10 اسلاید چند گزینه ای توسط: Rika kawa انتشار: 4 سال پیش 26 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام ممنوم که می خونید.
وین داشت فیلم را پخش می کرد که یک دفعه... هشدار! هشدار! وین گفت: ای وای. پرسیدم: چی شده؟ زورا هم خیلی تعجب کرده بود. وین با نگرانی گفت: ...
وین با نگرانی گفت: یکی از قطعاتم خراب شده. من و زورا پیاده شدیم و به سمت عقب ماشین وین رفتیم.یکی از قطعات ماشین وین لق شده بود و اتصالی می کرد. گفتم : وای نه! باید ببربمش پیش کودی. کودی یکی از هم کلاس های من بود و با پدربزرگش در تعمیرگاه کار می کرد. زورا پرسید: کودی کیه؟ زورا در خانه درس می خواند و تعجبی ندارد که کودی را نمی شناسد. من، زورا و وین به تعمیر گاه رفتیم. گفتم: سلام کودی. کودی که یک آچار دستش بود، گفت: سلام. چیکار می تونم براتون بکنم؟ گفتم: و... ماشی...ماشینم خراب شده. زورا سرش را تکان تکان داد. کودی رفت تا پشت وین را برسی کند. وین خواسن چیزی بگوید که زورا عقل کرد و او را ساکت کرد. وین آرام گفت: ببخشید. روزا گفت: هیسسس. و چشم هایش را گرد کرد. کودی بلند شد و زورا پرسید: می تونی درستش کنی؟ کودی گفت:
کودی گفت: آره ولی برای خرید قطعه 500 دلار ن.... زورا جیغ زد: پونصد دلار؟ کودی دستهایش را در جیب های ژاکت سیاهش فرو برو و گفت: خب اون قعطه ی گرونیه. خندیم و گفتم: نگران نباش! جورش می کنیم. یک دفعه پدربزرگ کودی از بالا ی تعمیرگاه چیزی به زبان ( فکر کنم) اسپانیایی فریاد زد و کودی هم با همان تن صدا و همان زبان جوابش را داد. ما از تعمیرگاه خارج شدیم. روزا پرسید: نقشه ای داری؟ گفتم: نه متأسفانه. وین گفت: لین... یه چیزی هست که باید بهتون بگم...
اگر قطعه رو تا پنج ساعت دیگه پیدا نکنیم، حافظم پاک می شه. زورا فت: خسته نباشی! گفتم: کی می خواستی بگی؟ وقتی زمان تموم شد؟ زورا گفت: باید یه کاری بکنیم. گفتم: آره ولی چیکار؟ بیاین بریم خونه .
مل، برادر زاده ی شیطون لین: مل گفت: رفتار لین خیلی عجیبه. مرد توی کامپوتر، ( که مادر مل، عمه بتی، به او پول داده بود تا به سوالات احمقانه ی مل پاسخ دهد) به مل گفت: مل مادرت کلی پول داده تا به سوالاتت پاسخ بدم. نه سوالات احمقانه. مل گفت: چطوری می تونم یه نفرو ردیابی کنم؟ مرد گفت: با ردیاب موبایل. مل گفت: ممنون قربان! و دوید و رفت. مرد داد زد: مل. مل. مل برگرد.
گفتم: بحث 500 دلار. زورا گفت: من نبودم که گفتم.. و ادایم را درآورد: نگران نباش! جورش می کنیم. گفتم: خب حالا که چی؟ زورا یک دفعه گفت: من یه فکری دارم. عموی من یه راننده ی آژانسه و کلی پول داره. گفتم : مسخره نگو! ماشینشو از کجا بیاریم؟ و از روی صورت زورا فکرش را خواندم: نه اصلا.
از زبان مل: من یواشکی در اتاق لین را کمی باز کردم . لین و زورا با هم جر و بحث می کردن. از فرصت استفاده کردم و تلفنم را در کیف لین قرار دادم و شنیدم که لین گفت:
گفتم: امکان نداره و درست پنج دقیقه بعد، سوار وین بودم و داسشتم تغییر قیافه می دادم. من و زورا عینک زدیم . دینگ! به گوشی ام نگاه کردم و لبخند زدم: اولین مشتری! زورا گفت: بزن بریم. وین گفت: عاشق صداس لاستیکامم. و راه افتاد. اولین مشتری، زنی میان سال بود. او سوار شد و گفت: چه ماشین مدرنی. گفتم : بَ ... له. وین گفت: سلام من وین هستم. زن وحشت کرد: اون الان.... . سریع گند کاری را ماست مالی کردم: نه نه نه نه او مسیر یابه. زن گفت: چه مدرن. راه افتادیم. زورا یک حوله ی شبیه لقمه با کاردک به سمت زن گرفت و گفت: حوله ی داغ؟زن گفت: ممنون. ما زن را در خیابان گوردون پیاده کردیم و گفتم: پنجاه دلار. زورا گفت: حالا توی یه چشم به هم زدن پولو به دست میاریم. وین گفت: ایول گفتم:
گفتم: بزن بریم. مل: داری چیکار می کنی دختر عمو؟ او داشت با ردیاب لین زا برسی می کرد. خیابون گردون، خیابون فلاور؟ اونجا چیکار داره؟ لین: ما مشتری های زیتدی سوار کردیم. یکی از آنها خیلی دلش پر بود و مدام حرف می زد. که یک دفعه وین به او گفت: سلام من وین هستم. مسیر یاب. و زن شروع به حرف زدن کرد که وین یک دفعه گفت: ممنون ولی لطفا خفه! زن گفت: اون الان به من گفت دهنمو ببندم. منم لبخندی زدم و گفتم.
گفتم: نه این حرف بدیه. و زن لبخندی زد و زورا به او یک حوله تعارف کرد. ما کلی مشتری سوار کردیم. گفتم: فقط 18 دلار مونده. روزا گفت: هورا. وین گفت: باید عجله کنیم. یک زن و مرد سوار ماشین شدند. وین گفت: پیس.. لین .. گفتم : چیه؟ وین گفت: اینا همون....
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
?? زیاد خوشم نمیاد از نظرم داستان رو خودت بذار