
خوب سلام عشقا مرسی بابت کامنتا خیلی بهم انرژی داد امیدوارم از این داستانم خوشتون بیاد لایک کامنت فراموش نشه جیگولیا🤗💜
شب شد و بعد از صحبت درمورد کارا وقت خوابیدن شد *امم خوب کجا بخوابیم؟ +پایلو و جویی تو اون اتاق،کریسو مینا و داداشش هم تو اتاق بغلی میمونه منو تو ما هم پیش هم😍(جیمین) *عالی بود منم رو کاناپه میخوابم😐 +منم پیش تو میخوابم جی اونی(کریس) +پس منم پیش تو میخوابم(جویی) *نه من میرم پیش پایلو و جویی بقیه تون بخوابید دیگه😐 +من تنها نمیخوابم(جیمین) -ایول من میرم پیش این پسره اخه پیش مینا معذبم😍😐 *خوب جیمین کریس پیش تو میخوابه +یااا من پیش اون نمیخوام بخوابم😐 *خو بیا تو سر من بخواب😖 +عالیه(جیمین) -اونی من خوابم میاد(داداش مینا) +باشه قشنگم بریم بخوابیم،شما هم بحثتون تموم بکپید در ضمن کریس نیاد پیش من😒(مینا) -جررر کی خواس بیاد (کریس) *مینا عشقم من پیش تو میکپم بقیه هم خودشون تصمیم بگیرن *بریم مینا؟ +اره بریمم(مینا) ما رفتیم تو اتاق و درو بستیم خدا میدونه اونا چطور قراره با هم کنار بیان😂 کلی منو مینا بهشون خندیدیم قراره فردا بریم یه سرو گوشی آب بدیم اول باید اون پروژه رو از جکسون بدزدیم چشمامو بستم و اینقدر خسته بودم زود خوابم برد وقتی دوباره چشمامو باز کردم ساعت 5صبح بود اَه دیگه خوابم نمیبره،اینا هم که همه خوابن یهو تشنم شد بلند شدم رفتم بیرون که آب بخورم دیدم جیمین رو کاناپه خوابه تعجب کردم چرا این اینجا خوابیده یواش رفتم تو اتاق و پتوی خودمو اوردم گذاشتم روش بعدم آب خوردم و دوباره برگشتم تو اتاق اینقدر با گوشی ور رفتم تا بلاخره شد8و همه بیدار شدن منم دس به کار شدم و یه صبحونه مفصل درست کردم +اووو چه کردی دختر😍(کریس) *بله دیگه ما اینیم😎 -عالی شده نمیدونستم از این کاراهم بلدی☺️(جویی) +نونا چه خوشگل درست کردی😍😍(داداش مینا) *اره دیگه من خیلی خوش سلیقه م😉 +دختر تو زدی رو دست منم(مینا) -اِه شما هم بلدی؟(کریس) برادر مینا انگلیسی بلد نبودکره ای میحرفید مینا هم از این فرصت استفاده کرد و به انگلیسی به کریس گفت +به خرم ربطی نداره(مینا) -عوضی درست بحرف خجالتم نمیکشه:\(کریس) +دوس دارم😌(مینا) -من تو رو آدمت میکنم😣(کریس) +تو کی باشی که همچین حرفی به من بزنی؟؟(مینا) *بابا به خاطر من بس کنید شما😫 جیمین خواب آلو با موهای جولیده اومد جلو و پتو رو گرفت سمت ما +کی اینو گذاشت رو من؟؟(جیمین) ساکت بودم همه گفتن که نبودن منم ساکت مونده بودم که اون یه لبخند زد و رفت😐
جیمین آماده شد و رفت برا تمرین دنس پیش بقیه ی اعضا منو کریس با مینا قراره بریم چند جا سر بزنیم باید جایی که جکسون هست رو پیدا کنیم برادر مینا هم تو خونه پیش جویی و پایلو میمونه *خوب بریم؟ +اره (مینا) تو راه بودیم *حالا مطمئنی این میدونه جای جکسون کجاس؟ +نه اما میتونیم ازش یه چیزایی گیر بیاریم (مینا) -خوب خودش قراره حرف بزنه یا باید به حرفش بیاریم؟(کریس) *هی کریس،اینو میسپاریم به مینا -مینا😏بعید میدونم بتونی کاری کنی(کریس) +حالا میبینم همیشه نیاز نیست مثل وحشیا بزنی که😒(مینا) بلاخره با کل کلای مینا و کریس رسیدیم یه مسافرخونه ی کوچیک بود خیلی هم قدیمی جلوی درش ایستادیم *باید بریم اتاق چند؟؟ +نمیشه اینجوری بریم(مینا) -چرا!