12 اسلاید صحیح/غلط توسط: Chuuya انتشار: 4 سال پیش 1,910 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اینم پارت شونزده.امیدوارم لذت ببرید میراکولر ها.?
پرستارا و دکترا دویدن تو اتاق و منو بیرون کردن. مثه همه همراهایی که وضعیت بیمارشون این شکلی میشه. رفتم تو راهرو و زرنگ زدم به آلیا و ماجرا رو براشون تعریف کردم. چون نینو بود،اون هم شنید.
آلیا و نینو ماجرا رو اینطوری توضیح دادن که وقتی ادرین از اتاق من رفته بیرون به دست هیولای سنگی آسیب دیده. فقط خودم و مادرم از این قضیه خبر داشتیم. البته قبل ماجرای نبض ادرین. وقتی دکترا رفتن تو اتاق فوری زنگ زدم که پدر مادرش یه وقت نگن من کشتمش.
پدرم برای مسابقه شیرینی پزی رفته بود انگلیس. پدر و مادر ادرین تا قضیه رو فهمیدن اومدن بیمارستان. اما دیگه دیر شده بود. ادرین مرده بود. من عشق زندگیمو از دست دادم. نشسته بودم و گریه میکردم. امیلی مادر ادرین اومد پیشم و گفت: مرینت؟ چطور؟ چرا؟ و اونم گریه کرد.
خلاصه بعد هفته ها عزا و خاکسپاری و غیره. بالاخره داشتم با مرگش کنار میومدم که فهمیدم میتونم برش گردونم. اگه من بانیکس رو خبر کنم و ازش بخوام منو ببره به اذون زمانی که یه نفر شرور شده بود....اونموقع از شرور شدن جلوگیری میکردم و ادرین نمیمرد.
یکدفعه یه دروازه باز شد و بانیکس از توش اومد بیرون و گفت: مینی باگ. لیدی باگ به کمک نیاز داره. گفتم: من میخواستم یه چیزی.... گفت: الان وقتش نیست و دستمو کشید و منو برد تو دروازه. تبدیل شدم. ظاهرا با مردن ادرین کت نوار آینده هم مرده بود. وقتی خودمو دیدم کپ کردم. خیلی خوشگل شده بودم و قد بلند تر و یه رژ لب قرمز هم زده بودم. موهامم باز بود. دلخواه ادرین خدا بیامرز. و....جنازه کت وسط مبارزه. پس یه اشتباهی رخ داده. چون کت اینجا غش کرده. ولی واقعا خیلی خوشتیپ شده بود اونم. لباسامونم ارتقا یافته بود
راستش خیلی از واسه خودم خوشم اومد . و کت آینده کمکم داشت به حالت عادی برمیگشت. خیلی زود رفتم و با یویوم جمعش کردم از اون وسط و بردمش خونه خودمون. ولی مثه اینکه خونه خودم شده بود. چون عکس پدر و مادرم با همدیگه رو میز بود و کنارش هم یه روبان مشکی.? خلاصه خیلی ناراحت شدم. بعد یکدفعه بوق آخر خورد و کت به ادرین تبدیل شد. اونم قلبش نمیزد و واقعا حذاب بود به خودیه خود. رفتم بیرون و با لیدی باگ آینده هیولا رو گرفتیم و شکستش دادیم. بعدش اون گفت: مینی باگ چی شده؟ منم ماجرا رو براش گفتم
اول گریه کرد بعد گفت: آخه چطوری؟ ادرین سالم بود. اونروز اصلا کسی شرور نشد. خلاصه سه تایی با لیدی باگ و بانیکس رفتیم تا ببینیم چی شده. اون کسی که شرور شده بود.....یه دختر بود و یه پسرم کنارش و قیافشون کپ ادرین بود. ولی خب یکی از چشاشون آبی بود یکی سبز.یعنی سمت چپی سبز سمت راستیه آبی. بعدش یه مرد......نا پدری ادرین اومد و اونها رو برد و سوار یه ماشین کرد. پنج روز بعدش ناپدری ادرین اومد تو اتاق ادرین و یه چیزی بهش تزریق کرد و رفت ولی من خواب بودم و ندیدمش. و صبح هم ادرین مرده بود.
الان میرم از به دنیا اومدنش پشیمونش میکنم. ناپدری مزخرف. خلاصه یه کاری کردیم منه اونموقع بیدار بمونه و چار چشی مراقب ادرین باشه . اما یه چیزی که مشکوک بود این بود که نا پدری ادرین سرعت خیلی زیادی داشت. وقتی بچه هارو از وسط خیابون برداشت. احتمالا برادر خواهر ادرین باشن. خلاصه هر جور شده ادرینو نجات دادیم و من یه دل سیر بغلش کردم و لیدی باگ آینده هم ادرین آینده رو بغل کرد.
خلاصه ادرین حالش خوب شد و بردیمش خونه. دو ماه از اون اتفاق گذشته و حال ادرین خوبه. اما هنوز نمیدونیم اون دو تا بچه کین. امروز با ادرین تو یه رستوران قرار دارم. یه لباس قشنگ پوشیدم. شلبوار پارچه ای سرمه ای و یه شومیز زرد و روش کت قشنگ سرمه ایم و یه شال گردن سبز که ادرین جونم برام خریده بود. خلاصه رفتم دم در و کپ کردم. به معنای واقعی کلمه کپ کردم. ادرین و نینو جلو نشسته بودن و جوری خوشتیپ کرده بودن که.......نگم براتون
خلاصه نشستم کنار آلیا و گفتم: امید وار راننده نکشتمون. ادرین خندید و گفت: خیلی وقته دارم رانندگی میکنم از خونمون رفتم خونه نینو بعد آلیا بعد خونه شما ببین به هیچ جایی نزدم.? مرینت : باشه پس من خیالم راحت باشه؟ ادرین: بهتره نباشه چون یه وقت دیدی از دستم در رفت.
گفتیم و خندیدیم و رسیدیم ساحل
ادرین برامون جا رزرو کرده بود رفتیم و نشستیم اونجا و ناهارمون رو خوردیم. بعد ناهار داشتیم مایو میپوشیدیم که بریم دریا. اما وقتی تو رختکن بودم یه دفعه یه صدا گفت: شرورررر.فرار کنید.
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
عالیه پارت بعدی هم بزار هاکماث کجاست؟؟
یه سوال الان هاگ ماث کیه
بچه ها باور کنید سه بار گزاشتم هی عدم تایید میخوره
چرا پس قسمت بعدی رو نمی زاری ۵ روز منتظرم
بچه ها پارت بلعدیم عدم تایید خورده همین الان میزارم دوباره.
لطفا قسمت بعد رو بزار هرچه سریعتر
پس فردا پارت جدیدو میزارم.?
راستش شما ها صبور ترین آدمایی هستین که تا بحال دیدم.
واقعا بابت تاخیر ها متاسفم.
اما مشغله هام زیاده.