موسیقی خاطرات من🎼🖤

یادش بخیر!بااینکه اون روزامدام آرزوی مرگ میکردم ولی اگه میدونستم قراره این اتفاقات توی آیندم بیفته.....دوست دارم برگردم ب اون موقع❤

_پاشوامروزامتحان داری گرفتی خوابیدی نکبت؟:| +ا/ت:😴😴😴 _میگم پاشوووووووو +ا/ت:واااااای دیشب تاساعت۵صبح داشتم درس میخوندماااا _عاره عاره درس میخوندی یابازاهنگ وفیلمای اون چینیارونگامیکردی +ا/ت:(پامیشی میشینی روتخت) ۱_اوناکره این۲_اسم دارن اسمشم سه حرفه باورکن آسونه!!! B_T_S بی تی اس _حالاهرچی گفتم بخاطراوناداری اززندگیت عقب میوفتی درس نمیخونی توی خونه کاری نمیکنی فقط بی تی اس!بی تی اس!بی تی اس! ا/ت:خسته شدم واقعن خسته شدم همیشه براش توضیح میدم اگه اونانبودن الان ت هیچ دختری نداشتی الان من توی این زندگی کوفتی نبودم همین یکزره درسیم ک میخونم ب عشق اوناس! همه ی ایناروتوی خودم میریختم به عضای هرحرفی ک توی دلم میریختم اشکام میریختن بیرون! ولش کن این داستان هرروزه:)💔 رفتم پایین دست وصورتم آب زدم نشستم یک دوردیگه درسموبخونم ولی استرس داشتم یواشکی هدفون زدم وباصدای کم موزیک بی تی اس روپلی کردم... هه! آروم شدم کاری ک مامانم بایکروزنصیحت ودعواام نمیتونه منوآروم کنه بیخیال درسموخوندم بعدازامتحان رفتم ک چندتافیلم ببینم دیدم یک آرمی پست گذاشته! وااای😍جیمین شی بودکه داشت توی فن ساین بایک آرمی صحبت میکرد❤ خیلی دلم گرفت حتی اگه من موقعیت به فن ساین رفتنم داشته باشم اون نمیزارع! اون هیچ کاری بجز،زجردادنم بلدنیست..

یهویی یک صدایی ب گوشم رسید!!!!!!!!!!! واااای خدایاtvموزیک ویدیوbutterبی تی اس روگذاشته بودسریع خودمورسوندم ب پایین. چراکانالوعوض کردی؟؟؟؟!!!!! برگردون میخوام ببینمش _بروازجلوچشمم ا/ت:چ...چی گفتی؟ _گفتم نمیخوام ببینمت خجالت بکش ا/ت:چرابازچت شده _اینابجزقیافه هیچی ندارن توام شبابه فکراینکه باایناازدواج میکنی وروزاباهمین فکرمیگزرونی..! ا/ت:زبونم بنداومده بودواقعن نمیدونستم چی بگم!خجالت آوربوداین چ طرزفکریه!من چطوری بهش بفهمونم!عشق من نسبت ب اوناخیلی پاکه این طرزفکرمنحرفانش بعدازاین همه سال آزارم میداددیگه طاقت نیاوردم من۶سال آرمی هستم وازهمون روزاول همش اطرافیانم بهم تیکه مینداختن ولی من دیگه خسته شدم نمیزاره وسایل بنگتن روبخرم!نمیزاره موزیکاشونوباصدای بلندپلی کنم نمیزاره موزیکای اوناروبخونم فقط درس درس درس درس!!!!! همه ی ایناروباصدای بلندگفتم وگریه میکردم پاشدوزدتوی دهنم انقدمحکم زدکه خون ازلثه هام میچکیدرفتم بالاعین خیالش نبودکه چیکارکردع!...لباسام وپوشیدم وسایلم وجمع کردم ازپنجره رفتم بیرون برام مهم نبودکه فهمیده یانه! زدم بیرون. خدایا...!ح..حتی بارونم بامن دردودل میکنه ولی ا..اون شیطان نه! این همه سال فقط بخاطریکه۹ماه منوتوی شکمش نگه داشته منت شوکشیدم وهرتوهینی ب عشقام کرداهمیت ندادم ولی امروز.. امروزدارم میرم سمت چیزایی ک میخوام!بارون میزدتوی صورتم غمگین بودم ولی احساس رهایی میکردم...!همینطوری ک داشتم بادهن خونی میدوییدم یهویی یک ماشین ازپشت زدبهم ی بوق ممتمد! دیگه هیچی یادم نمیومدوقتی چشماموواکردم توی یک خونه ی شیک وباکلاس بودم! وای اینجاکجایه دیگه وای بازچه گوهری خوردی کی منواورده اینجالعنت بهت ا/ت چه غلطی کردم من! یکی ازپشت سرباماسک وچهره ناشناس اومد:هیششش ا/ت:جییییییییغغغغغغغ _😐 خوبه گفتم هیش😐 تو:امم باشه توکی هستی؟ _یکی تو:ینی چی یکی اسمت چیه _نمیتونم بگم فعلابخواب تصادف بدی کردی تو:توبهم زدی؟؟؟ _خب عاره ولی دهنت عفونی شدع خیلی خون اومدکمرتم یکم آسیب دیده بایداستراحت کنی تو:فاخ ا/ت چ گندی زدی اون ازکجامیدونه کمرم چی شده نکنه....😐😐😐نکنه......!!!!! _نمیتونستی کمرت روکنترل کنی واسه همون فهمیدم آسیب دیدی تو:عااوکی! _من میرم تواستراحت کن تو:کجامیری _اه چقدحرف میزنی مثلاتصادف کردیااا😐بگیربخواب تو:باوشه:|

