روح زیبا#part 3فصل دوم

سلام لاوام اینم از پارت سوم

*عوضی:\ +چت شد هم باز دیوونه شدی؟(جویی) *قفل درو عوض کرده +بعدا بهش میگم ازت عذر خواهی کنه،الانم اگه حال هک کردن نداری بده من(کریس) *اره تو بازش کن که دارم از خستگی میمیرم +خوب نترسه سکته کنه آخه ما ساعت 2شب داریم مثل دزدا وارد خونش میشیم(پایلو) *نمد:\ قفل در رو باز کرد و 4تایی وارد خونه شدیم از بالا صداهایی می یومد +تو که گفتی تنهاس😐(پایلو) -جون چه عشقو حالی هم میکنه😕(کریس) +به نظرتون بد نیس خلوت عاشقانه شون رو بهم بزنیم😶؟(جویی) *منحرف نباشید البته منم بعید نمیدونم این تنها باشه آخه صدا میاد:\ +بریم فردا بیایم؟(جویی) *نه،بزار برم یه دیدی بزنم بیام داشتم میرفتم سمت پله ها که برم طبقه بالا که +بزار من برم...بد آموزی داره(کریس) -منم میام نمیشه چنین چیزی رو از دست داد(پایلو) *خفه شید منحرفا...جویی تو برو +من...نه من نمیرم(جویی) -آخه بچه مثبت کی بودی تو(پایلو) *من...بسه حالا خوب شما دو تا برید زود بیاین😬 اونا رفتن منو جویی هم پایین منتظر موندیم +بچه ها بیاین بالا بد بخت کاری نمیکنه تنهاس(کریس) *وا...پس صدا چیه؟ -فک کنم خواب میبینه(پایلو) *خو بیدارش کنین +ما رو نمیشناسه سکته میکنه...تو بیا بیدارش کن(کریس) *اوکی یواش رفتم تو اتاقش فک کنم داشت خواب میدید،خیس عرقم شده بود یواش بیدارش کردم منو دید کلا هنگید +تو....تو....روح...روح زیبا؟(نامجون) *اره منم آروم باش،فک کنم خواب میدیدی...در کل برات مهمون اوردم پاشو از رو تختم +هااا...الان خوابم یا بیدار؟(نامجون) *بیداری

بلند شد رفت بیرون قیافش اون موقع دیدنی بود خیلی کیوت شده بود داشتم به قیافه ش میخندیدم که صدای جیغش اومد. پریدم بیرون +شما...شما دیگه کی هستید؟؟؟(نامجون) از بالا داد زدم *نترس دوستای منن...گفتم برات مهمون اوردم😐 نفسمو بیرون دادم و رفتم پایین +اینا کین روح زیبا؟ *دوستای منن گفتم بهت که...اینا کره ای نمیفهمن تو انگلیسیت خوبه فک کنم تنها جایی که میتونن باشن،اینجا... +اووف باشه نامجون با کلافه گی روشو کرد طرف سه خرس کله پوک و بهشون خوش آمد گفت اونا نشستن روی کاناپه دیگه ساعت 4صبح بود ما 4تا روی کاناپه لم داده بودیم و داشتیم فیلم میدیدیم من سرم رو شونه پایلو بود کریسم خودشو ولو کرده بود روی کاناپه بغلی جویی هم در حال چرت زدن بود نفهمیدم چی شد که خواب رفتم. وقتی دوباره چشمامو باز کردم هنوز ما همین جور بودیم اما مزاحمای همیشگی هم اونجا بودن..فک کنم این پسره نامجون بهشون گفته بیان:\