(کریس) +اینجا متعلق به ادمای اوناس اینجوری اگه بریم زنده نمیایم بیرون که(مینا) *اها پس یه نقشه دارم براش بلاخره رفتم بالا مینا بهم گفت اتاق 39 مطمئنم مینا و کریس از دستم حسابی کفرینم اونا وانمود کردن یه زوجه مستن منم موقعی که شلوغ شد اومدم بالا یه صحنه ی کیس هم ازشون دیدم🤭 عکسم گرفتم که نشون پایلو و جویی بدم😅 بفهمن نابودم میکنن😐 رفتم داخل اتاق یه پسره 27یا 8ساله بود که روی تخت خوابیده بود خفتش کردم اما خیلی قوی بود به بطری الکل زد تو صورتم روی گونم یکم زخمی شد عوضی کثافت اینقدر زدمش تا خون بالا اورد بعدم ازش خواستم بهم بگه جای جکسون کجاست که تونستم فقط ازش یه آدرس بگیرم وقتی خواستم یه گلوله بزنمش یه حسی بهم دست داد،نمد چرا دیگه مثل قبل نیستم نمیتونم همینجوری ادم بکشم مجبور شدم بیهوشش کنم و ببرمش پیش پلیس آخه اگه اونجا میبود حتما به بقیه میگفت که من اونجا بودم ساعت تقریبا8شب بود که من با خستگی اومدم خونه ی جیمین کریس و مینا بعد از شلوغ کاری تو مسافر خونه اومدم اما من چون اون پسره رو بردم پیش پلیس یکم دیر شد اینقدر خسته بودم خودمو ولو کردم رو کاناپه دیدم داداش مینا ایستاده روبه روم و با ترس بهم نگاه میکنه *چی شده آقا کوچولو؟؟ +نونا...صو..صورتت😢 *اها این یادم رفت یه کوچولو زخمی شده چیزی نیس یه دستمال از روی میز برداشتم و داشتم خون دور زخمم رو تمیز میکردم که جیمین اومد نشست کنارم *س...سلام +صورتت زخمش عمیق نیس جاش نمیمونه حالا هم این دستمالو بزار کنار تو دستش جعبه کمک های اولیه بود کار زخمم که تموم شد بلند شد و رفت حالش خوب نبود
با فکر کردن به اینکه جیمین چشه رو کاناپه چشمامو بستم که بچه ها مثل چی خراب شدن سرم *مگه ادم نیستین شما!؟؟ +خوب چیکار کردی؟(مینا) *چیو؟ -خودتو که زخمی هم کردی،منظورش اینه چیزی پیدا کردی در رابطه با جکسون؟ آدرسو از جیبم در اوردم و انداختم رو میز دوباره سرمو تکیه دادم به کاناپه و چشمامو بستم +واو ادرس جکسونه؟؟(مینا) *نه -پس این چیه؟(جویی) *این ادرس جایی هست که اون پروژه اون جاس -عالی شد پس(پایلو) +خوب امشب همه مهمون من اینقدر میدمتون بخورید که اسم خودتونم یادتون بره....نظرتون؟(کریس) -من که موافقم(جویی) +منم(پایلو) -منم مینوشم اما کم(مینا) +تو چی؟(کریس) با توام «داد زد» *چیه؟ +نظرت چیه؟؟؟(مینا) *نظری ندارم...میرم بیرون...گود بای بیحوصله از جام بلند شدم و رفتم بیرون از خونه +این چش بود؟؟(کریس) -اوووف باز فاز غم برداش(جویی) +کجا رفته به نظرتون؟؟(پایلو) -شاید پیش جیمین(مینا) +جیمین!!!(سه تایی) داشتم توی خیابون قدم میزدم و فکر میکردم: هنوز از چیزی که شنیدم مطمئن نیستم یعنی قراره من طعمه باشم
(فلش بک به زمانی که جی اون داشت با پسری که از ادمای جکسون بود...صحبت میکرد) +هیچکس قدرت جکسونو نداره اون تموم آدمای تورو خریده وقتی گیر اون بیوفتی تمومه دوستات بهت خیانت کردن جکسون اونا رو خریده همه رو... فک میکنی چرا برادر دوستت الان سالمه فک میکنی چرا دست از پیدا کردن برادرت برداشته و با گروه بی تی اس کاری نداره فک میکنی چطور تو الان بی دردسر جلوی من ایستادی هااا بهتره بری و یه نگاه به پایین کنی اون دوستت کی بود؟اها کریس اون چند روز پیش با آقای جکسون ملاقات کرد حالا ولش کن همین دیگه وی میخوای بدونی تو پسر جکسونو کشتی تو دختر سوهو هستی تو کسی هستی که میتونه پروژه رو تموم کنه تو کسی هستی که قراره با جکسون ازدواج کنه تنها راه نجاتت اینه که همین الان فرار کنی برو همون جایی که تا الان بودی... همین! ___________________________ حرفای اون پسره مثل چی تو ذهنم رفتو آمد میکرد فک که میکنم درسته،من خیلی احمق بودم...
