گوی های افسانه ای ۲

میبل:سلام دیپر چرا انقدر دیر کردی راستی ببین یه دوست جدید پیدا کردم 🤩🤩دیپر :خوبه خیلی خوبه 😒(داره مسخرش میکنه )میبل:بنظرت این دیگه چه موجود افسانه ایه خدا کنه گرگینه باشه (در گوش دیپر گفت)دیپر:ثنار بده اش😏میبل:خوب حالا وقت رونماییه معرفی میکنم جناب برایان (یه نکته چون هنوز بیل یه سایفره و دیپرم که شده تقریبا سایفر تو ذهن میتونن حرف بزنن) بیل توذهن دیپر:سلام درخت کاج 😼دیپر:چی بیل ؟چطور ممکنه اصلا قیر ممکنه

بیل:حالا که ممکنه دیپر:بزار میبل نباشه میام پدرتو در میارم (بعد چند ساعت )میبل:خیله خوب دیگه برای امشب بسه داداشی من میرم بخابم شب بخیر😴دیپر:خیله خوب شب یخیر بیل:منم برن دیگه🏃🏼‍♂️ دیپر:کجا کجا با این عجله کار دارم باهات 😬😡(دیپر میره روبیل فن میزنه این بازی کن 🤣)

بیل:دیپر بلند شو دارم خفه میشم 😵اااااااااا جون مادرت بلند شو دیپر:چطوری دوباره زنده شدی 😾بیل:خوب از اول میگفتی فقط جان مادرت بلد شو 😣دیپر:باشه بیل: همه چیز رو تعریف میکنه دیپر:خوب میتونی اینجا بمونی اما به یه شرت بیل:چه شرتی دیپر:این که سایفر بودنو یادم بدی بیل:احیانا این معامله نیست؟دیپر:قبوله🤚بیل قبوله 🤝

(صبح روز بعد) دیپر: اخیش خواب خوبی بود این صدای چیه او یادم رفت بیل تو بدن انسان باشه روانی تر میشه (دیپر میره دنبال بیل و در اخر بیل باقچرو میگیره و میبنده به صندلی وبه یه نفر که اتفاقی باهاش اشناشده زنگ میزنه ) (منظورم استاره و او قسمت بود که دوتا بچه بودم شبیه دیپر و میبل اون)

دیپر:الو استار:بله بفرمایید دیپر:سلام استار یه سوال داشتم من یه مشکل دارم که با جادو حل میشه امکانش هست که بیای آبشار جاذبه استار:چرا که نه دیپر:ممنون خداحافظ استار استار:خداحافظ مارکو پاشو میخوایم بریم ماجراجویی مارکو:کجا استار:ابشار جاذبه استار با قیچی ابعاد یه پرتال باز میکنه

استار وارد ابشار جاذبه میشه استار:سلام دیپر:سلام بعد دیپر به استار میگه که چیکار کنه

بعد دو روز استار:(با بی حالی بخونید)دستنگی باب اسفنجیدگی اولیدگی جواب داد دیپر:ها ها چیشده چی هورا بیل بلند میشه ومیگه:بلخره از دست این صندلی راحت ش.....ههههههههههه (صدای دستای باباسفنجیه)بیل:این دیگه چی بود دیپر:هیچی فقط خواستم یه درس بدم بهت بیل:نننننننننننه دیپر:ارهههههههه

منتظز پارت بعد باشید البته اگه ادامه بدم و بگید که ادامش بدم یا ندم

❤❤❤❤❤

💛💛💛💛💛💛