11 اسلاید صحیح/غلط توسط: f.h.t انتشار: 4 سال پیش 639 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام🤩بریم سراغ داستان. امیدوارم خوشتون بیاد.
دختری خوش قلب که معنی واقعی درد رو درک کرد. دختری در ظاهر با لبخند ولی در باطن پر از غم . دختری در ظاهر سالم ولی در باطن پر از زخم . دختری در گذشته پرشور ولی حالا گوشه گیر. دختری در گذشته در روشنایی ولی حالا در تاریکی. دختری که لذت خانواده رو فراموش کرد و با تنهایی خو گرفت . دختری که بهشت رو فراموش کرد و با جهنم خو گرفت. دختری که ازادی رو فراموش کرد و با زندان خو گرفت. دختری که ارامش رو فراموش کرد و با درد خو گرفت. دختری که عزت رو فراموش کرد و با تحقیر خو گرفت . دختری که ادم بدی نیست. ولی اتفاقات بدی براش افتاده. بی رحم نیست ولی دنیا باهاش بی رحم بوده. بدجنس نیست ولی باهاش با بدجنسی رفتار کردن. کسی که دلی رو نمیشکنه ولی دلشو شکستن . کسی که گناهی نداره ولی محکومش کردن. به رنج کشیدن. به درد کشیدن . به کابوس های همیشگی. دختری که از تاریکی میترسید ولی در تاریکی انداختنش. دختری که از تنهایی میترسید. ولی تنهاش گذاشتن. دختری که کمک خواست ولی کسی کمکش نکرد . کسی که گریه کرد ولی صداشو نشنیدن. اما اون دختر پر از زخم. پر از درد. پر از تنهایی. پر از رنج. هنوز امید داشت. به تنها بازمانده خانوادش . به اینکه هنوز اونو داره. به اینکه اون پیداش میکنه. دختری که هر روز به امید اون چشماشو باز کرد و درد هارو تحمل کرد. کسی که پنهان بود ولی دلیل تنها لبخند دختری بود ، که توی تاریکی از ترس داشت میلرزید. دختری که حالا تنها امیدشو پیدا کرده. کسی که با لبخند خودشو وقف تمام جهان کرده و غم هاشو پوشونده. کسی که قلب و روح و امیدشو با مهربانی به همه مردم جهان هدیه داده . کسی که نه تنها دختر بلکه دلیل لبخند خیلی از مردم جهان شده . و حالا دختر با وجود دونستن این. به تنها بازمانده خانوادش افتخار میکنه .[ J-H ]
هیونا که تا اون لحظه سعی کرده بود خودشو جمع کنه و اروم باشه. وقتی با هوسوک چشم تو چشم شد. تمام خاطرات بچگیش در کنار هوسوک جلوی چشمش اومد. تازه اون موقع فهمید که چقدر دلش برای هوسوک تنگ شده بود. دیگه نتونست تحمل کنه اشک از چشماش جاری شد و سرشو پایین گرفت. جی هوپ با دیدن این صحنه تعجب کرد . سرشو کج کرد که بتونه هیونا رو ببینه. € ارمی چی شده ؟؟ " از هیونا جوابی نشنید. برای اینکه ارومش کنه دستاشو گرفت و گفت : گریه نکن دیگه تو این لحظه به این خوبی من ناراحت میشم . " هیونا که هم تعجب کرده بود هم ذوق کرده بود. اشکش شدید تر شد . ولی دستاشو از دستای هوسوک اورد بیرون و سعی کرد اشکاشو پاک کنه تا هوسوک رو ببینه . اما دست خودش نبود. اشک ها ول کن نبودن . توی این زمان کم که هیونا داشت و میخواست دلتنگیشو جبران کنه. داشتن وقت تلف میکردن . پشت سر هم اشکاشو پاک کرد که یکمی کم شدن ولی با چشمایی که خوب نمیدیدن به هوسوک نگاه کرد و گفت : اخه.. اخه میدونی.. بایسم تویی. و من خیلی ساله دارم تلاش میکنم که بیامو ببینمت. اخه تو جونمو نجات دادی. تو تنها دلیل و امید زندگیمی. ولی این همه سال نتونستم فن ساین یا کنسرت بیام که ببینمت." هوسوک لبخند غمگینی زد و دوباره دستای هیونا رو گرفت : حالا که اینجایی. دیگه گریه نکن. بیا یه خاطره ی خوب از این لحظه بسازیم . " لبخند بزرگی زد. + نمیتونم کنترلشون کنم. اشکام نمیزارن درست ببینمت ." هوسوک خودشو کیوت کرد و هیونا خندش گرفت. هیونا اینبار خیلی جدی اشکاشو پاک کرد و مصمم شد اشک نریزه. جی هوپ دستاشو گرفته بود و بهم نگاه میکردند. + تو.. خیلی خوشگل و جذاب شدی . " جی هوپ لبخند دندون نمایی زد € تو هم خیلی خوشگلی ارمی. چشمات دارن برق میزنن. شوقی که توشونه خیلی زیباست." هیونا خندید. دستشو محکم تر فشرد. همچنان به هوسوک نگاه میکرد. کسی که نوزده سال بود نگاهش نکرده بود. چشمای هردو هیچ تغییری نکرده بودند. همین باعث شده بود هوسوک با یاد اوری خواهر گمشدش کمی مشکوک بشه .