درسته حرفای اون پسره زیادی منطقین اما نه... من با کریسو جکسون و پایلو بزرگ شدم مینا مثل خواهرمه و جیمین برای من... باید با جیمین حرف بزنم اینجوری میتونم مطمئن شم زنگ زدم به جیمین و اون گفت توی یه رستوران منتظرمه توی راه همش دعا میکردم که دوستام کسایی که توی این دنیا برام موندم بهم خیانت نکرده باشن پشتمو خالی نکرده باشن.... بلاخره رسیدم دم در رستوران نفسمو فوت کردم و رفتم داخل جیمین نشسته بود و داشت بیرونو تماشا میکرد واقعا عشق اینه ببینیش قلبت بلرزه با حرکات کوچیکش نفست بند بیاد با دیدنش تموم فکرو خیالات از بین برن؟ اگه این عشقه...پس یعنی من عاشق این پسر شدم....شایدم بودم رفتم جلو و نشستم روبه روش +سلام اومدی،چی میخوری؟ *میخوام باهات حرف بزنم +خوب یه چیزی میخوریم بعدش *نه +باشه پس چی میخوای بهم بگی *امروز بهم گفتن من نمیتونم با جکسون مقابله کنم...بهم گفتن دوستام با جکسون هم دست شدن...امروز بهم گفتن تو.. نزاشت حرفمو بزنم +من دوست دارم نمیخوام از دستت بدم اون پروژه چه ارزشی داره...ها ما میتونیم با هم باشیم یه زندگی خوب رو بسازیم جی اون بیخیالش شو...اره درسته تو نمیتونی باهاش مقابله کنی
نفسم بند اومده بود.الان کی داشت اون حرفا رو بهم میزد جیمین؟ سوجونی که من عاشقشم؟ نه. امکان ندارع... *تو...تورو هم....خریده؟ +فقط بیا بیخیال این ماجرا شو...لطفا..به خاطر من با این حرفش احساس کردم قلبم نصف شده پس اونم... از روی صندلی بلند شدم بدون هیچ حرفی به سمت در خروج حرکت کردم +جی اون من دوست دارم +اینا برا خودته حرفاش برام مثل زهر تلخ بود دوسم داره؟؟ مسخره س لابد برا همینه که میخواد من و اون پروژه برای جکسون باشیم بغضی به گلوم چنگ میزد اونقدری شدید که احساس میکردم گلوم خونی شده دستمو روی گلوم گذاشته بودم و فقط با سرعت از اونجا دور میشدم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
آجی قشنگم ببخشید خیلی وقته کامنت نگذاشتم سرم شلوغ بود.ببخشید💚راستی داستانت هم خب نیست عالیه عالی نیست محشره محشر نیست فوقالعادس خیلییییییی خوبهه💙🧡💚💜😊😘
عیبی نداره عشقم فدای تو 😗💜😍💛
وای که غم انگیز شد از داستان خودم بدتر😢😢
عااااااااااااااااالی بود 💓💖
ممنونم عشقم 😢❤
عالیییی بود اصلا قابل پیش بینی نیست 😍😍🤩
اگه تونستی (آرزوی پنهان ) روهم بخون خیلی قشنگه و خنده داره 💙🤍❤️👋🏻
اوهوم حتما🤗💜
خیلی قشنگ بود آجی😍😍💜💜
ممنون عزیزم💛💛😚
🙂💜✨
آجی پارت ۵ فصل ۲ کجاست
اجی من اون و زودتر نوشتم اما اون هنوز تو برسیه🤷♀️💛💛🤗
خیلی خوب 🙂
پارت بعددد
ممنون حتما
واو برگام خیلی باحال بود😐یعنی همرو خریده من هنوز گیر کردم حتی اعضا و جیمینم خریده؟وایی خیلی پیچیده و باحاله واقعا نمیدونم چطوری باید بگم آفرین خیلی خفنه خیلی عالی بود معرکه بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم😍
💙💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
ممنون عزیزم اره💛😄🤗🤣
بعدی🥺💜
باشه