اززبون سوکجینم:داشتم میرفتم کمپانی یهویه دختره گیج وسط خیابون داشت میدوییدراهشوکج کردمنم یهوباهاش برخوردکردم وقتی رفتم بالاسرش دیدم پرخونه صورتش قرمزدیگه نبردمش بیمارستان چون میدونستم شلوغ میشه اوضاع اومدم بزارمش توماشین دیدم کمرش سفت شده اصن انگارکمرنداشت:|فهمیدم آسیب دیده گوشیشودراوردم اومدم ب خانوادش زنگ بزنم دیدم عه!! بکگراندش عکس بی تی اسه گفتم به به آرمی ام ک هسی شیطون ولش ببرمش تانمردع:| بردمش خونم زیرکمرش یک بالشتک نرم گزاشتم وخوناواشکاشوپاک کردم یهوگوشیش زنگ خورد!(مامان) امممم جواب نمیدم یوقت فکرنکنه دوس پسری چیزی دارع:| صورتموپوشوندم ک اگرآرمیه بااون حالش اگ منوببینه بازشوکی چیزی نشه هم خودش هم میمونه رودستم دختره حواس پرت گیج:|

اززبون تو:بعدش ک اون اقارفت بهم گفت طبقه بالانرم!اگه چیزی خواستم ازتوی یخچال بردارم واینا.. منم بلندشدم خیلی ضعف کرده بودم رفتم سمت یخچال.. _اوممم عجب چیزایی پیدامیشه به به چ عطروبویی! یک بشقاب برداشتم ویکچیزی ازبین اون همه چیزمیزانتخاب کردم ویکم خوردم.استرس گرفته بودم چون گفته بودطبقه بالانرم!گوشیموروشن کردم عکس بی تی اسودیدم آروم شدم واهنگشونوپلی کردم وباصدای بلنددددگزاشتم.. بااینکه خونه مردم بودولی احساس آزادی بیشتری میکردم تاخونه خودمون همش بخاطروجوداون م..مامان؟؟مگه میشه ب اون بگی مادر؟هفف راستی ببینم اصن فمیده عوو۱۳تامیسکال! پیاماشم ک مثل همیشه باتیکه وکنایه بیخیال الان دیگه ازش خلاص شدم.. خیلی داشتم ازکنجکاوی میمردم رفتم توی طبقه بالاتوی راه پله هاروی دیوارعکسای بی تی اس بود _وااااااای خدایا😍 این پسرکیه!!!!!!! دارم ازکنجکاوی میمیرم رفتم طبقه بالادراتاق قفل بود😑 ای ب خشکی شانس! ولی این خونه چقداتاق دارع! چقداین پسرپولداره!!!!!!! یهویی صدای دراومد _واای🙀 سریع ازپله هارفتم پایین ونشستم روی صندلی ک مثلاطبیعیش کنم.. _سلامم تو:سلام _بنظرمیادتوپی😐 تو:نه من توپ نیسم آدمم😹 _یاع یاع یاع(خنده های شیشه پاک کنی) تو(توی دلت):هعی این خنده چقدآشناس واسم وااای😑😑کجاشنیدم این صدارو _چیزی خوردی؟ تو:امم آره راستی توام آرمی هستی؟؟؟ _اممم تو:؟؟؟؟؟ _اره آرمیم تو:چراقیافتونمیزاری ببینم مگه چیمیشه _ای باباچقدپیله ای تو😐نمیخوام ببینی دیگه تو:خب بابالاقل بگواسمت چیع _اممم (آیفون زنگ میخوره) جین میره ک جواب بده توام یواشکی نگامیکنی سوکجینم:بله؟کیه؟ _جیمینم چ..چیی...ی..ن..ی چی..ا..اون..واقن جیمینهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

خب بچه عاداستان قرارع خعلی باحال بشع منتظرپارت های بعدی باشین💜 اودافیظ◍•ᴗ•◍💚🍓