€ گفتی اسمت چیه ارمی ؟ + اسمم.. اسمم چوی هه جین هستش. " جی هوپ بعد از گفتن این جمله ی هیونا ، چیزی رو دید که باعث شد از تعجب بیشتر اخم کوچیکی بکنه. هیونا با دیدن اخم هوسوک لبخندش محو شد و تعجب کرد. جی هوپ با دیدن قیافه متعجب هیونا خودشو کیوت کرد و گفت : ببخشید . یاد یه چیزی افتادم. " هیونا لبخندی زد و هوسوک مشغول امضا کردن البوم شد. قبل از اومدن اینجا. هیونا خیلی حرف توی ذهنش بود که به هوسوک بزنه. اما الان فقط میخواست نگاهش کنه. میخواست از دیدن برادرش که انقدر بزرگ و قوی شده لذت ببره. + تو این دقایق کوتاه. چطور میخوام دلتنگی چندین سالمو جبران کنم ؟؟ € تا حالا هیچ ارمی برای دیدن ما اینطور گریه نکرده. + شاید... شرایط زندگی من خاصه. اخه من فقط شماها رو تو زندگیم دارم. که البته... اگه دوست صمیمیم نبود هیچ وقت باهاتون اشنا نمیشدم. € پس خیلی دوست خوبی داری. + درسته. و حالا نمیخوام این لحظه تموم بشه . " هوسوک همونطور که به ارمی روبه روش مشکوک بود دلش براش سوخت. اونی که به گفته خودش تنها کسش بی تی اس بود و بعد از چندین سال حسرت دیدنشون فقط چند دقیقه وقت داره حسرت هاشو جبران کنه. اما حس کنجکاوی هوسوک نسبت به هه جین . که البته شک داشت اسم واقعیش هه جین باشه. اونو وادار به این کار کرد. تو چشم اون ارمی خیلی چیزا پنهان بود و تنها چیز اشکار درش حسرت بود. .. همونطور که هیونا بهش نگاه میکرد . زنجیری رو که زیر لباسش پنهان بود بیرون اورد و بازش کرد و انگشتر زیبایی رو که توی زنجیر بود. ازش خارج کرد و سمت هیونا گرفت . نامجون که کنار جی هوپ نشسته بود . با دیدن اون صحنه چشماش گرد شد و با تعجب بازوی تهیونگ که کنارش بود رو گرفت تا اون هم به این صحنه نگاه کنه. تهیونگ هم مثل نامجون تعجب کرد. منظور جی هوپ از این کار چی بود ؟ € این انگشتر یادگار بچگیمه. ارمی از حرفات معلومه خیلی رنج کشیدی و با این وقت کم نمیتونی جبرانش کنی. اینو میدم به تو . اینطوری فکر کن که من همیشه کنارتم . " هیونا بیشتر از نامجون و تهیونگ تعجب کرده بود و دستاش شروع به لرزیدن کرد. سعی میکرد خودشو اروم کنه ولی موفق نبود.
