با خستگی تمام به سمت پشت مقر فرماندهی رفت و روی زمین نشست. به ستونی تکیه داد و چشم هاشو بست.. معمولا برعکس بقیه سرباز های مقر زیاد اونجا میرفت... پشت مقر درختان زیبا و زیادی وجود داشت که در بهار شکوفه داده و منظره شگرفی را بوجود میاوردند...اما اکنون، با اینکه درختان خشک و بدون برگ بودند.. باز هم درکنار ملیون ها ستاره ی در اسمان و هلال ماه درخشان ، زیبایی خود را به نمایش میگذاشتند .
از نزدیک یک سال قبل که وارد قصر شده بود انجا محل مورد علاقه ی او بود. هرزمان که خوشحال ، ناراحت،غمگین، خسته،پرانرژی ،خندان یا گریان بود به این مکان میامد.. دختر با وجود تمام سختی ها، عاشق زندگیش در قصر و کارش بود. البته؛اتفاقات اخیر باعث شده بودند فکر کند ممکن است لیاقتش را نداشته باشد.
تمام اتفاقات را از دو روز قبل مرور کرد..با توجه به ماموریت مهمی که در ان شکست خورده بود..احتمال اخراج شدنش وجود داشت. باورش نمیشد در یک نبرد واقعی انقدر ضعیف و با بی فکری عمل کرده بود.. با اینکه به مهارت های رزمی مسلط بود اما ان زمان اضطراب کاملا کنترل او را بدست گرفته بود. احتمالا زیادی خودش را دست بالا گرفته بود. هیچ وقت تا الان در یک نبرد واقعی و یک ماموریت به این مهمی با مسئولیت های زیادی که به گردن او بود شرکت نکرده بود. و اولین و مهم ترینش را خراب کرد. در ان لحظه ارزوی دختر این بود که گزارش خرابکاریش به گوش امپراطور نرسد..
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
23 لایک
سلام آجی چطوریی
سلاممم اجی🥺 چه حس خوبی داد این کامنتت🥲💜🫂
چخبرا آجی .
خوشحالم از دیدنت
اجی قشنگ بود >>
یه ماه شده که نوشتش و خب من نبودم
ولی اگه ادامش بدی سعی میکنم بیام و بخونمش
احتمالا تک پارتیه... ولی خب خوشحالم خوشت اومده💜🫂
عو...✨
واو عالیه آجی جونم
حرف نداره ادامه بده 🤟🏻
نویسنده خیلی عالی هستی😆❤
مرسی اجی خوشحالم خوشت اومده🙂💜
واییییییییییییی خداااا خیلی.قشنگ بودددد 🥺🥺🥺واییی اون سو اسم پزشک اعظم تو سریال سرنوشت یا همون ایمان هست 🥺💜
مرسی خوشحالم خوشت اومده🥺💜🫂
اا اره افرین.. اولین سریالی بود که از مین هو دیدم خیلی خوب بود🤧🥺
خواهش می کنم 🥺💖
منم اولین سریالی که از لی مین هو دیدم این بود نزدیک بیست باره دیدمش
دقیقا منم صد بار دیدمش😂💜🫂
😂😂😂😂نم چرا همش نگاش میکنم
آجی جان😂❤این چی بودددددددد
این چی بودددددددد😂
بهترین داستانی بود که تو زندگیم خوندم🥺💜واییی خدایاااااا این خیلی قشنگ بود🥺
انقدر نعره زدم گلوم میترکه😐🐦آخ
یعنی خدایی اگه وضعیت منو میدیدی میگفتی نگا نگا انگار از تیمارستان فرار کرده/=
واقعا ؟؟
بابا اجی اولش فکر کردم میخوای مسخره کنی😂😂💔💔🚶♀️🚶♀️
ای جان 😂💜🫂
خوشحالم خوشت اومده🥺💜🫂
ادامه کامنت قبل:نصفه بمونن🚶♀️
عالیه!توضیفاتت خیلی عالیه اجی!💜ادامه داره دیگه؟من فقط یه تک پارتی بعد از صحبتاشون گذاشتم بعد از اونم باز دوباره خودمو بازنشسته کردم😂💔حالا بماند که تک پارتی رو از قبل داشتم🚶♀️تو گوشیم یه عالمه داستان های نصفه نیمه اس اما از اونجایی که به طرز نوشتنم مطمئن نیستم و فکر میکنم اصلا خوب نیست فکر کنم
مرسی اجی 🥺💜🫂
دوست داری ادامه داشته باشه ؟
منی که هرروز منتظرم تو یه تک پارتی جدید بدی🚶♀️🚶♀️🚶♀️💔💔💔
یااا...گوشی منم دقیقا همینه ولی حداقل بخاطر یدونه من که طرفدار و خواننده داستانات هستم ادامشون بده و بنویسشون🥺
و البته بزارشون تو تستچی🚶♀️
اره! ادامه پیدا کنه عالی میشه
و حمایتت میکنم💜
راستش معلوم بود شوخیه...
این منم که منتظرم تو داستان بذاری!
بازم شوخی اجی..؟
عه چرا کامنتم نیومده
نمد😂💔
واااااااییی آجی اصلا انتظار نداشتم اینقدررر عالی باشه🥺🥺🥺🥺
هربار میای با یچیز فوق العاده تر سوپرایزمون میکنی🥺
آخه چجوری میشه اینقدررر خوب بود):
مرسیی اجی🥺💜🫂 خیلی خوشحالم کردی با این نظرت 🥺💜🫂