Marinett 1

سلام یه داستان میراکلسی نوشتم امید وارم خوشتون بیاد

خب بریم با شخصیت های این داستان آشنا بشیم

سلام من مرینت هستم من توی یه خانواده پولدار و مشهور توی پاریس بدنیا اومدم پدر من گابریل آگرست هست و مادرم امیلی اگرست

سلام من آدرین هستم من برادر یه دختر خود خواه هستم فکر کنم فهمیدید بله خواهرم کلویی هست من فقط چند دقیقه از خواهرم بزرگتر هستم و پدرم شهردار و مادرم هم که فکر نکنم تا حالا به پاریس اومده باشه خب عکس من اون بالا هست

سلام من لایلا راسی هستم بهترین دوست کلویی و یه دختر ثروتمند هستم

خب شروع کنیم از زبان مرینت « یه نکته لایلا خواهر مرینت هست » بیدار شدم دست و صورتم رو شستم و رفتم سر صبحانه « لایلا 💜مرینت 💖آدرین💚 کلویی 💛سابرینا 💟»💖 سلام لایلا💜 سلام خواهر صبح بخیر 💖 صبح بخیر لایلا ناتالی : خانم ها مرینت و لایلا : بله ؟ ناتالی : امروز ساعت ۱ و ۳۰ دقیقا ۲۰ دقیقه بعد از مدرسه کلاس شمشیر بازی دارید استاد زبان چینی مریض شده پس امروز کلاس زبان چینی ندارید اما باید ساعت ۶ و ۵ دقیقه در شوی لباس آگرست حضور داشته باشید امیلی : دخترا صبح بخیر مرینت و لایلا : صبح بخیر مامان

امیلی : بچه ها بهتره برید مدرسه داره دیر میشه مرینت و لایلا با هم : چشم مامان ( راهی مدرسه شدن ) از زبان آدرین : صبح بیدار شدم وااااااااااااای نه باز هم کلویی داره سر اون ژان وا ژان یا ژان باب تیس یا هرکی داد میزنه ( ماشاالله چقدر خواهر برادر حافظه خوبی دارید )

توی مدرسه : 💛سلام لایلا 💜 سلام کلویی💟 سلام 💖 سلام بچه ها 💛 سلام مرینت سلام آدرین 💚 سلام به نظرتون بریم سر کلاس بهتر نیست 💖 موافقم

لباس فرم لایلا و سابرینا و کلویی اسلامی قبل بود اینم لباس فرم مرینت خانم بوستیه : سلام دانش آموز ها بچه ها : سلام خانم بوستیه خانم بوستیه : رز می خوام جا ها رو عوض کنم رز تو برو پیش سابرینا توی ردیف اول کلویی تو برو پیش کیم قیافه کلویی 😠 ایوان تو برو ردیف آخر الکس تو برو پیش ایوان میلن تو برو پیش جولیکا لایلا تو برو ردیف سوم و مرینت تو برو پیش آلیا و ناتاناییل برو پیش لایلا و آدرین هم با دانش آموز جدید مون نینو کنار هم می شینن « خلاصه آدرین و نینو ، مرینت و آلیا ، کیم و کلویی ،رز و جولیکا ، الکس و ایوان ، میلن و جولیکا ، ناتاناییل و لایلا »