همین باعث شده بود شک جی هوپ بیشتر بشه. دست هیونا رو گرفت و اون انگشتر زنانه خوشگل رو توی دستش کرد . € واو. خیلی هم بهت میاد. + واقعا ... میخوای یادگار بچگیت رو بدی به منی که حتی نمیشناسی ؟ € الان میشناسمت دیگه. مگه تو چوی هه جین نیستی ؟؟ + چ..چرا. اما... € تو بعد از کلی سال بلاخره تونستی مارو ببینی. پس یه یادگاری از ما داشته باش و بدون ما همیشه کنارت هستیم. " هیونا با دیدن انگشتری که نوزده سال بود ندیده بود و اینکه هوسوک اونو داده بود بهش. نتونست خودشو کنترل کنه که اینو ازش نپرسه : + تا حالا شده دلتنگ کسی بشی که خیلی دوستش داری ؟؟ € اره. یه نفر هست که خیلی دلم براش تنگ شده. + او..اون کیه ؟؟ € یکی از اعضای خانوادم. " هیونا سرشو پایین انداخت . با اون یکی دستش انگشتر رو لمس کرد. باعث شد دوباره اشکش بریزه. " هوسوک سر هیونا رو بالا اورد و اشکاشو پاک کرد. + خیلی خیلی ازت ممنونم. همیشه بهم امید دادی و باعث شدی بتونم درد هامو تحمل کنم. و این.. با ارزش ترین چیز زندگیمه. اما مطمئنی اینو بهم میدی ؟؟ " هوسوک یه بار دیگه با دقت به چشمای هیونا نگاه کرد و با اطمینان گفت : اره. " هردو. از گفتن چیزی که توی قلبشون بود واهمه داشتن. اما مثل اینکه هردوشون اون حرفو توی چشمای همدیگه خونده بودن. با اینکه حرف دل همدیگرو خونده بودن اما هیچ کدوم قبولش نمیکردن. نفر روبه روی نامجون خالی شده بود. هوسوک و هیونا یه بار دیگه دستای همو محکم فشردن. + خیلی دوست دارم. اندازه کل دنیا. € منم خیلی دوست دارم . " هیونا برای جی هوپ یه قلب انگشتی درست کرد و هوسوک هم یه قلب بزرگ براش درست کرد .
هیونا رو به روی نامجون ایستاد و اشکاشو پاک کرد . + سلام نامجونا. ▪︎ سلام هه جین . میبینم که جی هوپ انگشترشو بهت داده. " هیونا به انگشتر توی دستش نگاه کرد. + اره . " لبخندی به لبش اومد. ▪︎ اون خیلی با ارزشه ها. حواست بهش باشه. گمش نکنی . + مطمئن باش از خودم بیشتر ازش مواظبت میکنم .
نامجون خندید و مشغول امضا کردن شد . + نامجونا. تو باعث شدی بیشتر از هرکسی خودمو دوست داشته باشم. بهم یاد دادی حتی اگه کسی نبود که منو دوست داشته باشه. خودم میتونم خودمو دوست داشته باشم و به خودم عشق بورزم. نه تنها من. باعث شدی خیلی های دیگه خودشونو دوست داشته باشن. و این خیلی زیباست که تو باعث این همه عشق توی جهان شدی. ما ارمیا منبع ارامش قلبمون رو دوست داریم و میخوام اونم خودشو دوست داشته باشه. " نامجون سرشو بالا اورد و لبخند بامزه ای زد. دست هیونا رو گرفت و گفت : من خودمو دوست دارم ارمی. و عاشق شما هستم. " هیونا با لبخند نامجون ذوق کرد و گفت : اخه تو چطوری میتونی انقدر کیوت باشی ؟ " نامجون خندید و برای هیونا قلب درست کرد. هیونا هم خودشو کیوت کرد و لبخند دندون نمایی زد. + نامجونا. چقدر با جی هوپ کتاب میخونی؟؟ ▪︎ ما خیلی با هم کتاب نمیخونیم . ولی اون خودش زیاد کتاب میخونه. + واووو. واقعا ؟ چه خوب. چه جور کتابایی میخونه ؟ ▪︎ همه نوع کتابی میخونه. از رمان بیشتر خوشش میاد. + تو چی تو رمان دوست داری ؟ رمانی بوده که هم تو خونده باشی هم جی هوپ؟؟ اگه بوده میشه اسمشو بهم بگی ؟؟ ▪︎من خودم بیشتر رمان میخونم . و اره یه رمان بود که منو جی هوپ باهم خوندیمش ." هیونا ذوق زده منتظر جوابش بود. ▪︎اسمش داستان دو شهر بود. اثر چارلز دیکنز. + واو .. چارلز دیکنز معمولا کتابای غمگین مینوشته . ▪︎اوهوم. پس خودتم رمان میخونی. + امم کم. یکی دوتا رمان کلا خوندم. " نامجون لبخند . + نامجونا. به عشق ورزیدن به خودت و اعضا و ارمی ها ادامه بده. لطفا همیشه برامون اهنگای خوب بنویس و بخون. چون تو منبع ارامش ما هستی. خدا برای ما یه فرشته ی بدون بال روی زمین فرستاده تا اروممون کنه و برای ادامه زندگی بهمون امید بده . و اسمش کیم نامجونه. ( نامجون بغض کرد)▪︎ارمی تو خیلی حرفای خوشگلی میزنی . ممنونم. مطمئن باش همیشه با قدرت به کارم ادامه میدم. نمیزارم مشکلات به ارمی ها و همچنین بی تی اس غلبه کنه. چون ما توی یک راه قدم برمیداریم. " دوتاشون دوتا قلب بزرگ برای همدیگه درست کردن.
