو مرتب می کرد . من داشتم نکاتی که باید موقع ادیت پیاده می کردم و می نوشتم که تهیونگ گفت : جی جی میشه یه لحظه لیوانمو بگیری ؟ سری تکون دادمو لیوان رو گرفتم . تهیونگ خم شد و کفشش رو درست کرد بعد سرشو آورد بالا و همونطور که لیوان تو دست من بود نی رو گذاشت تو دهنش و از نوشیدنی خورد . با تعجب نگاهش کردم و گفتم : تهیونگ شی ، میشه توضیح بدین که شما از دستاتون چه استفاده ای می نمایید ؟ خندید و گفت : خیلی استفاده ی زیادی دارن ولی الان دارم صرفه جویی می کنم . _ صرفه جویی در چی ؟ _ صرفه جویی در انرژی 😁 ، ببین الان گریمور داره موها و صورتمو مرتب می کنه ، خودمم که کفشمو مرتب کردم و الانم دارم با دهنم نوشیدنی می خورم و تو هم لیوانمو گرفتی ، اینجوری انرژی کمتری مصرف میشه .
بعد از توضیح عجیبش ، یه نگاه پوکر بهش انداختم و همزمان زدیم زیر خنده . حین این کار ما جونگ یی شی جیمین و جین رو صدا کرده بود که بیان و نکته ای رو بهشون بگه و شانس من ، جیمین در حال مشاهده ی این ماجرا بود . من و تهیونگ داشتیم می خندیدیم که اون دو تا نزدیک شدن . چشمم که یه جیمین خورد ، دوباره پوکر شدم . لیوان تهیونگ رو دادم بهش و دوباره مشغول نوشتم شدم .
اینم پارت ۸ 💜 نظر یادتون نره لایک هم بکنید لطفا 🥺
امیدوارم خوشتون بیاد بچه ها راستش هم درسام زیاده هم اینکه واقعا نمیدونم ادامه بدم یا نه 🤦♀️😂 ولی در کل شما داستانو دوست داشته باشین کافیه 💜😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عرر خیلی خوبهههه🥺🥲😂
عالی بود، 😍😍😍😍😍😍😍
راستی اجی میشی من هستی هستم
14 سالمه
منم محی ام 😁💜
ادامهههههه بده 😁 خیلی داستانت قشنگه🙃
مرسی قشنگ من 💜💜💜💜 ماچ بهت
هققق خیلییی قشنگه حتمن ادامه بدهه
مرسی که دوست داشتی 🥺 سعیمو میکنم 💜
نگو اون ویدیویی که از شوگا گرفته پخش میشه خداااا
اووووو 🤔😈 خباثت درونمو فعال کردی 😂😁