Miralcs5

اون کسی که اونجا وایستاده بود اون پلنگ مرموز بود که به حرفش عمل کرد من تغیر شکل دادم آدرین هم همین طور گفتم گردونه ی خوش شانسی یه کابل برق فهمیدم باید چی کار کنم باید اون رو به یک جا وصل می کردم و بعد می زدم به اون از زبان گربه کفشدوزک بهم گفت وقت برام بخر من گفتم باشه

من رفتم جلو ولی تا رفتم من رو گرفت داشت خفم می کرد تسلیم نمی شدم که دیدم کفشدوزک با کابل اومد و کابل داشت می زد به اون پلنگ که اون من رو اورد جلو و زد به من من شانس اوردم که خود به دستم و شوک زیادی نداشت

پلنگ بهم حمله کرد داشت من رو میکشت که کفشدوزک تسلیم شد بهش گفتم چرا تسلیم شدی ها اون هیچ چیز نگفت من و و کفشدوزک رو بست و برد به

از زبان کفشدوزک من اونجا رو میشناختم همون خونه متروکه بود اون بهم پیشنهاد داد تا برم تو گروه ابر قهرمان های مخفی یعنی اونا آدما ی خوبی بودن ها یا خدا بدبخت شدیم داشتیم با ابر قهرمان ها می جنگیدیم من گفتم من داشتم بایک ابر قهرمان می جنگیدم پس یک نفر دیگه رو برای این کوامی انتخاب کنین گوشوارم رو انداختم و رفتم به خونمون دیدم مامان بابام خونه هستن

من از اونجا رفتم ورفتم به خونمون بعد از ده دقیقه دیدم یکی در زد در رو باز کردم دیدم کلویی هستش یعنی سر ده دقیقه جانشین برام پیدا شد چه سرعتی

از زبان کلویی بهم گفت بریم بالا رفتم بعد(راستی مرینت چجوری فهمید اون کیه چون معجزه گرش رو کلویی بهش نشون داد و برای همین فهمید ) رفتن بالا کلویی گفت ها ها دیدی دوپنچنگ من از تو قوی ترم ها ها ولی چون اونها غول دوتا معجزه گر بهم دادن این رو بهت میدم من گفتم نه

اون خواهش کرد از من من قبول کردم ولی حس خوبی به کلویی نداشتم مشکوک می زد بهم گفت بریم تو خیابون چرخ بزنیم که دیدم یه شرور دیگه چجوری ما که ارباب شرارت رو کشتیم

اکومای اون رو گرفتم که دیدم کلویی بهم با معجزه گر پروانه حمله کرد و گفت حالا یکی رو شرور میکنم که بتونه ۱۰۰۰ تا ارباب شرارت درست کنه

که اون ۱۰۰۰تا ارباب شرارت درست کرد و یکی دیگه رو هم شرور کرد و قدرتش بود افزایش قدرت دوباره دیم هزا تا شدن شرور قرمز(اون هزار نفر از مردم پاریس نبودن ساخته شده بودن) دیدم گروه ابر قهرمان های مخفی اومد که غول کش-بتمن- سوپرمن - گربه ی سیاه- یکی هم دونفر دیگه به اسم توبی و کلر و شزم بودن

?نظرات فراموش نشه?