هیونا به سمت اخرین نفر که تهیونگ بود رفت . + سلام ته ته. ٪ سلام هه جینا . + واو اسممو از کجا فهمیدی. ٪ اینجا یونگی بغل امضاش اسمتو نوشته. ٪ اهاا. خیلی ریز هم نوشته . چه تهیونگ بادقتی. " ته یه لبخند مستطیلی بهش زد که باعث شد هیونا بلند بخنده. + لبخندت مثل جرقه ای توی تاریکی و غم میمونه که باعث میشه بخندم ٪ ارمی شادی که به تو میدم باعث میشه با امید و قدرت بتونم ادامه این راهو پیش برم . " هیونا لب هاشو براش غنچه میکنه. تهیونگ میخنده و مشغول امضا کردن میشه.+ تهیونگا. جی هوپ چطور هیونگیه ؟ ٪ خوب و مهربون و کیوته. همیشه ازم نگهداری میکنه. برام غذا میخره و ازم حمایت میکنه. کسی که همیشه میتونم بهش تکیه کنم. " هیونا لبخند زد. + ازت ممنونم . ٪ چرا ؟ + بخاطر همه چی . " تهیونگ لبخند شیرینی میزنه. + مرسی کاراموز شدی. مرسی سخت تمرین کردی. مرسی که توحین ها و تحقیر ها و تهمت هارو تحمل کردی. مرسی مشکلاتو تحمل کردی و به اینجا رسیدی. بخاطر همه چی. ما ارمی ها باید ازتون تشکر کنیم و با افتخار بهتون تعظیم کنیم. ٪ هه جینا دیگه انقدر بزرگش نکن خجالت میکشم. در ضمن اگه به اینجا رسیدم فقط بخاطر ارمی ها بوده. بخاطر حمایتا و امیدهای تک تکتون بوده . پس همیشه این منم که ممنونتونم." هیونا بغضشو خورد و دستای همدیگرو گرفتن. + میدونی تهیونگا. صدات از عجایب بزرگ جهانه که ادمو سحر میکنه. مثل یه قرص ارام بخشه که در یک صدم ثانیه اثر میکنه و ادم رو اروم میکنه. مثل یه بیهوشی قوی میمونه که غم هارو بخواب میبره . مثل یه معجزه اس زندگیو زیر و رو میکنه . مثل یه مسکنه در برابر درد ها. ٪ خوشحالم که برات همچین معنی رو دارم. خوب میدونی چطور با کلمات بازی کنی که ادمو احساساتی کنه .+( لبخند زد ) نه تنها تو . هرهفت عضو بنگتن این معنی رو برام دارن. شماها بهمون قول دادین که تا ابد برامون بخونید مگه نه ؟ ٪ درسته. + پس با کارتون ادامه بدید. تا ابدیت برامون بخونید و قرص های مسکن ما باشید. هراتفاقی که افتاد ناامید نشید و بدونید ارمی ها پشتتون هستن. ما هم قول میدیم. به عشق ورزیدنمون ادامه میدیم و کمکتون میکنیم. قول بده ؟؟ یادت باشه به گفته خودت جلوی تموم مردم جهان قول دادی پس نباید بزنی زیر قولت . ٪ قول میدم. قول قول قول. " هیونا لبخند زد. انگشت کوچیکشو اورد جلو. تهیونگ انگشتشو به انگشت هیونا گره زد.
