سلام این داستان درباره ی یک جاسوسه حرفه ای است که توی بچگی پدر و مادرش را از دست داده اومید وارم خوشتون بیاد
سلام من مایک ولف من هستم می خوام داستان زندگم را براتون تعریف کنم داشتم مثل هر روز می رفتم سر کار یعنی می رفتم سازمان جاسوسی فرانسه که یک جای مخفی بود رسیدم محل کارم رفتم تو آسانسور ساختمون که ۱۰ تا دکمه داشت ۴ تا از اون ها را باهم فشار دادم آسانسور رفت پایین و بعد ۱ دقیقه در آسانسور باز شد وارد سازمان جاسوسی فرانسه شدم با چند تا از دوست هام توی سازمات سلام و احوال پرسی کردم و به سمت دفتر رییس راه افتادم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)