سلام ببخشید دیر شد
از زبون مرینت :هر جا میرفتم یا رام نمیدادن یا از من خوششون نمیومد
تا اینکه به یجا دیدم نوشته ما به یه مدل نیاز داریم منم سریع دویدم تو شرکت
رفتم از یکی از کارمندای اونجا پرسیدم رییس این شرکت کجاست که گفت بالا سمت راست گفتم ممنون و دویدم بالا
بریم پیش الیا :دیدم یکی در زد یه دختر اومد تو
گفتم سلام گفت سلام ام راستش من برای کار اومدم
گفتم واقعا
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
عزیز یک هفته شد چرا پارت بعد را نمی زاری ؟؟
ببخشید من اینترنت ندارم نمیتونم بنویسم
عالیه عالی اجی 💖💖💖
ممنونم اجی💜
چرا پارت بعد نمیاد 😭😭
ببخشید هنوز نزاشتم دلشتم عشق لجباز مینوشتم
منم ۱۰ سالمه عزیزم
💓💓
داستانت خیلی خیلی قشنگ بود.مشتاقانه منتظر بقیشم😍😍
لایک کردم=لایک
حتما
خیلی کم مینویسی پارت بعد رو بیشتر بنویس
چشم من تا پارت ۳ نوشتم از قبل
ععععععااااللللیییییی بود
ممنونم
سلام من ملکه انیمه هستم جانه من پارت بعدی رو بذار و به داستان های منم سر بزن ولی پارته ۴ مشکل داره
باشه ممنون
عالی بود 💐 به تست های منم سر بزن 💐💐
حتما
اها دیدمش تو اکانت قبلیت ولی عالی بودبیییی
چند سالته؟؟
۱۰