٪ خیلی زیبایی ارمی. بدون تک تک ارمی ها همه چیز ما هستن. پس هیچوقت خودتو دست کم نگیر. تو توی قلب ما هستی . وقتی خوشحالت میکنیم. برامون شادی میکنی و لبخند میزنی ما حسش میکنیم. پس همیشه به لبخند زدنت ادامه بده. چون این تنها دلیل زنده بودن ماست.( برای همه ارمی ها اینو از طرف ته نوشتم. چون واقعیته🥺 ) دیگه وقت رفتن بود. هیونا دست ته رو فشرد و براش قلب انگشتی درست کرد. تهیونگ هم برای قلب درست کرد. هیونا برای اخرین بار به هوسوک نگاه کرد که داشت با ارمی روبه روش میخندید. لبخند تلخی زد . میخواست بره ولی قلبش همونجا محکم ایستاده بود و خیلی سنگینی میکرد. طاقت دوباره دوری و از دست دادنشو نداشت. طاقت اینکه نگاهشو ازش بگیره نداشت. میخواست بره سمتش . مصمم شده بود که بره و بهش بگه که خواهرشه. بگه که دلش براش تنگ شده و هرلحظه قلبش برای بغل کردن برادرش بعد از نوزده سال. تند تر میتپه . اما ... همون موقع بود که بادیگاردی که پشت تهیونگ وایساده بود جلو اومد و دستشو رو شونه هیونا گزاشت . هیونا از تخیلش بیرون اومد و سمت بادیگارد برگشت. بادیگارد گفت : خانم لطفا بفرمایید. بقیه معطل شما هستن. + ا... اها . بله چشم. " شروع به قدن برداشتن کرد. قدم هاشو تند تر کرد تا دوباره قلبش وادار به ایستادن و نگاه کردن به هوسوک نکنتش. تو دلش از قلبش خواهش میکرد که اروم باشه ولی فایده نداشت. برای همین دوید و از فن ساین خارج شد. نفس عمیقی کشید و به دیواری که کنارش بود تکیه داد و دستشو روی قلبش گزاشت.
حدود یک ساعت بعد بود که هیونا و سویونگ روی نیمکت توی پارک هانگانگ نشسته بودند و سویونگ داشت شیرموز به خورد هیونا میداد.+ بابا بسه دیگه سویونگ دیگه نمیخورم. _ فشارت افتاده باید بازم بخوری. " هیونا با حرص لیوان یک بار مصرفی که دست سویونگ بود رو ازش گرفت و تا تهش رو سر کشید. بعد هم پرتش کرد سمت سطل اشغالی که پنج متر دورتر از اونها بود. لیوان دقیقا توی سطل اشغال رفت.
+ راحت شدی ؟؟ _ واو. رفت توی سطل اشغال. استعداد تازه کشف شده از جانگ هیونا. " هیونا لبخندی زد و سرشو به تکیه گاه صندلی تکیه داد. _ هنوز قلبت درد میکنه ؟؟ یه ساعت پیش که شدید درد میکرد. + یکم. _ اینا عادی نیستا. یه بار دیگه بهت میگم بیا بریم دکتر. + منم یه بار دیگه میگم لازم نیست. _ دختره ی لجباز. + سویونگ لطفا انقدر نگرانم نباش. _ ببینم حالا میخوای چیکار کنی ؟؟ " هیونا دستشو بالا اورد به انگشتر توش نگاه کرد . + یکم که پول دراوردمو سر و سامون گرفتم. بهش میگم. _ باشه. دیگه من نمیتونم نظرتو عوض کنم. + بیچاره هوسوک . از دست من خلاص شد افتاده دست جونگ کوک . " سویونگ خندید. _ اره واقعا گناه داره . + به نظرت چرا اینو بهم داد. _ راستی نگفتی این چیه . + مال مادرمون بوده. مامان عاشق این انگشتر بود. _ حلقه ازدواج که نیست پس چیه ؟؟ + این اولین هدیه ای بوده که بابا برای مامان گرفت. قبل از حلقه ازدواج. این برای مامان خیلی باارزش بود خیلی زیاد. _ و اون تمام مدت دست جی هوپ بود. + حالا هم اون چیزی رو که میدونسته خیلی برای مادرش باارزش بوده و یادگار مادرش بود رو داده به یه غریبه. به نظرت این مشکوک نیست ؟؟ . _ با اون گریه ای که تو میکردی نه زیادم مشکوک نیست. + وا . یعنی انقدر شدید بود ؟؟ _ یه لحظه همه برگشتن و بهت نگاه کردن. من که اون موقع نتونستم چشم ازت بردارم. در حدی حواسم بهت بود که شوگا فهمید من دوست صمیمیتم. + واقعا ؟؟ متاسفم. حتما کلی حرف میخواستی به یونگی بزنی که بخاطر من نزدی. _ اره کل حرفامو یادم رفت ولی اشکال نداره. چون اون لحظه واقعا خوشحال بودم. +ممنون . سویونگ اگه تو نبودی هیچ وقت هوسوک رو پیدا نمیکردم. هیچ وقت نمیتونستم ببینمش. و حتی زنده هم نمیموندم. _ هیونااا. تا حالا هزار بار ازم تشکر کردی. من دوستتم برات هرکاری میکنم. پس انقدر ازم تشکر نکن خجالت میکشم. " خندید : + باشهه .