خودمو جمعو جور کردم و بلند شدم رفتم و یه لگد زدم به کریس که عین چی خواب بود و پاهاش 180درجه باز بود +هااا بزار بخوابم(کریس) *بلند شو عوضی +نمی تونم خو...مثل خر ازم کار میکشی بزار بکپم *بلند شو گفتم...لطفا بزور دستشو گرفتم و بلندش کردم و درست نشست وقتی چشماشو باز کرد یکم معذب شد بچم خیلی خجالتیه اما جویی زود با آدما صمیمی میشه پایلو هم که فقط دنبال دختراس،البته الان نامزد داره و دیگه جرات این کارا رو نداره... همه شون بلاخره بلند شدن *اممم سلام +سلام فک نمیکردیم برگردی؟(تهیونگ) *خوب برگشتم...کارایی دارم که باید انجام بدم -دوست پسرم که داری(جیمین) *دوست پسر نه برادر +برادر!(نامجون) *چه گیری دادین به من حالا..ببخشید آقای کیم اما دوستم خیلی گرسنه هستن البته و خودم +اها باشه یه لحظه(نامجون) +جین جینی بیا(نامجون) اون دو تا رفتن سمت آشپز خونه جیمینم یه گوشه نشسته بود و حرفی نمیزد منم با تمام توان خودمو کنترل کردم که نگاش نکنم -خوب روح زیبا...این چند وقته کجا بودی؟(جونگ کوک) *روح زیبا نه...من جی اون هستم +واو پس عالی شد...بهترین تصمیم رو گرفتی(جیهوپ) پایلو رفت سمت تهیونگ +میشه خودتون رو معرفی کنید من پایلو هستم(پایلو) -هاا نا...نام...نامجون این انگلیسی میحرفه بیااا(تهیونگ) *بابا میگه اسمت چیه:/اینقدر بی سوادی! +آیم ته یونگ نایس تو میت یو تو😎(تهیونگ) نتونستم خندم رو کنترل کنم منو پایلو و کریسو جویی زدیم زیر خنده اونم به طور وحشتناک *بب...ببین اون نگفت از دیدنت خوشحاله که بعدشم تو اگه میخوای بگی دیگه نیاز به tooآخر نیست😅 مثل دیوونه ها میخندیدیم که جیمین با ابهت وارد شد +سلام من پارک جیمین هستم(جیمین) -سلام منم پایلو هستم اینم جویی و این هم کریس هست،شما مدل ماشینتون چیه؟ داشتم آب میشدم هنوز هیچی نشده گیر داد به ماشیناشون چه غلطی کردم گفتم خر پولن هااا سرم رو با شرم پایین نگه داشته بودم و یه نیشگون از پایلو گرفتم اونم آخش رفت هوا جیمین رو به من گفت:جمله آخرش رو نفهمیدم چی گفت؟ خیالم راحت شد

اووف خوبه که زیاد نمیدونن *امم هیچی گفت از آشنایی باهات خوشحاله...آره همینو گفت +اها اون رفت اون پسرا هر کدوم یه وری بودن ما 3تا هم پیش هم بودیم کریس داشت تو اینستا چرخ میزد منم سرم تو گوشیه اون بود پایلو هم سرش با نامزدش میرا گرم بود پایلو هم طبق معمول کنجکاو رفت تو آشپز خونه تا با نامجون بحرفه آخه اون فقط زبونشو میفهمید قبل رفتن براش خطو نشون کشیدم که چرتو پرت نگه،امیدوارم نگه وگرنه یه جوری میزنمش تا 4روز فقط گریه کنه:\

با صدای نامجون که گفت غذا حاظره به طرز فجیعی رفتیم تو آشپز خونه و شروع کردیم به خوردن کلی مسخره بازی میکردیم و کریس همش ادای دوست پسرا رو در میوورد و ما بهش میخندیدیم بیرون آشپز خونه +نامجون صداشون کلافه م کرد اینا چی میگم هاااا:\(جیمین) -همون مسخره بازی هایی که ما در میاریم دیگه:|(نامجون) +پس چرا این پسره غذا میزاره تو دهن اون؟(جیمین) -اون منظورت جی اونه,هیونگ؟(جونگ کوک) +نامجون پسرا پیش تو باشن من جی اون رو میبرم خونه خودم،اینجوری بهتره(جیمین) -بهم اعتماد نداری:/(نامجون) +نه نامی فقط این سه تا پسرا خیلی بهش نزدیک نیستن؟(جیمین) -البته اینم بدونید به ما اصلا ربطی نداره(تهیونگ) -راست میگه،گفت برادراشه که!(جی هوپ) +به کارگاه بازی تون بپردازین من میرم استودیو تمرین بعدشم خواب(شوگا) -به سلامت مراقب خودت باش مین یونگی(نامجون) *بسه اینقدر مثل ندیده ها نخورین آبرو برام نزاشتین:( پایلو در حالی که داشت میلومبوند گفت +مطمئنی این غذا رو یه پسر درست کرده،خیلی خوشمزه س *همه که مثل شما بی استعداد نیستن +وای یعنی اونا با استعدادن!!؟(کریس) *بله -جرررر پس یه عروسی هم تو کره دعوتیم...حالا کدومو میخوای عروس خانوم؟(جویی) *حسودای کی بودید شما؟ +هی جی اون اینجوری نگو وگرنه خودم با 7تا تیر خلاصشون میکنم هااا(کریس) -واو کریس کوچولو خشن میشود(پایلو) *میرم لباس بپوشم شما هم زود بخورید آماده شید باید بریم بیرون همشون سری به معنی باشه تکون دادن و دوباره مشغول خوردن شدن داشتم میرفتم سمت پله ها که -کجا؟ اونجا اتاق شخصیه منه هااا(نامجون) *اتاقتو نمیخورم در ضمن انتظار داری اینجا لباسام رو عوض کنم؟ رفتم توی اتاق و یه لباس آستین بلند سفید با یه شلوار راسته ی مشکی پوشبدم و موهامو باز گذاشتم فقط یه دستی بهشون کشیدم که منظم شن رفتم پایین که جیمین مثل چی حمله کرد سمتم و ایستاد جلوم

خب خب خب اینم از این پارت کامنت یادتون نره🤗💛💛