در همان زمان. در خوابگاه اعضا :
همه به جز جی هوپ توی حال بودند. تهیونگ و جیمین داشتن توی گوشی هاشون گیم میزدند. جین داشت سریال مورد علاقشو نگاه میکرد. نامجون توی ویورس با ارمی ها بود. جونگ کوک دفتر نقاشیش دستش بود و داشت نقاشی میکشید. یونگی بخاطر اینکه دیشب تا چهارصبح مشغول نوشتن اهنگ جدیدش بود روی مبل تک نفره خوابش برده بود.
هوسوک با حوله ای روی موهای خیسش از اتاق بیرون اومد و به سمت اشپزخونه رفت. یک لیوان اب خورد و به حال برگشت و روی مبل روبه روی یونگی نشست. همون موقع تهیونگ جیغ بلندی کشید و گفت : هورااا من بردم. همزمان صدای داد جیمین و جین و یونگی بلند شد و صداهاشون باهم قاطی شد و باعث شد جونگ کوک و جی هوپ خندشون بگیره. جیمین : یااا. این حق من بود که ببرم. " جین : اهه ساکت شید لحظه حساس نمیزاشتید بفهمم چی شد. " یونگی : واای مگه نمیبینید خوابیدم . یه خواب راحت نمیتونم از دست شماها داشته باشم ؟؟ " تهیونگ : هیونگ خودت روی مبل خوابت برد میخواستی بری توی اتاقت . " ته بلند شد و زبونشو برای جیمین تکون داد و گفت : من بردم . من بردم. " جیمین با حرص و خنده بلند شد دور تا دور مبل ها دنبال هم دویدند. صدای جیغ جین بلند شد : یاااا . بگیرید بشینید بزارید فیلممو ببینمممم. یونگی : هیونگ انقدر جیغ جیغ نکن سرم درد گرفت. جین : یاا. اینا رو بشون سرجاشون منم دیگه داد نمیزنم . یونگی با داد : تهیونگااا. جیمینااا. " ته و چیم با شنیدن داد یونگی ایستادند. جیمین انگشت اشارشو سمت ته گرفت : یه دست دیگه بازی میکنیم. " ته هم اداشو در اورد : قبوله . " هردو سرجاشون نشستند و دوباره مشغول شدند. " یونگی درحالی که سرشو به مبل تکیه داده بود زیرچشمی به جی هوپ نگاه کرد. # ( یونگی :) تو که خواب بودی چرا یهویی رفتی حموم ؟؟ تازه از وقتی از فن ساین برگشتیم توی خودتی. " با حرف یونگی نگاه پسرا سمت جی هوپ برگشت. × خواب دیدم... خواب خواهرمو دیدم." اعضا چشماشون گرد شد. نامجون : توی فن ساین هم رفتارت عجیب بود. × یه دختره توی فن ساین ذهنمو به خودش درگیر کرده . نامجون : جانمم ؟؟؟ یعنی چی که ذهنمو درگیر کرده. × نه منظورم اینه که خیلی مشکوک بود." جین و چیم و کوک با هم گفتند: همون رنگ پریده هه ؟ " نامی و ته و شوگا گفتند : همون که اسمش هه جین بود. × پس شما هم اونو یادتونه. برای شما چرا مشکوک بود ؟؟
چیمی : رنگش خیلی پریده بود. و ازم پرسید جی هوپ رو تو سه کلمه چی توصیف میکنی. کوک : از من پرسید بخوای هوپی رو اذیت کنی چیکار میکنی. تازه ازم قول گرفت که کمتر اذیتت کنم. جین که سریالش تموم شده بود و تمرکزش رو به پسرا داده بود گفت : اشپزی هوپی چطوره و معمولا تو اشپزی کمکت میکنه ؟؟ # هوسوک چطور دوستیه؟ نامجون : چقدر با جی هوپ کتاب میخونی ؟ ته و چیمی هم باوجود یه بحث سرگرم کننده بازی رو کنار گزاشته بودند. تهیونگ : جی هوپ چطور هیونگیه؟ × پس از همه راجب من پرسیده. از منم پرسید تا حالا دلتنگ کسی شدم ؟؟ جیمین : خب این که چیز مشکوکی نیست. هرکسی دوست داره نظر بقیه اعضا رو راجب بایسش بدونه و چیزای مختلف بپرسه. # البته وقتی هوپی رو دید. بدجوری زد زیر گریه. دوستشم که کنار من بود. به جای اینکه حواسش به من باشه به اون دختره هه جین بود. × دوستش ؟ # اره. اونکه پشتش وایساده بود. اسمش سویونگ بود. بهم گفت دوستش خیلی ساله که دلتنگ بوده. × خود هه جین هم گفتش این دقیقه هایی که پیشمه سال های زیاد دلتنگیشو جبران نمیکنه و خیلی کوتاهه. اما اونکه تا حالا منو ندیده. چطور میخواد دلتنگم باشه ؟ مگه اینکه قبلا منو دیده باشه . جونگ کوک : همه ارمیا چون مارو از توی موبایلشون میبینن و خود واقعیمونو نمیبینن ممکنه براشون دلتنگی ایجاد کنه. اینم یه نوع دلتنگیه. × اما خیلی عجیبه. نامجون : اما واقعا حرفای خیلی قشنگی زد. تهیونگ : اره. از حرفاش احساساتی شدم. بهم گفت صدای ما مثل قرص ارام بخشه و ارومش میکنه. جین : خب راست میگه . " هوسوک خیلی درگیر بود.. گفت : چشماش. چشماش از همه چی عجیب تر بود. جیمین : چطور ؟ × خیلی اشنا بودن. واضع یادم نیست. اما تقریبا مطمئنم که همون چشما بود. مطمئنم که قبلا دیده بودمش. # با این شک ها میخوای به چه نتیجه ای برسی ؟؟ نامجون : اصلا چرا انگشترتو بهش دادی. اون خیلی برات با ارزش بود. + خواهرم. چشماش چشمای خواهرم بود. با دیدن من نتونست اشکاشو کنترل کنه. با دیدن انگشتر تعجب کرد انگار قبلا دیده بودتش . از همه راجب من پرسید. حرفاش عجیب بود. مطمئن نیستم ولی فکر میکنم اون خواهرمه. جین : جی هوپ نصف دلیلات منطقی نیست. تازه مگه نگفته اسمش هه جینه ؟ تو گفتی اسم خواهرت چی بود ؟؟ من یادم نیست." اعضا به جز جی هوپ : منم همینطور. × حتی به اینکه اسمش هه جین باشه شک دارم . کوک : دیگه چرا ؟ × وقتی گفت اسمش هه جینه . گوش هاش قرمز شد...
پایان پارت پنج.
خب ارمی امیدوارم خوشتون اومده باشه. الان تازه چند روزه امتحانام شروع شده و من وسط امتحانام. من سعی کردم زود این پارتو بنویسم . اما پارت بعد احتمالا بره برای بعد امتحانا🥺💜 با لایک و کامنت هاتون بهم روحیه بدین و دعا کنید امتحانامو خوب بدم لطفا🥺💜
چالش : در آینده میخواین چه شغلی داشته باشین ؟؟ 🤩💜
با هر شغلی امیدوارم توی اینده موفق و خوشبخت باشید.
فایتینگ ارمی💚💜💛💖💙🖤❤
11 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
60 لایک
عالییی
خیلی خوبهههه💜💜💜💜💜
سلام کیوتا
من قراره یه داستان بنویسم ، که نقش های اصلی دختر ، ما دخترای تستچی هستیم
قراره با بی تی اس شیپ بشیم
ما شیش تا دختریم و به یه دختر دیگه نیاز داریم
که با جی هوپ شیپ میشه
ژانر این داستان هم جنایی ، عاشقانه ، مافیایی هست
اگه دوست داشتی با جی هوپ شیپ بشی
به اکانتم سر بزن به اخرین تستی که ساختم سر بزن و بگو میخوای با جی هوپ شیپ بشی
و حتما اسمت یا یه لقب دخترونه رو بگو تا به عنوان اسمت توی داستان استفاده کنم
انقدر که احساسی نوشتی دارم گریه میکنم😭
دیدم نوشتی تو برسیه وای خیلی این پارت خوب بود من بخاطراینکه یه. قتل پارت بعد نیومده باشه تا1ماه نیومدم تو تستچی و پیجت امیدوارم پارت بعد زود بیاد و امتحان رو خوب بدی امتحان منم شروع شده. اقا ممنون من عاشق این رمانم💜🥺🔥
مرسی اجی خوشحالم خوشت اومده🥺🥺💙💙💜💚❤💖💛
وایییی آجیییییی عالی بود گریه ام گرفت واقعاااا🤧😭😭😭😭
الان هم دارم گریه میکنم و هم میخندم🙂 اشک و لبخند... جالبع🙂💔💜
خیلی خیلی خیلی... بیش از حد قشنگ مینویسی... آخه... چجوری... کل احساسات من رو به اعضا توی یه تست گفتی...🙂💜🌌
امیدوارم همه ی امتحانات رو عالی بدی... و همچنین امیدوارم معلم سال بعدت مثل معلم امثال من باشه🤗 چون معلممون فقط فارسی و ریاضی و علومو امتحان گرفت ازمون و گفت دخترای خوبی بودیم بقیه درسا رو طبق فعالیت هامون توس سال نمره میده💜
و همچنین امیدوارم پارت بعدی زود بیاد🙂💜
🥺🥺گریه نکن اجی. مرسی خوشحالم خوشت اومده🤗💖💜خب معمولا احساسات ارمیا یکیه بنگتن برای هممون فرشته های نجاتن🥺💙💜
ممنون خوشبحالت اجی😂💜
ممنونم اما عزیزم من یه اسم دارم تو شناسنامه که فقط مبینا میدونه امم ولی همه همین صدام میزنن
🙂👌🏻
سلام آجی🙂
من همونی ام که از اول کابوس و رویا بود
عضو تستچی نبود اسمشم همیشه میزد ............
فکر کنم شناختیم🙂😂
من بالاخره عضو تستچی شدم🥳🥳🥺
اهاا فهمیدم اجی😂💜 خوشحالم عضو تستچی شدی خوش اومدی . 🤗💙
😂🥺💜💜
مرسی آجی😍💜🥺
سلام اسمم هیوناست باورت میشه 😊💛 اگه میشه برای مبینا دعا کن الان ۲ روزه رفته تو کما امیدوارم امتحانا و خوب بدی😢💔❤
خب اجی هیونا یه اسم کره ایه که طبق اطلاعات من تو ایران نمیزارن کسی اسم بچشو کره ای بزاره. اما خب برای مبینا جان اگه واقعا توی کماست امیدوارم حالش خوب بشه🙂💜
راستش اجی مبینا جان من باور نمیکنم شما رفته باشی تو کما🙂😐💔
💔🙂
امتحانات گور به گور شده💔🙂
ایشالا هر چی زود تر تموم شن ☹️🖐️
خیلی قشنگ بود 😄😚🎊
بی صبرانه منتظر پارت بعدم 🥰😝
که ایشالا دو هفته بعد 😂😂😂😂
🤣💔مرسی اجی🤗💜 نه پارت بعد رو هم گزاشتم تو بررسیه. پارت بعدیش دیگه باید بره برای دو هفته دیگه😄💜
ارهه🥳🥳
امتحان ریاضی تموم بشه بقیه آسونه 😂😝
ایشالا که با خوشحالی برگردی لاولیم 😚🥰
ناظران محترم😐=تایید بزنید=خشم آدریانا 😐🔫
مرسییی اجی🥺🥺💜💙